سلام نو – سرویس سیاسی: ثبت نام در انتخابات یازدهمین دوره مجلس بالاخره تمام شد. بسیاری آمدند و بسیاری نیامدند، اما بیتردید یکی از مهمترین چهرههای غایب برای انتخابات مجلس یازدهم محمدرضا عارف است، سرلیست لیست امید، رئیس فراکسیون امید و رئیس شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان که به گفته خودش با وجود اصرار جوانان و نخبگان برای انتخابات مجلس ثبت نام نکرد چون احساس کرده خارج از مجلس بهتر میتواند کمک کند!
این که آقای عارف بالاخره بعد از چهار سال فرصت سوزی در مجلس فهمیدند که بیرون از مجلس بهتر میتواند کمک کنند اتفاق مثبتی است و مصداق این است که "جلوی ضرر را هر جا بگیری منفعت است!" ولی چه زمانی عارف متوجه خواهد شد بیرون از شورای عالی اصلاحات و احتمالا در دانشگاه بهتر از همه جا میتواند خدمت کند؟
سوال مهم این جا است که بهتر کمک کردن عارف در بیرون از مجلس به چه معنا است؟ آیا این به معنای تقویت حضور عارف در شورای عالی است یا اینکه این کاپیتان اصلاحطلبان هنوز سودای ریاست جمهوری در سر دارد و هوس نامزدی در انتخابات 1400 را در سر میپروراند؟
شاید در نگاه اول به نظر برسد عارف دنبال تقویت حضورش در شورای عالی و به تکاپو انداختن این شورا است، اما حداقل از شواهد چند سال اخیر و حتی همین چند وقت اخیر این طور بر میآید که عارف نه میخواهد و نه میتواند شورای عالی را فعال کند.
او با این که در این مدت مواضعی مثل پروانه سلحشوری نداشته و ظاهرا حامی حضور اصلاحطلبان در انتخابات بوده، هیچ تقلایی برای ثبت نام چهرههای اصلاحطلب در انتخابات انجام نداده و باز هم این محمد خاتمی بود که ظاهرا دست به تلفن شده و به چهرههای ارشد اصلاحطلب و استاندارانش زنگ زده و از آنها خواسته که در به صورت حداکثری در انتخابات نامزد شوند. این یعنی او حتی توانایی حداقلی ریاست شورای عالی اصلاحطلبان برای مسائل انتخاباتی را ندارد.
محمد قوچانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران و سردبیر روزنامه این حزب در اینستاگرام با اشاره به قصور عارف در ماجرای ثبت نام اصلاحطلبان در انتخابات مینویسد:
...آقای عارف فکر کردند چون خودشان نامزد نمی شوند نیاز نیست در مقام رییس شورای عالی اصلاح طلبان از دیگران دعوت کنند و دیگر بزرگان... این روزها آن قدر علیه نهاد انتخابات و اصلاحات حرف زدند که خودشان هم ظاهرا از اصلاحات و انتخابات پشیمان شدند و توبه کردند و از سر بی خیالی و بی برنامهگی و به نظرم بریدگی ما را مقابل اصولگرایان جوان رها کردند...
با نگاهی به این شاهکار عارف به نظر میرسد او با تمام دشواریها نیم نگاهی به ریاست جمهوری دارد و مایل نبود با شکسته شدن رای یا شکست احتمالی در انتخابات مجلس آخرین شانس خود برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری را بسوزاند.
عارف به خوبی میداند که همین حالا هم مسیری دشوار برای مطرح شدن به عنوان گزینه نهایی اصلاحطلبان برای انتخابات 1400 در پیش دارد، مسیری که با شکست یا رای پایین در انتخابات مجلس عملا مسدود میشد و عارف حتی خواب نامزدی انتخابات ریاست جمهوری را هم نمیدید.
در این وضعیت شاید بتوان کنار کشیدن عارف از انتخابات را بهترین تصمیم سیاسی او در چند سال اخیر دانست، چیزی شبیه تصمیم اجباری او برای کنار کشیدن از انتخابات ریاست جمهوری. عارف بهتر از هر کسی میداند که آن رای میلیونی مجلس 94 محصول اعتبار اصلاحات بود نه محبوبیت شخصی او. حالا با عملکرد او و دوستانش این اعتبار به شدت کاهش یافته و شخص عارف هم در طول این سالها نتوانسته برای خود اعتباری جمع کند، در نتیجه کنار کشیدن او در انتخابات مجلس هوشمندانهترین تصمیم او به خصوص در حوزه منافع شخصی بود.
حالا دو سوال مهم درباره عارف پیش روی ما است. نخست این که سرنوشت اصلاحطلبان را باید چنین اصلاحطلبی مشخص کند که ذرهای کارآمد و سیاستورز نیست؟ دیگر اینکه چه زمانی باید کارنامه سیاستورزی چند سال اخیر محمدرضا عارف را بررسی کرد و از او بابت چوب حراج زدن به سرمایه اصلاحات پرسش کرد؟
چه زمانی باید از عارف پرسید چرا از پسرش و ژن خوبش چنین چشم بسته حمایت کرد؟ چرا نتوانست فرآیند و در مرحله بعد لیست مطلوبی برای شورای شهر تهیه کند؟ چرا فراکسیون امید این چنین ریزش کرد؟ چرا روابط اصلاحطلبان با دولت سامانی مشخص نیافت؟ البته مشخص است که تمام تقصیر این ماجراها متوجه عارف نیست، اما به عنوان رئیس شورای عالی و رئیس فراکسیون امید به نظر میرسد سهم زیادی متوجه او است، او که سودای کاپیتانی اصلاحات در غیبت اجباری خاتمی را داشت و آن را به دست آورد.