سلام نو – سرویس سیاسی: ایران در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی هرچند از دام تحریمهای سازمان ملل رها شد، اما به لطف ظهور ترامپ، خروج او از برجام و شدت عمل کم سابقهاش علیه ایران در دام تحریمهایی تازه اسیر شد.
این تحریمها هرچند همراهی اروپا، چین و روسیه را با خود نداشت اما به علت اصرار آمریکا به توافق با ایران و خصومت روشن عربستان، امارات و متحدانشان با ما بر سر ماجرای سوریه و یمن بسیار شدید، تهاجمی و مخرب بود و نزدیک به 9 ماه اقتصاد کشور را از کنترل خارج کرد.
اما دولت روحانی با تمام کندی، رخوت، محافظهکاری و مشاوره ناپذیری در امور گوناگون در نهایت توانست با اصلاح برخی رویهها و گوش دادن به برخی نقدها کنترل اوضاع را در دست بگیرد و به آرامی از رشد منفی برخی متغیرهای اقتصادی همچون تورم جلوگیری کند.
اما چرا دولت روحانی در حالی که نه فروش افسانهای نفت احمدینژاد را داشت، نه جسارت او در اعمال تصمیم، نه اختیارات گسترده او و نه همراهی بدنه رادیکال حاکمیت را توانست در نهایت بعد از چند ماه در بسیاری از زوایا مدیریت بهتری در دوران تحریم اعمال کند، دست بالا را در معادلات منطقهای به دست بیاورد و حتی وضع خوبی برای مذاکره مجدد احتمالی با آمریکا داشته باشد؟
شاید پاسخ اولیه برخی، از جمله طیف مشهور به انقلابی، این باشد که دولت لیبرال روحانی(!) کاری نکرده و نهایت دست آوردش دلار جهانگیری بود و از یمن تا سوریه و از خلیج فارس تا واشنگتن این تصمیمات راهبری رهبری و اقدامات سپاه بوده که باعث شده وضع ایران ثبات بیشتری داشته باشد. این پاسخ نه تنها دقیق نیست بلکه پوشاندن واقعیت است.
رهبری در زمان احمدینژاد هم تصمیمات راهبردی را مدیریت و اتخاذ میکرد و آنچنان که مرسوم است موثرترین شخص در سیاست خارجی کشور بوده و همچنان هم چنین است و راهبرد کلان سیاست خارجی را تعیین میکند. سپاه نیز در زمان احمدینژاد همین دایره اختیارات و عمل فعلی را داشت، چه بسا در آن زمان به دلیل نزدیکی سران سپاه به رییس جمهور وقت و حضور گسترده فرماندهان سابق سپاه در کابینه، سپاه دایره نفوذ بیشتری هم داشت. البته این غیرقابل انکار است که پس از رفع تحریمهای سازمان ملل و برجام، سپاه به عنوان بخشی از نیروهای مسلح بودجه بیشتری به دست آورد و قدرت خود را گسترش قابل توجهی داد.
شاید مهمترین و موثرترین تفاوت دوران روحانی و احمدینژاد و شیوه برخورد آنها با تحریمها این باشد که در دوران رییس جمهور سابق کسانی سکان مدیریت را در دست داشتند که به اشکال مختلف از تحریم سود میبردند.
یکی مانند بابک زنجانی و هواخواهانش، که امروز هم معتقدند او باید برای ایران نفت جا به جا کند نه زنگنه، نان خود را در دوران تحریم راحتتر در میآوردند. در واقع تحریم بود که از بابک زنجانی و حسن رعیت غولهای بی شاخ و دم ثروتمند و قدرتمندی ساخت که حوزه تاثیرشان تا پشت در دفتر رییس قوه قضاییه هم میرسید.
دولت روحانی نیز به جز ضربهای که از کندی و اعتماد بیحساب و کتاب به حلقه اول مشاوران رییس جمهور خورد از حضور کاسبان تحریم در تصمیمگیری و مدیریت هم آسیب دید، اما در نهایت با تصفیه آنها توانست روی پای خود بیاستد.
برخی دیگر اما از تحریم به عنوان یک ابزار سیاسی برای رقابتهای داخلی بهره میبردند. این طیف که در دولت وقت قدرت تصمیمگیری بسیاری داشتند تحریمها را فشار به رهبری میدانستند و معتقد بودند در نهایت این فشار باعث میشود رهبری مجوز مذاکره با آمریکا را به آنها بدهد. در نهایت اما این برنامه محقق نشد و کار به جایی رسید که بدون هماهنگی با رهبری سعی کردند با آمریکا مذاکره کنند، اما طرف آمریکایی پیغام داد که تنها با کسانی که از سوی رهبری تایید شده باشند مذاکره میکند تا رهبری تحت نظارت خود علی اکبر صالحی را مامور آغاز مذاکرت با تیمهای دیپلماتیک آمریکا در عمان کند.
مسئله آخر هم نوع نگاه مدیریت دولت روحانی به اقتصاد است که در بدترین حالتش از بهترین حالت دولت سابق جلوتر است. در اوج دولت روحانی و انتقاداتی که به واردات اشتباه او و تصمیمات وزرای اقتصادی او گرفته شد حجم واردات و اشتباهات با بهترین دوران دولت احمدینژاد قابل مقایسه نیست، مسئلهای که باعث شد تا انرژی کشور کمتر هدر برود.
در آخر این مسئله قابل کتمان نیست که اگر آن بحران خانمان سوز بازار ارز ایجاد نمیشد، دلار 4200 تومانی طرح نمیشد، دولت جسارت و سرعت بیشتری داشت، یارانه ثروتمندان زودتر حذف میشد، دولت از بیت المال هزینه موسسات اعتباری و پدیده شاندیز نمیکرد و البته مخالفان دولت آتش کینه توزانهی دی ماه 96 را آنچنان بی مهار بر نمیانگیختند و اجازه میدادند جامعه مسیر خود را برود امروز شرایط بسیار بهتر بود و دست ایران در برابر آمریکا بسیار پرتر و قدرتمندتر بود.
نظرات