سلام نو - سرویس فرهنگ و هنر | مرتضی کوه مسکن : بمب ، یک عاشقانه ؛ دومین اثر پیمان معادی در مقام کارگردان بعد از برف روی کاجها که در سیامین جشنواره فیلم فجر توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران و لوح تقدیر بهترین بازیگر زن در بخش نگاه نو را برای مهناز افشار به ارمغان بیاورد؛ پیمان معادی در این فیلم به سراغ اتفاقات سال ۱۳۶۶ رفته است تا عاشقانه ای از زندگی یک زوج را روایت نماید.
فیلمنامه این فیلم در سال ۱۳۹۳ جایزه بهترین فیلمنامه را از جشنواره آسیاپاسفیک دریافت کرده بود؛ همانطور که از کارگردان و عوامل جلو و پشت دوربین انتظار میرفت فیلم خوب و خوشساختی از آب درآمده که دو قصه درام را از دو نسل متفاوت در دهه شصت و بمباران شهر تهران در جنگ اشاره میکند.
قصه تم عاشقانه و ضد جنگ دارد، در خلاصه داستان آمده است : در میانه سالهای جنگ و در اوج بمبارانهای تهران، روزگار با بیم و ترس میگذرد، در فضای سرد و خشن موشک باران دهه ۶٠، آنجا که آدمها نمیدانند، فردا زنده اند یا خیر، ایرج ذکایی با بازی پیمان معادی ناظم یک مدرسه راهنمایی در تهران است و میترا خانم معلم زبان فرانسه با بازی لیلا حاتمی زن و شوهری فرهنگی هستند که در تهران سال ۶۶ و در میانه بمبارانها دچار سردی شده اند و قهر کردهاند، آنها آن قدر به انتها رسیده اند که حتی پس از شنیدن صدای آژیر قرمز هم به پناهگاه نمیروند و چیزی برای از دست دادن ندارند، از طرفی عشقی کودکانه در پناهگاه منزلی شکل می گیرد و یکی از شاگردان مدرسه ایرج در نوجوانی عاشق دختر همسایه شده است، اما عشق و دلدادگی و زندگی و امید، هراس ملموس مرگ را به فراموشی میسپارد؛ رفتگان در کلماتِ زندگان تکرار میشوند و مرگ، سوال مطلق است و عشق، ابهام مکرر ؛ فیلم بمب؛ یک عاشقانه با کورسوی امیدبخش زندگی کار دارد نه با سیاهی مطلق مرگ و بمباران های سال شصت و شش و حضور آن ها در پناهگاه فرصت گفتگوی مجدد درباره عشق را برای خانواده ذکایی فراهم می آورد.
به عبارت دیگر در فیلم بمب، ما شاهد زن و شوهری ( لیلا حاتمی و پیمان معادی) هستیم که با هم زندگی میکنند اما حرفی با هم نمیزنند ولی رفته رفته عشق بین آنها بیشتر میشود تا سکانس پایانی فیلم که به غایت خود میرسد و پسربچهای که در پناگاه عاشق دختر همسایه خود می شود و به دلیل دیدن او دوست دارد جنگ ادامه یابد و همیشه وضعیت قرمز باشد تا او را در پناهگاه ببیند، فیلمنامه با توجه به ایده درخشان خود در روند شکل گیری از مبدا تا مقصد فیلم، از ضعف هایی هم برخوردار می باشد ، به عنوان مثال شخصیت پردازی ضعیف برخی از نقش ها همانند مدیر مدرسه که بیشتر در حد یک تیپ باقیمانده و با ارائه سطحی و کمیک، اثر را از رویکرد اصلی خود خارج نموده و در سکانس های مرتبط با این کاراکتر در حد کمدی های سخیف و فیلم های شعارپردازانه در سینمای ایران تنزل می بخشید و صحنههایی چون ورود دزد و سکانس پایانی اصابت موشک که کاملاً تحمیلیاند و انتهای فیلم را تضعیف میکنند.
فیلم بمب در سه لوکیشن و سه فضا مجزا : مدرسه، پناهگاه و خانه زوج فرهنگی می گذرد، مدرسه فضای کمدی دارد، کمدی سیاه یا همان کمدی تلخ، پناهگاه رئالیته ترین وجه ماجراست و خانه هم که رهاترین بخش داستان است و مخاطب در تماشا فیلم نمی تواند سه لحن را به فاصله کم در کنار هم هضم کند ؛ فیلم بمب شباهت هایی هم به لحاظ مضمون به سریال وضعیت سفید حمید نعمت الله دارد و پایه و اساس و سنگ بنای ساختمان اصلی فیلم "عشق" است و آنچه این شکلها و موقعیتهای مختلف عاشقانه را به هم ربط میدهد بدون کوچکترین شک و تردیدی جنگ است ؛ از معایب فیلم می توان به ریتم بسیار کند آن اشاره کرد و ضربه اصلی را همین ریتم کند به فیلم وارد می سازد و ریشه اصلی این کندی را باید در کم رویداد بودن کلیت اثر و تکرار مکررات دانست که باری از دوش فیلم بر نمی دارد و طولانی بودن آن می تواند نقطه ضعف باشد؛ چیزهایی به تکرار در فیلم نشان داده می شود، مانند جلسه های صبحگاهی مدرسه، سردی و اختلاف بین زن و شوهر یا رفتن به زیر زمین هنگام به صدا درآمدن آژیر قرمز که می توانست کوتاه تر باشد هرچند ابهاماتی نیز که ناشی از ضعف فیلمنامه می باشد به فیلم وارد است و احساس میشود فیلمنامه در حد طرح باقی مانده است و چفت و بست های فیلمنامه آنطور که باید و شاید خوب شکل نگرفته است.
از نکات جالب فیلم میتوان به تداعی خاطرات برای بچههای دهه شصت علیالخصوص خاطرات مدرسه اشاره کرد؛ به طوریکه طبیعتاً بچه های دهه شصت با دیدن فیلم با شخصیت ها همزاد پنداری خواهند کرد و خاطرات دوران کودکیشان برای آنها تداعی خواهد شد و حس نوستالژی دارد ، نکته دیگر فیلم حضور محمود کلاری علاوه بر مدیریت فیلمبرداری در مقام بازیگر در یکی از نقشهای فرعی فیلم (پدر لیلا حاتمی) است.
شاید مثبت ترین جزء فیلم علاوه بر فیلمبرداری درخشان محمود کلاری علی الخصوص ترکینگ پلان آغازین فیلم که بسیار در فضاسازی فیلم نقش دارد و فیلمبرداری منسجم، دقیق و مبتنی بر اصول زیباشناسانه به همراه نور پردازی خوب که از نقاط قوت بصری فیلم می باشد که در خلق فضاهای ملتهب و سرد موفق عمل کرده است میتوان به طراحی صحنه بینظیر محسن شاه ابراهیمی و طراحی لباس سارا خالدی زاده که در اکثر کاراکترها با توجه به شرایط محیطی خاص و دوره زمانی از وضعیت مطلوبی برخوردار می باشد اشاره کرد که می تواند مخاطب را با خود همراه سازد و به فضای آن دوران ببرد و حس نوستالژی ایجاد کند.
موسیقی فیلم را "النی کاریندرو" ((Eleni Karaindrou که خالق قطعات درخشان یکی از مهمترین کارگردانهای تاریخ سینما "تئوآنجلوپلوس" (Theo Angelopoulos)است و شاهکارش در "علفزار گریان" ((The Weeping Meadow / 2004 و "گامهای معلق لک لک" (The Suspended Step of the Stork / 1991) از خاطر کسی پاک نمی شود، ساخته است، وی که سعی داشته تمی فانتزی و حس و حالی شاعرانه به فیلم بدهد که در این امر تاثیر گذار بوده است.
از دیگر نکات مهم فیلم میتوان به بازی بازیگران به خصوص پسربچه فیلم با بازی ارشیا عبدالهی که بی شک ستاره درخشان این اثر می باشد و بازی بسیار خوبی را به نمایش میگذارد اشاره کرد، هرچند که یکی از موارد مهم در انتخاب بازیگران، ترکیب و توازن فیزیکی آنها می باشد و بعنوان نمونه، دختر نوجوان با بازی نیوشا جهانی هیچ تناسب فیزیکی با بازیگر روبروی خود ارشیا عبداللهی ندارد و از او بزرگتر می باشد و به بصورت منطقی انتخاب درستی نمی باشد اما از این بابت که کارگردان توانسته بازی خوبی از آنها بگیرد و بازیشان باورپذیر و تحسین برانگیز است، میتوان به پیمان معادی تبریک گفت؛ در مجموع فیلم بمب را میتوان اثر قابل قبول دیگری همچون نخستین فیلم معادی یعنی «برف روی کاجها» دانست و چه بسا فیلم دوم پیمان معادی بهتر از فیلم نخست او است و وی در این فیلم بسیار جلوتر هم رفته است.
"بمب، یک عاشقانه"
کارگردان : پیمان معادی
تهیه کنندگان : پیمان معادی / احسان رسول اف
نویسنده : پیمان معادی
بازیگران : پیمان معادی/ لیلا حاتمی/ سیامک انصاری/ حبیب رضایی/ سیامک صفری / سیامک ادیب / محمود کلاری / صبا گرگین پور و ....
مدیر فیلمبرداری : محمود کلاری
صدابردار : ایرج شهزادی
طراح چهره پردازی : مهرداد میرکیانی
طراح صحنه : محسن شاه ابراهیمی
مدیر تولید : وحید مشاری
تدوین : بهرام دهقانی