166 روز به انتخابات مجلس زمان باقی است. در این زمان اندک شاید بتوان استراتژی انتخاباتی اصلاحطلب و اصولگرا را از لابهلای اظهارات منتسبان به هر دو جریان تا حدودی پیشبینی کرد. در این میان یکی از مهمترین مباحثی که 4 سال پس از ارایه فهرست به اصطلاح ائتلافی «امید» و 6 سال پس از حمایت از کاندیداتوری یک اصولگرای مصلح، شاید به نظرِ اصلاحطلبان مهم و موثر به نظر آید، «ائتلاف» با معتدلان و میانهروهای اصولگرا باشد.
به گزارش سلام نو، در شرایطی که اغلب گروههای اصلاحطلب به دلیل خروجی مجلس و ریاستجمهوری نگاه چندان مثبتی به همراهی با این گروه از سیاستمداران ندارند، کارگزارانیها اما همواره معتقد بر سیاستورزی مبتنی بر موقعیت هستند و به همین دلیل، گاهی با انتقاداتی مواجه میشوند. از سویی برخی کارشناسان معتقدند کارگزاران در حال نزدیکی به جناح راست و فاصله گرفتن از جبهه اصلاحات هستند؛ موضوعی که ممکن است به حمایت از علی لاریجانی یا چهرههایی شبیه به او در انتخابات 1400 منتهی شود. گرچه حسین مرعشی، سخنگوی این حزب اصلاحطلب اخیرا به «اعتماد» گفته که این ائتلاف، عملی نخواهد شد؛ چراکه بهگفته او، «کارگزاران روی اسب بازنده شرط نمیبندند» اما برخی اظهارنظرهای دیگر اعضای کارگزاران در تحلیل حرکت به راست این حزب بیتاثیر نبوده است. با غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب در این مورد گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
اظهارات اخیر برخی اعضای حزب کارگزاران سازندگی در 6 سال گذشته و در بعضی مقاطع زمانی خاص، همچون انتخابات هیات رییسه مجلس دهم و همچنین نوع سیاستورزی منتسبان به کارگزاران، این پرسش را به وجود آورده که آیا اساسا به لحاظ عملی و گفتمانی، میان کارگزاران سازندگی و میانهروهای اصولگرا همچون طیف علی لاریجانی امکان ائتلاف وجود دارد؟
حزب کارگزاران سازندگی که هیچ؛ حتی حزب کمونیست شوروی یا هر حزب تندرو یا کندرویی اگر عقلانیت بر آن حاکم باشد و بخواهد در سیاست به عنوان کنشگر موثر، فعالیت کند به شرایط و صحنه و عرصه عمل توجه میکند چرا که در واقع سیاست، مشارکت در عمل سیاسی با استفاده از امکانات موجود در جامعه است نه آرزوپردازی غیرممکنها . ما که نمیخواهیم کار چریکی انجام دهیم! عقلانیت نیز ایجاب میکند که برای کار سیاسی به شرایط و صحنه و عرصه عمل نگاه و بررسی کرد که چه انتخابهایی پیش رو وجود دارد. اینکه کسی بگوید دیگر بین بد و بدتر انتخاب نمیکنیم کمال بیعقلی است. اگر شما قرار باشد بین سرماخوردگی و سرطان یکی را انتخاب کنید مسلما بین این دو بیماری که هر دو هم بد هستند با تکیه بر عقل سالم، سرماخوردگی را انتخاب میکنید. سرطان که درمانی ندارد اما سرماخوردگی قابل بهبود است. بنابراین تاکید میکنم که «بین بد و بدتر انتخاب نمیکنیم» اساسا حرفی نیست که در سیاستورزی منطقی مطرح شود. برای سیاستورزی باید به صحنه عمل نگاه کرد و دید چه انتخابهایی وجود دارد. الان هم بحث من شخص آقای علی لاریجانی یا هر شخصیت سیاسی دیگری نیست. کارگزاران سازندگی هم هر زمان که بخواهند کنشگری سیاسی داشته باشند به شرایط و امکانات موجود توجه خواهند کرد. رویکرد ما این است که کشور به دست تندروهای چپ و راست نیفتد و از افراط و تفریط در امان باشد. عقل حکم میکند که به سرنوشت مردم و کشور و تامین منافع ملی توجه کنیم. پرهیز از افراط و تفریط و تاکید بر تعقل و اعتدال. به لحاظ شرعی نیز این امر مورد تایید و تاکید است. روایتی از امام صادق (ع) وجود دارد که «لیس العاقِلُ من یعرِفُ الخیر مِن الشّرِّ ولکِنّ العاقِلُ من یعرِفُ خیر الشّرّینِ» به این معنا که: (عاقل کسی نیست که خیر را از شر تشخیص دهد، بلکه عاقل کسی است که میان دو شر، آن را که ضررش کمتر است، بشناسد.)
اتفاقا یکی از اساسیترین انتقاداتی که درمورد حزب کارگزاران سازندگی مطرح میشود این است که سیاستورزی مبتنی بر موقعیت دارند؛ به این معنا که کارگزاران هیچ چارچوب مشخص و شفافی ندارند؛ بلکه براساس شرایط موجود و موقعیت تصمیمگیری میکنند. گرچه این هم مدلی از سیاستورزی است اما به نظر میرسد که دستکم در میان جریان اصلاحات و شاید حتی بدنه اجتماعی این جریان طرفدار چندانی نداشته باشد. این موضوع که از دیرباز عمدتا اختلاف اصلی میان کارگزارانیها با اصلاحطلبانی به تعبیری مشارکتی بوده و به فرصتطلبی و بدون چارچوب بودن تعبیر شده است، پاسخ شما به این قبیل انتقادات چیست؟
چارچوب مشخص و ثابت و همیشگی کارگزاران منافع ملی، توسعه ایران و رفاه مردم است. جریانهایی هم که این تعابیر را به کار میبرند و اینگونه صحبت میکنند، بیشتر در پی تبلیغات سیاسی هستند اما زمان عمل که فرا میرسد افراد عاقل آنها که فقط در پی شعار دادن و تبلیغ سیاسی نیستند با ما همنظر خواهند بود. عدهای شاید فقط نگاهشان به شعارهای انتزاعی و هورا کشیدنهای محافل حقیقی و مجازی باشد. درحالی که باید در مسیر منافع ملی حرکت کرد و در کنشگری سیاسی نمیتوان تنها به شعارهای احساسی و تبلیغی بسنده کرد. باید منافع ملی و سرنوشت مردم و کشور را در نظر گرفت. صحنه سیاستورزی روی زمین است، نه بر فراز ابرها. نباید به آسمان نگاه کرد و سیاستورزی کرد. البته من توضیحاتی که مبنی بر در نظر گرفتن موقعیت و بعد تصمیمگیری انتخاباتی و ائتلاف و نزدیکی بود، ارایه کردم مقصودم صرفا آقای علی لاریجانی نیست؛ بلکه باید دید در صحنههای سیاسی پیش آمده چطور میتوان عمل کرد که هم منافع کشور و هم مصالح مردم رعایت شود. سیاستهای کارگزاران و هر فرد عاقلی نیز این است که بین انتخاب دو چیز آن را برگزینند که یا خوب و خوبتر است یا حداقل ضررش کمتر است. حزب کارگزاران سازندگی بدون چارچوب و ساختار نیست. چارچوب ما منافع ملی است، نه صرفا شعارهایی که خوشایند برخی است. ما بر اساس مصالح کشور و با در نظر گرفتن آینده و سرنوشت کشور تحلیل میکنیم، نه بر اساس شعارهای پوچ و توخالی که هیچ تاثیری ندارد.
چقدر احتمال دارد در این چارچوب سیاستورزی کارگزاران سازندگی از جبهه اصلاحات فاصله بگیرد و به اصولگرایان میانهرو تمایل یابد؟
باز هم تاکید میکنم که ما در صحنه سیاست آنچه را انتخاب میکنیم که ضرر آن کمتر و در راستای منافع ملی و مصالح مردم باشد و این یک انتخاب اصلاحطلبانه است. اصلاحات که در انحصار آدمها و افراد خاص نیست. اگر ما دو گزینه به اصطلاح بد و بدتر داشتهباشیم، به استناد اصلاحطلبی است که باید کمضررتر یا به اصطلاح بد را انتخاب کنیم و هر گروه و جریانی که غیر از این فکر میکند، خودش از جبهه اصلاحات فاصله گرفته و در مسیر افراط و تفریط قرار گرفته است. اصلاحات که بر محور حرفها و شعارهای تند و تیز نیست. اصلاحات هم در چارچوب نظام بر منافع ملی و مصالح مردم تاکید دارد. حداقل ما در کارگزاران فکر میکنیم که اصلاحات این است و باید در این زمین حرکت کنیم و خارج از این هرچه باشد اصلاحات نیست.
حتی چهرههای میانهرویی هم دو سال پیش از احتمال عدم ائتلاف با نیروهای میانهرو اصولگرا صحبت کردند و یکی از معضلات فهرست انتخاباتی امید نیز این بود که برخی چهرههای غیراصلاحطلب به نوعی از این جریان سواستفاده کردند. به نظر شما گفتمانی که کارگزاران به آن قائل است باعث تنش در جریان اصلاحات یا فاصله گرفتن کارگزاران از جبهه اصلاحات نمیشود؟
خیر؛ ما از جبهه اصلاحات فاصله نمیگیریم؛ بلکه به شرایط موجود نگاه کرده و تصمیم میگیریم که آیا ائتلاف میکنیم یا ائتلاف نمیکنیم. اینگونه اسیر عنوانهای توخالی و پوچ شدن مارا به بیراهه میبرد. نتیجه اینگونه عمل مبتنی بر شعار حذف آقای علی مطهری از هیات رییسه مجلس بود. آیا حضور او در هیات رییسه برای منافع ملی و برای اصلاحات اهمیت بیشتری داشت یا شعارهای اینچنینی که باید هویت اصلاحطلبانه خود را حفظ کنیم؟ کسانی که بر اساس این هیجانات و القائات و شعارها تصمیم میگیرند نه تنها به بهبود اصلاحات کمک نمیکنند بلکه به شکست و عقبگرد این جریان کمک میکنند.
فارغ از این فکر میکنید چرا اظهارنظرهای کارگزارانیها در این زمینه همواره با واکنشهای بسیاری مواجه میشود؟
همیشه کسانی که اظهارات و نظرات تاثیرگذاری دارند، درحالی که طرف مقابلشان منطق و استدلال ندارد، مورد تهاجم قرار میگیرند. من فکر میکنم چون کارگزاران حزب و مجموعهای بیخاصیت نیست که هر چه بگوید و هر چه بکند اثری نداشتهباشد؛ عمل و عکسالعملهای آن نیز تاثیرگذار است.
بهجز بحث تغییر تاکتیک و نزدیکی به جریان اصولگرا انتقاداتی نیز در مورد اظهارات اعضای این حزب وجود دارد مبنی بر اینکه موضعگیریهای اعضا مصرف انتخاباتی داشته و برای جلبتوجه نهادهای رسمی از جمله شورای نگهبان است. پاسخ شما به این انتقاد چیست؟
ما هم همچون برخی دیگر از گروههای اصلاحطلب به شورای نگهبان یا افراد عضو آن هزار ایراد و اشکال داریم و همه اعمالشان را تایید نمیکنیم اما به هر حال نمیتوان نادید گرفت که شورای نگهبان واقعیتی در کشور و عرصه سیاستورزی ما است و اگر کسی بخواهد در چارچوب موجود حضور داشته و فعالیت کند، نمیتواند این نهاد را نادیده بگیرد. از سویی رایزنی و نقد صحیح و گفتوگو با شورای نگهبان نیز از راههای مختلف از مصاحبه گرفته تا رایزنی مستقیم یا کار رسانهای و جوسازی اجتماعی و ... هم میتواند تاثیرگذار باشد. به هر روی باید با روشهای مختلف تلاش کرد تا نظر شورای نگهبان را برای تایید افراد ذیصلاح همراه کرد.
شما بر رایزنی با شورای نگهبان اشاره کردید، اساسا ایده کارگزاران برای انتخابات با ایده حضور مشروط در انتخابات قرابتی دارد؟
حضور مشروط هیچ معنایی ندارد. بالاخره بعد از 40 سال باید همه کسانی که ادعای سیاستورزی دارند، تکلیف خود را مشخص کرده و بگویند در مهمترین صحنه سیاست کشور که انتخابات باشد، هستند یا نیستند؟ اینکه بخواهیم پیش از هر انتخاباتی تصمیم بگیریم که حضور داشتهباشیم یا نداشتهباشیم، سرگردانی دایمی است.
به هر حال تحریم انتخاباتی نیز یک کنش سیاسی محسوب میشود.
اگر گروهی یا کسی فکر میکند تحریم انتخابات در صحنه سیاسی ایران ممکن و تاثیرگذار است، خب انجام دهد. به هر حال اکثریت مردم با وجود جمیع مشکلات و نارضایتیهایی که وجود دارد، میخواهند نمایندهای در مجلس داشته باشند که حرفشان را بزند. بعید میدانم کسی از نیروهای سیاسی داخل نظام فکر کند با تحریم میتوان در سرنوشت کشور تاثیر گذاشت. این حرفها بیشتر نوعی چانهزنی سیاسی است و اتفاقا همیشه هم نتیجه معکوس دارد.
همواره انتقاداتی درمورد فراکسیون امید و شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان (جبهه اصلاحطلبان ایران) مطرح بوده است. با وجود اینکه منتقدان از طیفهای مختلف اصلاحطلب بودند اما به نظر میرسد هیچ ارادهای برای تغییر وجود نداشته یا به تعبیری این دو فاقد استراتژی جبران هستند. دلیل این روند معیوب را چه میدانید؟
من راجع به افراد صحبت نمیکنم اما شرایط در فراکسیون امید یا شورای عالی اصلاحات هم مثل انتخاب ما در صحنه کلانتر سیاست است. یعنی مبتنی بر انتخاب بد و بدتر یا به تعبیری دیگر خوب و خوبتر است. اگر نیرویی وجود داشتهباشد که بتواند بهتر مدیریت را بر عهده بگیرد، او انتخاب میشد اما مجموعه شرایط و افراد حاضر ایجاب میکند که برخی انتخاب یا انتصاب شوند. در واقع گاهی دوستان فکر میکنند شرایط ایجاب نمیکند که به شخص دیگری فکر کنیم؛ برای مثال شخص آقای خاتمی، بهزاد نبوی، موسوی خوئینیها، عبدالله نوری و... شخصیتهایی با سابقه سیاسی هستند اما در معرض این انتخاب قرار نمیگیرند. بنابراین در مدیریت جریانی نیز به شرایط موجود و ترکیب سیاسی موجود نگاه شده و انتخابی صورت میپذیرد. این هم همان مصداق انتخاب بد و بدتر یا خوب و خوبتر است. درعین حال به نظر من بهتر است که این موقعیتها هم با انتخاب واقعی و غیردایمی باشد.
در عین حال جریانی تلاش دارد که عملکرد فراکسیون امید را توجیه و تبرئه کند. نگاه کارگزاران به این روند چیست؟ آیا بهتر نیست بهجای این رویه، آسیبشناسی دقیق صورت بگیرد تا شاید روی بدنه اجتماعی حامی این جریان در انتخابات آینده تاثیرگذار باشد؟
بالاخره فراکسیون امید، شورای شهر و دولت، همه اشتباهاتی دارند که در زمان انتخابات رقبا از نقایص و نقطه ضعفهای آنان استفاده خواهندکرد. نمیتوان گفت همه به بهترین شکل ممکن عمل کردهاند و همه تلاشها خوب و موثر انجام شده اما امیدوارم فراکسیون امید بتواند در این فاصله جبران کند. قطعا هم عملکردها هم تبلیغات سیاسی و موضعگیریها بر افکار عمومی اثر دارد و شاید با تغییراتی بتوان القای ناامیدی به جامعه را جبران کرد.