روشنفکران اجتماعی باید به جای مجادله بر سر مفاهیم دولت و بازار در چارچوب این مدل، به تفاهم بر سر این اصول برسند. نیاز به یک گفتمان برای رسیدن به این الگو وجود دارد که یا دولت اجازه‌ی این گفتمان را می‌دهد که هم خود را نجات خواهد داد و هم جامعه را از درد و رنج رهایی خواهد بخشید. از طرف دیگر وظیفه‌ی روشنفکران ارگانیک جامعه این است که سامانی به نظام توسعه‌ای کشور ببخشند و رابطی بین خواست‌های مردم و دولت باشند.

عدالت و آزادی دو ابزار توأمان برای دستیابی به توسعه و در نهایت رهایی بشر هستند. بر این اساس وقتی که به هر دوی آن‌ها بپردازیم آزادی سیاسی نسبت به عدالت تقدم منطقی دارد؛ چرا که بدون آزادی سیاسی شما نمی‌توانید توافق اجتماعی در مورد معنای عینی عدالت داشته باشید. ممکن است در مورد معنای عمومی عدالت که در تمام قوانین اساسی دنیا به آن پرداخته شده (مثل حق داشتن مسکن) توافقی صورت بگیرد ولی اونی که حالا فرض کنید که چه متراژی از مسکن حداقل مورد توافق قرار تلقی کنیم و چند سال طول می‌کشد نیاز به توافق اجتماعی دارد. در برخی جوامع، نان شب از آزادی با‌اهمیت‌تر تلقی می‌شود که این خود یک توافق عمومی است.

برای توسعه نیاز به یک «دولت توسعه‌بخش» داریم تا با سیاست‌های مناسب، به سمت مدیریت اجتماعی تولید و توزیع برویم. هر دولتی که بتواند این خصایص را داشته باشد، هم پایدار خواهد ماند و هم جامعه را به سمت رشد پایدار سوق می‌دهد. یک دولت می‌تواند دولت توسعه‌بخش باشد (مانند زمانی از دوران محمدرضا پهلوی) و رشد اقتصادی داشته باشد اما چون به سمت مدیریت اجتماعی تولید و توزیع حرکت نکرد، پایدار نماند. مثال دیگر اقتصاد چین است که اگر بتواند تضاد موجود در درون خود را حل کند تا هر چه بیشتر به سمت مدیریت تولید و توزیع برود، رشد پایدار ادامه‌داری خواهد داشت و در غیر این صورت دچار تلاطم خواهد شد. همین تضادهایی که این روزها در «هنگ‌کنگ» مشاهده می‌شود.

«قدرت اقتصادی بنگاه‌ها» خلاقیت و رشد ایجاد می‌کند اما تمام قدرت اقتصادی به بنگاه‌ها محدود نمی‌شود. مشکل از آن‌جا شروع می‌شود که قوانین «اقتصاد نئوکلاسیک» در کلّ جامعه قابل تعمیم نیست و مصادیق «شکست بازار» رخ می‌دهد. این دو حوزه باید از هم تفکیک شود و ضرورت دخالت دولت در این بخش نمود پیدا می‌کند.

در هر جامعه سه کنش‌گر اصلی جامعه (شامل دولت، بنگاه‌ها و جامعه‌ی مدنی) وجود دارد. این سه بازیگر باید در تخصیص منابع شرکت داشته باشند. در کنار دولت و بنگاه‌ها، جامعه‌ی مدنی باید به صورت دموکراسی مستقیم و حقوق جمعی (Collective Right) به رسمیت شناخته شود. در واقع باید ساز و کاری در نظام حکمرانی وجود داشته باشد تا در کنار دولت و بازار، در خصوص تنظیم مقررات، گروه‌های مختلف جامعه (شهری، روستایی، قومیتی، جنسیتی و...) بتوانند نقش ایفا کنند.

روشنفکران اجتماعی باید به جای مجادله بر سر مفاهیم دولت و بازار در چارچوب این مدل، به تفاهم بر سر این اصول برسند. نیاز به یک گفتمان برای رسیدن به این الگو وجود دارد که یا دولت اجازه‌ی این گفتمان را می‌دهد که هم خود را نجات خواهد داد و هم جامعه را از درد و رنج رهایی خواهد بخشید. از طرف دیگر وظیفه‌ی روشنفکران ارگانیک جامعه این است که سامانی به نظام توسعه‌ای کشور ببخشند و رابطی بین خواست‌های مردم و دولت باشند.

روشنفکران باید «علم رهایی‌بخش» تولید کنند و الگوی توسعه در خلق و گسترش این علم رهایی‌بخش است که روشنفکر با جامعه در میان می‌گذارد. گمانم این است که وقتی روشنفکران از طیف‌های مختلف بر سر اصول تفاهم دارند، باید نقشه‌ی راه را تدوین کنند.

اینجاست که باید روشنفکران ارگانیک جامعه‌ی مدنی دست به کار شوند و به تهیه‌ی مدلی کمک کنند که بر سر آن تفاهم دارند و این مدل به نظر من از داخل دولت بیرون نمی‌آید. البته به نظرم از دولت اول بعد از انقلاب، این مدل بیرون می‌آمد و در دولت اصلاحات هم شرایط به وجود آمدن این مدل وجود داشت. اما در شرایط کنونی این امر امکان‌پذیر نیست. اگرچه دولت کنونی می‌کوشد از منظر سیاست خارجی شرایط را آرام نگه دارد، اما هیچ عنصر توسعه‌بخشی به این دولت به ارث نرسیده است.

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید