به گزارش سلام نو، سال 86 از مترو صادقیه بیرون زدیم که سروان نیروی انتظامی جلویمان را گرفت و تذکر داد که مانتوی کاملاً پوشیده همسرم کوتاه است. نگاه کردم دیدم از زانو هم پائینتر است. با آنکه خیلی آرام، خجول و محترمانه تذکر داد ولی تاب نیاوردم و بحثمان شد. به رستهاش نگاه کردم. بازرسی بود. بازرسی در نیروی انتظامی در واقع مسئولیت بررسی تخلفات پرسنل کادر و وظیفه را عهدهدار است نه ایستادن در خیابان و نگاه کردن به زن و دختر مردم و سنجیدن کوتاهی و بلندی مانتو.
به او گفتم که جایش در خیابان نیست و دو سال که درجهدار وظیفه بودهام در همین رسته او خدمت کردهام. یخش آب شد و شروع کرد به درد دل که حق با شماست و ما هم مجبوریم، نیرو کم است و دستور است و ... گذشت.
آن روزها ونهایی هم در سطح شهر وجود داشت که «مانتو کوتاهپوشان» را سوار و راهی کلانتری میکرد. مانتوها نباید از زانو بالاتر میبود. احتمالاً بسیاری از آنها که آن روزها به خاطر مانتوی کوتاه روانه کلانتریها شدند حالا نه فقط مانتوی کوتاه میپوشند بلکه مانتوی کوتاه بدون دکمه تن میکنند و نه تنها مانتوی کوتاه بدون دکمه تن میکنند بلکه خرمن مو هم از زیر شال در باد پاییزی رها میکنند و به آن شلوار کوتاه چسبان هم اضافه کردهاند و ...
لابد ما خبر نداریم و احتمالاً دوستان از آن برخوردهای سلبی و قهرآمیز نتیجه گرفتهاند که امروز سردار حسین رحیمی، فرمانده انتظامی تهران بزرگ درباره اقدامات پلیس برای برخورد با فروشندگان و عرضهکنندگان لباسهای نامتعارف در بازار، گفت: تمام دوزندگان، واحدهای صنفی، خیاطیها و تولیدیها در رادار پلیس قرار دارند و به نوبت برای برخورد با متخلفان حوزه تولید پوشاک به خصوص تولید کنندگان لباسهای نا متعارف خواهیم رفت.
سیاوش خیرابی در حاشیه اکران خصوصی فیلمهای سینمایی "ایستاده در غبار" و "زاپاس"
قصد دفاع از آنها که هیچوقت اندازه نگه نمیدارند و سر ستیز با قانون دارند را ندارم همانطور که با و بدون این نوشتار، پلیس تصمیمش را عوض نخواهد کرد. این را هم میدانم که برخلاف تصور برخی، حتی در کشورهای اروپایی و آمریکایی برای محیطهای خاص، پوشیدن هر لباسی آزاد نیست و قوانین و مقررات خودش را دارد.
تلاش برای مدیریت پوشش مردم در خیابان تقریباً چهاردهه است با صرف هزینههای مادی و معنوی ادامه دارد. از مقابله با مردانی که آستین کوتاه میپوشیدند تا زنانی که مانتویی بودند، از پسران جوان لیپوش تا مردان کهنسال کرواتپوش، از دختران جوانی که مانتوی کوتاه تن میکردند یا در خودرو روسری از سر برمیدارند تا پسرانی که تیشرتهایی با نقش و نگارهای موسوم به شیطانپرستی یا فرقه های عجیب و غریب بر تن میپوشاندند. در همه این سالها بخشی از توان پلیس صرف همین کار شده است اما آیا نتیجه آن شده که میخواستند؟ یادتان می آید که در دوران دولت محمود احمدینژاد حتی مدل موی مطلوب برای جوانان رونمایی شد؟ داستان چکمه و تبرج چطور؟ ساپورت و بوت چطور؟
نیازی به هیچ آماری در خصوص تعداد احضارها و جریمه ها نیست، کافی است به خیابان نگاه کنیم. اگر کسی را با چشم بسته از سال 86 به خیابان های امروز تهران بیاوریم احتمالاً از دیدن پوشش زنان و دختران و پسران شوکه میشود. یک انقلاب آرام در پوشش رخ داده که چون پیش چشممان است متوجه آن نمیشویم. احتمالاً مدیران دلنگران این حوزه میگویند ما کنترل کردیم و این شد، اگر نمیکردیم ببینید چه میشد پس طرحهای ما ناموفق نبوده.
کسانی که به دلیل هر گرفتاری به کلانتریها مراجعه کردهاند میدانند ماموران شاغل در این حوزه آنقدر گرفتار خرده خلافها از کیفقاپی و موبایلزنی تا دلهدزدی و معتادان متجاهر و درگیریهای فیزیکی خیابانی و ... هستند که فرصت سرخاراندن ندارند. نشان به آن نشانی که رئیس پلیس پیشگیری ناجا در سال گذشته 12/5 میلیون مراجعه به کلانتریها مراجعه کرده است، یعنی از هر 6 ایرانی یک نفر! حالا این طرحها را هم به آن بیفزایید.
دغدغههای فرهنگی پلیس محترم است اما با این حجم از گرفتاریها و گلایه همیشگی مردم در مورد کثرت سرقتها آیا این یک فشار مضاعف به پلیس نیست؟ آیا ده سال دیگر یک نفر یادداشت نمینویسد که طرح پلیس برای مبارزه با شلوار پاره بینتیجه بود و حالا جوانها با شلوارک در خیابان تردد میکنند؟
این همه فشار به این نیرو، مانع از انجام وظیفه آنان در حوزه های دیگر نمیشود؟ بخشهای فرهنگی متعددی که بودجههای کلان میگیرند و کسی از آنها گزارش عملکردی نمیبیند دقیقاً چکار میکنند؟
/عصر ایران