سلام نو – سرویس سیاسی: روز گذشته اقشار مختلف مردم تهران برای برپایی تجمعی در میدان انقلاب تهران گرد آمدند، تجمعی که بنا به گفته برگزار کنندگانش برای مخالفت با دخالت بیگانگان، تخریب اموال عمومی و البته پاسداشت امنیت برگزار شد. در این تجمع که در پی دعوت شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی برگزار شد علاوه بر مردم مقامات کشوری و لشکری نیز حضور داشتند.
در این تجمع علاوه بر شعارهای مرسوم این تجمعات همچون «لبیک یا خامنهای»، «مرگ بر امریکا»، «مرگ بر فتنهگر»، «ما همه باهم هستیم پیرو رهبر هستیم» و...
شعارهایی دیگر هم به چشم میخورد، شعارهایی که مستقیما نهادهای انتخاباتی چون مجلس و دولت را هدف گرفته بودند و مشکل را از "انتخاب" میدیدند.
شعارهایی که تا دیروز از سوی اکانتهای فیک سلطنتطلب و ارزشی داده میشد دیروز در دستان چهرههایی بود که اتفاقا عموما با همان تابلوی ارزشی، دلواپس یا اصولگرا شناخته میشدند.
اما مشکل این گروه با انتخابات و نهادهای انتخاباتی مشکل دیروز و امروز نیست و مشکلی بنیادین و ریشهای است که در مواضع رهبران این طیف سیاسی نیز بارها و بارها دیده شده. از جمله محمد تقی مصباح یزدی که انتخابات را صرفا وسیلهای برای کشف رهبری میداند و نه مشروعیت دادن به او و میگوید:
مردم هیچ مشروعیتی به حکومت فقیه نمیدهند، رای و رضایت آنان باعث به وجود آمدن آن میشود... با این تحلیل، انتخابات زمینهای برای کشف رهبری میشود، نه اینکه به او مشروعیت ببخشد.
او همچنین انتخابات را از اساس فاقد اعتبار دانسته و اعتبارش را وابسته به ولی فقیه میداند و میگوید:
انتخابات ریاستجمهوری اعتبارش به رضایت او[ولی فقیه]ست، مصلحت دیده که در این شرایط مردم رای بدهند.
با این پیش زمینه دور از تصور نیست که فرزندان فکری چنین رهبرانی به دنبال برچیدن نهادهای انتخابی و به توپ بستن مجلس باشند، اما سوال اینجا است که آنان در این میان نقش نهادهای انتصابی را نادیده میگیرند؟ در همین تصمیم آخر درباره افزایش قیمت بنزین حجتالاسلام ابراهیم رئیسی همانقدر قدرت اعمال نظر داشت که حسن روحانی و علی لاریجانی داشتند. بعد از حمایت علنی رهبری از تصمیم سران قوا نیز این قوه قضاییه بود که به معترضین هشدار داد و گفت با متخلفین برخورد میکند.
از سوی دیگر آنان که طلب حضور لیاخوف و به توپ بستن مجلس را دارند آیا فراموش کردهاند که همین مجلس میخواست در دو طرح دو و سه فوریتی مصوبه سران قوا را اصلاح کند اما به واسطه سخنان رهبری و نامهای که ایشان به علی لاریجانی درباره حمایت مجلس از این طرح نوشتند دو طرح خود را کنار گذاشتند.
بعد هم ظاهرا منتقدان نهادهای انتخابی و "مجلس و دولت بی کفایت" فراموش کردهاند این انتخابهای ناخوشایندِ لیاخوف پسند مردم، حاصل یک مرحله نظارت استصوابی شورای نگهبان است که در بیش از سه دهه گذشته تمام نمایندگان مجلس و روسای جمهور از صافی آن گذشتند!
آن طیف از ارزشیهایی که امروز روحانی را انتخاب بد مردم و بنیصدر میدانند انگار فراموش کردهاند مردم سال 92 از بین چهرههایی چون قالیباف، عارف، جلیلی، حداد، ولایتی و غرضی کسی را برگزیدند که فارغ از شعارهایش بهترین سوابق ممکن را داشت.
حسن روحانی دو دهه حضور درجه یک در شورای عالی امنیت ملی داشت، سابقه نمایندگی مجلس داشت، از فرمانده کل قوا نشان افتخار جنگ دریافت کرده بود، حداقل در دو مورد از گفتوگوهای فوقالعاده مهم تاریخ جمهور اسلامی نقش موثر داشت و در یکی از باسابقهترین تشکیلات اصولگرای ایران عضو بود.
مردم در سال 92 از بین گزینههای مورد تایید شورای نگهبان کسی را برگزیدند که عصاره فضائل و ذخایر نظام بود. سوابق دیپلماتیک، سیاسی و امنیتی داشت و در بالاترین سطوح امنیتی نظام فعالیت جدی کرده بود. ظاهرا لیاقت خود را به مسئولین ثابت کرده بود که این حضور چهار دهه و در دوره دو رهبر عالی ایران ادامه داشت.
علی لاریجانی هم چنین وضعی داشت. او در دوران رهبری امام سابقه وزارت و در دوران رهبری آیتالله خامنهای سابقه ریاست صدا و سیما، دبیری شورای عالی امنیت ملی و نمایندگی مجلس را داشت.
مردم از بین منتخبین شورای محترم نگهبان ریاست دو قوه محکم کشور را به کسانی واگذار کردند که بالاترین درجه اعتماد نظام را کسب کرده بودند و به معنای تمام ذخایر توانمند مدیریت کشور بودند. حالا اگر چنین کسانی بد عمل کردند تا چه اندازه میتوان ملت را مسئول دانست؟ آیا آنها فقط در همین دوران فعالیت انتخابی بد عمل کردند و جرمشان این است که منتخب ملت هستد؟
کاش آنان که برای لیاخوف تابلو بالا میبرند و از دولت و مجلس بیکفایت میگویند کمی بیپردهتر از دلایل خود و مخاطب پنهان پشت انتقادهایشان سخن بگویند تا فضای سیاسی کشور کمی شفافتر شود و مردم بدانند هدف از تخریب نهادهای انتخابی چیست؟