سلام نو – سرویس سیاسی: یک سلسله، دو شاه، چند دولت، چند رشته دانشگاهی و ده جلد کتاب محصولات هفت دهه زندگی پرفراز و نشیب محمدعلی فروغی است؛ روشنفکر، ادیب، محقق و البته سیاستمدار برجسته دوران پهلوی که حتی نام سلسله پهلوی که نام خانوادگی دو شاه آن نیز بود برآمد از اندیشه او است.
محمدعلی فروغی در ۱۳ تیر ۱۲۵۴ خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود. در ۱۲۶۸ وارد دارالفنون شد و در آغاز، پزشکی و داروسازی آموخت، ولی بعد منصرف شد و به فلسفه، ادبیات و تاریخ روی آورد. او فرزند ذکاءالمک محمدحسین فروغی ادیب و مترجم شاه در دوران ناصری و نوه محمدمهدی ارباب اصفهانی از بازرگانان معتبر اصفهان بود.
محمدعلی فروغی کنار عبدالحسین تیمور تاش و علی اکبر داور در کنار رضا شاه ایستادند، او را در قدرت مستقر ساختند و ساختارهای بروکراتیک مدرن ایران از جمله وزارت عدلیه را بنیان گذاشتند و به نوعی در نقش ستونهای اصلی بنیان گذاشتن سلسله پهلوی ظاهر شدند، هرچند بعدها هر سه مورد غضب رضا شاه واقع شدند و دو نفر یعنی داور و تیمورتاش به دست پهلوی اول به قتل رسیدند.
فروغی اما پیش از ظهور پهلوی هم سیاستمداری برجسته بود و قابل توجه بود. او در سال ۱۲۹۸ به عنوان عضوی از هیئت نمایندگی ایران به کنفرانس صلح پاریس (۱۹۱۹) رفت و تلاش کرد دعاوی مالی و سیاسی ایران را مطرح کند. او و دیگر همکارانش در آن کنفرانس نتایج مثبتی نگرفتند و خسارات سنگین ایران در جنگ بینالملل اول پرداخت نشد. سپس دو سال در اروپا ماند و پس از بازگشت در سال ۱۳۰۱ وزیرخارجه کابینه شد.
او مجلسس موسسان پهلوی را تشکیل داد و نخستین نخست وزیر عصر پهلوی شد. فروغی در تیر ۱۳۰۷ به عنوان نماینده ایران به جامعه ملل در شهر ژنو رفت و در کنفرانس خلع سلاح ژنو شرکت کرد و ریاست هیئت نمایندگی ایران در جامعه ملل را به عهده گرفت و در جریان دهمین اجلاس مجمع عمومی جامعه ملل به ریاست جامعه ملل برگزیده شد.
فروغی بعدها در یک بازه دو ساله برای دومین بار نخست وزیر رضا شاه شد، دورهای که در آن مجموعه از ماندگارترین اقدامات علمی-فرهنگی دوران پهلوی اول را انجام داد. او در این دوران مجموعه اقداماتی همچون تأسیس دانشگاه تهران، تأسیس فرهنگستان ایران، برگزاری جشن هزاره فردوسی، تشکیل انجمن آثار ملی، آغاز به ساخت آرامگاه فردوسی، تجدید ساختمان آرامگاه حافظ و تعمیر بنای سعدیه، ساخت آرامگاه بوعلی سینا و … را انجام داد.
در نهایت فروغی بر سر قیام مسجد گوهر شاد و وساطت کردن به خاطر محمدولی اسدی نایبالتولیه آستان قدس رضوی مورد غضب رضا شاه واقع شد و از متن سیاست ایران به حاشیه مطلق رانده و خانه نشین شد، خانه نشینی که برای او و البته ادبیات، تاریخ، سیاست و فلسفه ایران بسیار پربار بود. او در این دوره کتبی چون اصول علم ثروت ملل یعنی اکونومی پلتیک، حقوق اساسی یعنی آداب مشروطیت دول، تاریخ ملل قدیمه مشرق و کتاب بسیار مهم سیر حکمت در اروپا را تالیف کرد.
او در نهایت با ورود متفقین به ایران بار دیگر به متن و قلب سیاست ایران بازگشت و درمقام آخرین نخست وزیر پهلوی اول ظاهر شد و با مذاکره متفقین هم جلوی فروپاشی ایران را گرفت هم زمینه به قدرت رسیدن محمدرضا پهلوی را فراهم کرد و خود به عنوان اولین نخست وزیر پهلوی دوم در قدرت باقی ماند و با فاصلهای کوتاه در ۵ آذر ۱۳۲۱ بر اثر سکته قلبی درتهران درگذشت و در آرامگاه خانوادگی در آرامگاه ابن بابویه به خاک سپرده شد.
محمدعلی فروغی بیتردید از مردان کمیاب دوران خود و حتی تاریخ ایران است، کسی که با ادبیات مقصود فراستخواه میتوان او را "روشنفکر مرزی" خواند که دستی بر آتش سیاست، اقتصاد، دیپلماسی، فلسفه و ادبیات به صورت همزمان داشت. همان وقت که پهلوی را سامان میداد و تاریخ فلسفه غرب را به رشته تحریر در میآورد و آن وقت که زمینه تاسیس دانشگاه را فراهم میکرد از ثروت ملل مینوشت.
در سالهای گذشته و در ادبیات رسمی بسیاری، فروغی را فراماسون و در ادامه آن خائن، جاسوس انگلیس و خودفروخته خطاب میکردند در حالی که آنچه از سند و مدرک و اثر به جا مانده جز میهن دوستی و مردم دوستی فروغی به چیزی شهادت نمیدهد. او اگر پهلوی را میخواست نه از حب رضا و محمدرضا شاه بلکه به خاطر آسایش ملت و دوام ایران و ضرورت دوران بود.
نشان این وطن دوستی را میتوان در تمام جهان او دید از جمله در نامهای به محمود وصال توصیهای میکند و مینویسد:
کار دنیا شوخی نیست جدیت میخواهد، عقل میخواهد، دلسوزی برای مملکت میخواهد. اگر این چیزها در ما نیست باید آن را فراهم کرد و وقتی که این صفات جمع شد آن وقت به کار کردن مشغول شد تا وقتی که جماعتی بالنسبه مهم با طرح عاقلانه و جدّیت تامه در مملکت متفقاً در صدد اصلاح کار نباشند هیچ کار نخواهد شد و روزبروز بدتر میشود، و بنابراین به عقیدۀ بنده اول از همه این کار را باید صورت داد. اگر میشود و اگر نمیشود بیخود نباید زحمت کشید که هدر است و اگر کاری باید کرد همین است که مقدمۀ آن کار فراهم شود.
مرگ فروغی مرگ حلقه واسطی بین جهان روشنفکر و جهان سیاست بود، دو جهانی که حلقههای واسطی معدود با یک دیگر داشتند و محمدعلی فروغی یکی از شاخصترین آنان بود. او در حالی با جهان وداع کرد که پهلوی از راه مورد نظر او بسیار دور بود اما هنوز به آن نقطه اوج دیکاتوری و استبداد سه دهه بد نرسیده بود.