سلام نو – سرویس سیاسی: این روزها با این که قیمت بنزین سه برابر شده و بحث کمک معیشتی دولت مطرح است سوال اول مردم از یکدیگر نه گرانی بنزین و عواقبش بلکه کی وصل شدن اینترنت است. پیر و جوان، کارمند، بازاری و تاجر همه و همه چشم میچرخانند تا اینترنت وصل شود، اینترنتی که اینترنت باشد نه اینترنت ملی زغالی فعلی که حتی سایتهای داخلی را به سختی باز میکند.
قطع اینترنت هرچند از سوی دولت و قوه قضاییه به عنوان اقدامی امنیتی در جهت جلوگیری از آشوب سازمان یافته رخ داده، اما نارضایتی محسوسی نیز بین مردم ایجاد کرده است.
شاید مهمترین نکته درباره قطعی اینترنت نکتهای باشد که در افزایش قیمت بنزین و طرح معیشتی هم به چشم خورد و آن بیاعتمادی مردم نسبت به تصمیمگیران است.
با این که دولت بارها گفته و رسانهها بارها تاکید کردهاند که شرط حسن روحانی برای افزایش قیمت بنزین بازگشت تمام در آمد آن به جیب مردم است، جامعه چنین حرفی را باور نمیکند و همه به هم میگویند که درآمد اصلی خرج مسئلهای دیگر میشود. این مسئله اصولگرا و اصلاحطلب و چپ و راست هم ندارد.
ماجرای طرح معیشتی هم شامل همین دیدگاه است. عموما معتقدند پولی که قرار است به حساب مردم واریز شود تمام پول بنزین نیست و به زودی قطع میشود، در حالی که دولت حرفی راجع به قطع کردن این کمکها نزده.
قطعی اینترنت هم به همین سرنوشت دچار شده و مردم بیش از آن که این کار را اقدام امنیتی در جهت تامین امنیت جامعه بدانند، راهکار دولت برای میزان برخوردش با تظاهرات و اعتراض قلمداد میکنند.
این میزان از نگاه بدبینانه به دولت (state) به معنای کلیت حاکمیت در ایران سابقهای دراز دارد. با ظهور مشروطه قرار بود هم دولت و ملت در ایران معنی قوام یافتهتری یابد هم فاصله بین این دو کمتر شود اما بالا و پایینهای بسیار در نهایت منجر به این شد که فاصله دولت و ملت روز به روز بیشتر شود.
با وقوع انقلاب اسلامی و حجم عظیم اعتماد ملت به انقلاب و دولت برآمده از آن فاصله بین دولت-ملت در ایران برای نخستین بار در تاریخ به شکل محسوسی کاهش یافت، هرچند که باز هم نه ملت در معنای دقیق و آکادمیک خود ملت بود و نه دولت برآمده از انقلاب در معنای دقیق خود دولت شد.
مهمترین پلی که دولت و ملت را به هم میرساند پاسخگویی و صداقت با مردم است. مجموعهای از اقدامات ناگهانی، بدون توضیح و بینتیجه فاصله دولت و ملت را آن قدر زیاد کرد که حتی اتفاقاتی مثل ظهور دولت اصلاحات در سال 76 و ظهور دولت روحانی در سال 92 نیز نتوانست آن را ترمیم کند و هر دو به نوعی از این عارضه ضربه خوردند.
حالا پس از اعتراضات دی ماه 96 هشدار این فاصله آسیبزا بار دیگری به شکلی ناخوشایند به چشم آمد، فاصلهای که عملا هر نوعی تصمیم اصلاحی در جامعه را ناممکن میکند و اجازه به سرانجام رسیدن آنها را نمیدهد، حتی اگر آن اقدام اصلاحی اقدامی مهم، محور و گریز ناپذیر باشد.
اما آیا گریزی از این فاصله وجود دارد و راهی برای درمان آن پیدا میشود؟ مقصود فراستخواه، جامعه شناس برجسته و استاد دانشگاه با تبیین سناریوهای پیش روی جامعه سناریویی ایدهآل را این گونه ترسیم میکند:
سناریوی ایده آل این است که هم حاکمیت عقلانی تر رفتار بکند و هم جامعه مدنی عقلانی عمل بکند و این دو با هم یک هم افزایی خلاق داشته باشند. نامش را «سناریوی دفع ضرر بزرگ» گذاشته ام. ایران ما حقانیتی در افکار عمومی جهانی پیدا می کند و افکار عمومی جهانی ترامپ را بیشتر از همیشه تنها می گذارند؛ در داخل نیز اتحاد ملت ودولت در جهت اصلاحات اساسی ساختاری و رفتاری به وجود می آید ، حق حاکمیت ملی و حقوق ملت ترمیم می شود. و از آن محتوای در حال شکوفایی جامعه ایران می توانیم بهره بگیریم وحتی جهشی تاریخی بکنیم. این سناریو طلایی ترین سناریو برای ایران است.
او البته سناریویی برای بدترین وضعیت ممکن هم دارد و میگوید:
سناریوی چهارم این است که نه دولت و نه جامعه مدنی هیچکدام عقلانی عمل نکند حاصل این سناریو شکاف ملت ودولت، تشنج، واگرایی ملی، فروپاشی سیاسی و اجتماعی است و خسران ملی بسیار بزرگ وتاریخی خواهد داشت.
اگر بر اساس سناریو نخست پیش برویم دولت در معنای دستگاه سیاسی امکان اصلاح اقتصادی در تمام زوایا را خواهد داشت ولی با سناریویی دوم باید منتظر افزایش تعداد اعتراضات و خشنتر شدن آنها باشیم.