هر روز هم یکی از بزرگترهای قصهگویی ایران، برای همه قصه میگوید، گیتی خامنه، بهرام شاهمحمدلو، مصطفی رحماندوست، مجید قناد، سارا روستاپور و رضا کیانیان که در روز پایانی، آخر قصه خواهد گفت: قصه ما به سر رسید...
بزرگترها هم قصه خودشان را دارند!
در بخش تخصصی جشنواره قصهگویی، بزرگترها هم برای خودشان، دور هم جمع میشوند و از قصه میگویند، در این بخش استادان دانشگاه، در رشتههای روانشناسی، علوم تربیتی، مطالعات فرهنگی، ادبیات فارسی، هنر و حوزههای دیگر، از تاثیر قصهها بر کودکان سخن میگویند تا به بزرگترها یاد بدهند، چگونه قصهگوی بهتری شوند.
کارگاههایی هم با حضور استادان خارجی از بخش بینالملل برگزار میشود که استادان اسپانیایی و لبنانی و ترکیهای، در آن تدریس میکنند.
پژوهشگران هم به قصهها راه یافتهاند!
شاید این بخش هم برای بزرگترها باشد اما جشنواره قصهگویی، بخشی را هم به پژوهشهایی که سال گذشته، در حوزه قصه انجام شده، اختصاص داده و از بزرگترهایی که روی قصهها کار کردهاند تشکر کرده است.
در این بخش کتابشناسی، کتابهای نظری درباره قصه و قصهگویی از سالهای دور تا همین روزها، یعنی ۱۳۶۰ تا ۱۳۹۷، در دسترس علاقهمندان قرار گرفته تا بتوانند از آن برای بهتر شدن، روزهای قصه کمک بگیرند.
قصهها و بچهها، دوستان قدیمی و صمیمی
هر طرف که نگاه بیفتند، کودکان را میبیند، از کوچولوهایی که هنوز شعرهای کودکانه هم نیاموختهاند تا بچههای دبستانی که بعد از شنیدن یک قصه، دستهجمعی آواز آن را از حفظ میخوانند.
این روزها مرکز آفرینشهای هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان واقعا خانه بچههاست، دیگر از آدم بزرگهای اخمو که برای کارهای اداری به آن سر میزنند خبری نیست. اینجا شهر بچههاست و قلب کانون پرورش فکری برای کودکان میتپد.
قصه ما به سر رسید؟
وقتی تماشا تمام میشود و کم کم همه آماده میشوند برای پایان یک روز رویایی، چیزی در دلها زنده میشود که در قصهها ریشه دارد، امید به فردایی بهتر، امیدی که قصهها و قصهگوها همیشه برای زنده نگه داشتن آن تلاش کردهاند، حتی وقتی این شعله کوچک و ضعیف شده است.
امیدواری، بنیان قصهای است که همیشه در دل کودکان و رویاهای کودکانهشان جای دارد و این روزها در جشنواره قصهگویی به قدری پررنگ است که شاید آرزویی به ما بدهد، کاش این روزها، هرگز تمام نشود.
جشنواره قصهگویی، شنبه عصر، برای بیست و دومین بار کوله پشتی پر از قصههایش را بر دوش میگیرد و به خانه میرود، تا سالی دیگر و یلدایی دیگر و قصهگویان دیگر...
اما تا شنبه و به سر رسیدن قصهها، به صدای این شهر دودزده و آلوده گوش بدهید، هنوز لابهلای صدای بیامان ماشینها و موتورها و فریادها، صدای قصهها به گوش میرسد...
این روزها، صدای قصهها در شهر پیچیده است...
به گزاشر سلام نو، بیست و دومین جشنواره قصهگویی این روزها، صدای قصهها را به همه شهر میرساند.
ایران سرزمین هزار افسان است، سرزمینی که قصههای بسیاری در دل خود دارد، از شمالیترین آبادیهای آذربایجان غربی تا جنوبیترین روستاهای سیستان و بلوچستان، هزار افسانه در دل و اندیشه مردمان جای دارد و هر یک به گونهای از زندگی روایت میکنند.
گاهی این روایتها مشترکاند، گاهی بیان آنها شبیه است، گاهی این اشتراک میان همه مردم جهان گسترده میشود و زبانی را میسازد برای مردمی که زبان یکدیگر را نمیدانند اما احساس و اندیشهای مشابه را تجربه میکنند، چرا که مهربان، انسانیت، عشق و اخلاق، در همه دنیا و همه زبانها، یک معنا دارد.
اینگونه است که قصهها به هر زبانی و از هر سرزمینی میتوانند، به بچهها و نسلهای گوناگون، چگونه زیستن را بیاموزند تا بچهها بدانند و بفهمند، آینده ساختنی است...
جشنواره بین المللی قصهگویی، بیش از ۲۰ سال است در روزهای پایانی پاییز و در شب های منتهی به یلدا برگزار میشود و اتفاقات زیبایی را رقم میزند.
صدای قصهها در شهر
این روزها در خیابان حجاب، عروسکهای غولپیکر، غوغا کردهاند، در خیابان آواز میخوانند و شادپیمایی میکنند تا صدایشان به گوش همه مردم شهر برسد که این روزها، وقت قصه شنیدن و آواز خواندن است.
برای مردم این شهر، زیر گنبدکبود، هزار قصه است و مادربزرگها در خانهشان از شهر موشها، قصه میبافندو ترانههای قصهها در شهر، با صدای بلند خوانده میشود. هاپو کومار و مخمل از خانه مادربزرگه، قلقلی و فلفلی، انار سرخ باغچه کوچک ما و همه آن عروسکهایی که سالهای سال است قصههای این سرزمین را روایت کردهاند، در شهر قدم میزنند.
کودکان، قصه زندگی را میگویند
از در که داخل شویم، قصههای زیادی برای تماشا، آماده شدهاند، راهروی چوبی که از مسیر درخت جادویی تا آسمان رفته، ما را به خانه غول شلخته میرساند که پایش از میان ابرها بیرون زده.
قهرمان کوچولوها، باید نقش حسنی را به عهده بگیرند و برای نجات شازده خانوم، مسیر آسمان را بپیمایند و غول را اسیر کنند. بچهها یاد میگیرند که هر لحظه از زندگی، عبور از مسیری برای رسیدن به هدفی است و اینجا، خودشان قصهگوی قصه زندگی میشوند.
اینجا همه رنگهای دنیا در یک قاب جای میگیرند، در دنیای رنگی قصهها، دنیایی که در قاب لبخند کودکان، زیباتر هم دیده میشود.
قصه زبان مشترک مردم دنیا
جشنواره قصهگویی دو بخش ملی و بینالمللی دارد. در بخش بین المللی، هشت قصهگو از هشت ایران با قصهگویانی از شهرهای یزد، هرمزگان، خراسان رضوی، بوشهر، آذربایجان شرقی، خوزستان و تهران و شرکت کنندههایی از کشورهای کانادا، ایرلند شمالی، ژاپن، سوئیس، ترکیه و لبنان، با هم قصه میگویند.