به گزارش سلام نو، سال ۲۰۱۴ برای داعشیها نقطه عطفی بود که توانستند در «موصل» خلافتی خودخوانده را اعلام دارند. با سقوط این شهر و نیز «الرقه» که مرکز تروریستهای تکفیری در سوریه بود، داعش آسیای میانه را برای برپایی خلافتی تازه نشانه گرفته است.
تروریستهای داعش بعد از تحمل شکست در سوریه و عراق سعی دارند نیروهای باقیمانده خود را به دور از حوزه خاورمیانه مستقر کنند و بیثباتی را در مناطق جدیدی از آسیای میانه به وجود آورند. داعش تلاشهای خود را برای نفوذ هر چه بیشتر در افغانستان متمرکز کرده است، اما هدفی فراتر از مرزهای این کشور دارد و میخواهد آسیای مرکزی را تحت سیطره خود در آورد. این گروه تروریستی قصد دارد از افغانستان به عنوان مرکز مهم آموزش نیروهای خود استفاده کرده و برای تحقق طرح موسوم به خلافت بزرگ، که قلمرو کشورهای آسیای مرکزی و جنوب شرق آسیا را شامل میشود، وارد عمل شود.
پژوهشگر ایرنا با «کامیار صداقت ثمره» عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در مورد زمینه حضور و نفوذ داعش در آسیای میانه به گفتوگو پرداخت.
داعش به دنبال جای پای محکم در آسیای میانه
صداقت ثمره در ابتدای این مصاحبه اظهار داشت: از حیث نظری، آسیای میانه در جغرافیای خلافت خودخوانده سازمان تروریستی داعش، در ذیل «ولایت خراسان» قرار دارد که شامل سرزمینهای وسیعی از پاکستان و افغانستان تا کشورهای آسیای میانه میشود. همگی این سرزمینها از دید داعش دارالکفر هستند و باید از حاکمیت کفار آزاد شوند اما از حیث میدانی، حضور داعش در افغانستان پررنگتر از سایر مناطق مذکور است. گزارشهای بسیاری در خصوص فعالیتهای پررنگ تروریستی داعش در کشورهای افغانستان و پاکستان در نشریات داعش چون هفتهنامه النبأ دیده میشود اما مطالب چندانی درباره حضور داعش در کشورهایی نظیر تاجیکستان یا ازبکستان جز در ذیل ِمباحث نظری مربوط به دارالکفر، دیده نمیشود. اگرچه تاکنون کانون تمرکز داعش در آسیای غربی بوده است و همچنان نیز میکوشد تا تشکیلات خود را در این منطقه حساس مجدداً سازماندهی کند، اما گزینه شمال آفریقا (با محوریت لیبی) و آسیای میانه (با محوریت افغانستان) از مهمترین گزینههای فراروی داعش هستند که در هر دوی آنها حضوری ملموس و میدانی دارد.
سازمان تروریستی داعش، از حیث عقاید به عقیده وهابیت در دوره اول و دوم دولت سعودی بسیار نزدیک است. این ارتباط معنادار را میتوان در تبعیت آن از فتاوی تکفیری شیوخ نجدی، کتابهای مورد وثوق مشترک، اشتراک در دلایل تکفیر و جهاد،شیوه خروج بر حکومتها و نوع حکومت آرمانی آنها مشاهده کرد. شرط ظهور داعش در هر کشور، وجود بستر مناسبی از عقیده سلفی – وهابی است. وهابیت در افغانستان و پاکستان سابقهای طولانی دارد و تشکلات نظامی آن در دوران جهاد علیه اتحاد جماهیری شوروی و بعدها با ظهور القاعده و طالبان تقویت شد.
خود داعش برخاسته از شاخه نظامی القاعده در عراق است. چند عامل دیگر نیز در توسعه داعش نقشآفرین بودهاست؛ اول، اشغال نظامی آمریکا که زمینه مساعدی برای تهییج عمومی و اعلان جهاد مهیا میکند. دوم، وقوع جنگ داخلی که افغانستان سالیان دراز آن را تجربه کرده است. سوم، وجود شکافهای مذهبی فعال در جامعه که با رویکرد تکفیری داعش هماهنگ است و چهارم، ناکارآمدی دولتها در اداره امور جامعه و در نتیجه ایجاد هرج و مرج عمومی که گزینه مطلوب هر سازمان افراطگرا و تروریستی است.
در کنار اینها سیاستهای انقباضی و انبساطی بازیگران بینالمللی خصوصاً ایالات متحده آمریکا نظیر کمکهای مستقیم و غیرمستقیم نظامی عاملی مهم در رشد داعش در سوریه، عراق، لیبی یا افغانستان است چرا که آسیای میانه و قفقاز برخلاف مناطقی مانند فیلیپین، امکان فعالیت مستقیم ایذایی علیه منافع روسیه، ترکیه و ایران را فراهم میسازدو از این نظر، حضور داعش در آسیای میانه مورد توجه خاص قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای است.
داعش و طالبان
صداقت ثمره در بررسی تفکرات داعش و طالبان اظهار داشت: سازمانهای تروریستی داعش و طالبان از دوران اعلام خلافت داعش دو سازمان تروریستی متخاصم و غیرقابل جمع هستند. داعش طالبان را متهم به نواقض اسلام میکند و معمولاً از اعضای طالبان در گزارش هایی که از جنگ با طالبان منتشر کرده است، به عنوان «مرتد» یاد میکند که یا باید توبه کنند یا کشته شوند. البته بحث نواقض اسلام و ارتداد از دید داعش بحث مفصلی است. عدم بیعت طالبان با خلافت داعش و مذاکرات دورهای طالبان با حکومت افغانستان که در گفتمان داعشیها به سازش با کفار تلقی میشود، در کنار رویکرد مثبت طالبان به برخی از کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس از دلایل نقض اسلام طالبان از دید داعش است. عمده فعالیت داعش در افغانستان است و دامنه فعالیتهای آنان در کشورهای آسیای میانه شامل تحرکات محدودی است که غالباً در تاجیکستان و ازبکستان مطرح است. با اینحال قدرت یافتن داعش در افغانستان بر انتشار داعش و در نتیجه امنیت ایران و آسیای میانه تأثیرگذار خواهد بود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پایان اظهار داشت: با به شهادت رساندن مرحوم آیتالله سید محمدباقر حکیم، اولویت اقدامات تروریستی داعش، معطوف به جنگ مذهبی و کشتار شیعیان شد. در آن زمان، آیتالله حکیم به دست عناصر «ابو مصعب الزرقاوی» به شهادت رسید که وابسته به القاعده و از پایهگذاران هسته اولیه داعش در عراق بود. از تحلیلهای درون سازمانی داعش بر میآید که هدف آنان از شهادت معظمله، ایجاد جنگ مذهبی در عراق و بسته شدن پرونده گفتوگوی تقریبی میان شیعه و سنی در عراق بود. در واقع، شهادت آیتالله حکیم نشانهای از ظهور جریانی نوین در وهابیت تکفیری بود که جهت تکفیر و جهاد خود را به کشتار شیعیان تغییر مسیر داد.
همین رویکرد در افغانستان نیز دنبال شد. در گزارشهای عملیات تروریستی داعش، صدها مورد گزارش از کشتار شیعیان مظلوم افغانستان قابل مشاهده است. در مقابل، شیعیان افغانستانی نیز حضوری قدرتمند در جنگ با داعش داشتهاند و تیپ فاطمیون بازوی عملیاتی مهمی در ساختار مدافعان حرم در سوریه بوده است. حضور داعش در هر یک از کشورهای منطقه آسیای میانه در امنیت ایران اهمیت بسیار دارد و می تواند امنیت کل منطقه را دچار تهدیدکند.
/ایرنا