با بررسی تحولات چند هفته اخیر به نظر می رسد که روابط و ارتباطات تهران و پاریس در یک سطح معنادار رو به افزایش است و این گمانه زنی را ایجاد کرده که برنامه های مکرون، رئیس جمهور فرانسه در حال نتیجه دادن است. اما به واقع بدون حضور کاخ سفید و چراغ سبز ایالات متحده آمریکا این طرحها میتواند به یک نتیجه و دستاورد ملموس برسد؟ آیا شرایط کشور در آستانه ورود به گام سوم در کاهش تعهدات برجامی و حساسیت اقدام ایران بعد از ۱۵ شهریور می تواند این تلاش ها را تحت الشعاع قرار دهد؟ دیپلماسی ایرانی بررسی این مسائل را در گفت وگویی با امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مسائل آمریکا پی گرفته است که در ادامه می خوانید:
شنبه هفته جاری سید عباس عراقچی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه عنوان داشت که طرف آمریکایی برای صدور مجوز معافیت های تحریمی در خصوص فروش و صادرات نفت ایران انعطاف هایی از خود نشان داده است، افزون بر آن معاون سیاسی وزارت امور خارجه امروز دوشنبه راهی فرانسه شد تا با مقامات پاریس گفت و گوهایی را در آستانه ورود ایران به گام سوم در کاهش تعهدات برجامی داشته باشد. این در حالی است که ما اخیراً شاهد دو بار سفر محمد جواد ظریف به پاریس و بیاریتز، محل برگزاری نشست سران جی ۷ و دیدار با امانوئل مکرون بودیم. در کنار آن دیروز یکشنبه گفت وگوی تلفنی میان حسن روحانی، رئیسجمهوری ایران با همتای فرانسویش صورت گرفته است. اما در آن سو با توجه به اینکه اساساً تا کنون هیچ گونه موضعی در خصوص مسئله فروش فروش نفت ایران از جانب کاخ سفید مطرح نشده است، تلاش های تهران و پاریس نشان از چه دارد؟ آیا این دست تلاش ها نشان از این دارد که پشت پرده اتفاقاتی در حال رخ دادن است؟
ببینید من از اتفاقات پشت پرده خبر ندارم. به هر حال آقای عراقچی به عنوان معاون سیاسی وزارت امور خارجه ایران در سایه مذاکرات منطقا بیشتر در جریان اخبار و اطلاعات محرمانه و مواضع طرفین هستند، اما تا به اینجای کار آن چیزی که مطرح است دونالد ترامپ به هیچ وجه حاضر به دادن امتیاز به خصوص در حوزه فروش و صادرات نفت به ایران نیست. شاهد این مدعا تحریم نفتکش آدریان دریا 1، محموله نفتی آن و حتی کاپیتان این نفتکش توسط وزارت خزانهداری ایالات متحده آمریکا است. چون اگر آمریکا قصد داشت واکنشی در خصوص کاهش تحریم های نفتی انجام دهد، قطعاً این را تحریم اعمال نمی کرد تا حداقل انتقال و فروش این دو میلیون بشکه نفت محموله آدریان دریا به عنوان حسننیت کاخ سفید و ترامپ قلمداد شود.
از این گذشته حتی اگر بپذیریم که دونالدترامپ بنا به اقتضائات و مصلحت خاص سیاسی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ ایالات متحده آمریکا برای مذاکره با مقامات ایرانی حاضر به دادن امتیازاتی باشد تیم مستقر در کاخ سفید با محوریت مایک پمپئو، وزیر امور خارجه و جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفیید اجازه تعدیل مواضع آمریکا در قبال ایران را نخواهند داد. در همین راستا شاهد بودیم که دونالد ترامپ زمانی که به ژاپن سفر کرد در مواضعی، یک نرمش دیپلماتیک را برای مذاکره با ایران از خود نشان داد. اما به فاصله یک روز پس از آن جان بولتون سخنان بسیار سخت و تندی را علیه تهران مطرح کرد. پس حتی اگر رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا مایل باشد که امتیازاتی به منظور مذاکره با ایران به تهران اعطا کند، ساختار سیاسی و تیم امنیتی کاخ سفید این اجازه را به وی نخواهند داد.
به موازات سفر معاون سیاسی وزارت امور خارجه به پاریس شاهد حضور رئیس دستگاه دیپلماسی در روسیه به منظور دیدار با همتای خود در این کشور هستیم. اما به نظر می رسد که پیش از اینها تکاپوی وزارت امور خارجه و شخص آقای ظریف طی دو هفته اخیر با سفر به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس شروع و بعد از آن با حضور در اروپا و در نهایت آسیای جنوب شرقی پی گرفته شد بیشتر یک یارگیری و یارکشی برای کاهش تبعات سوء گام سوم ایران در کاهش تعهدات برجامی تلقی می شود. یعنی تهران از یک سو با رایزنی های گسترده تهران با پکن و مسکو و نیز تبیین برخی مسائل با بازیگران عربی، اروپایی و آسیای جنوب شرقی در حال پیگیری این هدف است و از طرف دیگر این تحرکات امروز دوشنبه وزیر امور خارجه و معاون سیاسی وی به منظور تعدیل حساسیت ها بعد از 15 شهریورماه ( زمان عملیات شدن گام سوم ایران در کاهش تعهدات برجامی) انجام گرفته باشد، خصوصاً آنکه شانزدهمین گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز به صراحت عنوان داشته است که ایران ذخایر اورانیوم خود را به ۲۴۱.۶ کیلوگرم و درصد غنای آن به ۴.۵ درصد رسانده است؟
اگرچه گام سوم ایران در کاهش تعهدات برجامی می تواند تبعات جدی و حساسی را برای ایران در پی داشته باشد، اما من تصور نمیکنم این مسئله آنقدر حساسیت برانگیز باشد که کانون و دلیل اصلی رایزنیهای دیپلماتیک چند هفته اخیر آقای ظریف از خاورمیانه و اروپا گرفته تا آسیای جنوب شرقی را تشکیل دهد. به هر حال باید بپذیریم کل شرایط ایران بعد از ۱۸ اردیبهشت سال گذشته و پس از خروج ترامپ از برجام بسیار بحرانی است، لذا لازم و ضروری است که این دست تحرکات دیپلماتیک وزارت امور خارجه و شخص وزیر امور خارجه در دستور کار باشد تا بتوان در برابر تمام تلاشهای کاخ سفید یک برنامه ریزی و مقابله به مثل جدی انجام داشت و به این واسطه ایران را از پوسته انفعال خارج کرد. البته به نظر می رسد بخش کوچکی از این سفرها هم با این هدف انجام گرفته است که تحریم اخیر دستگاه دیپلماسی کشور توسط وزارت خزانه داری ایالات متحده آمریکا عملاً در سطح دنیا بی ارزش تلقی شود.
در کنار این نکات ارتباطات تهران و پاریس در چند هفته اخیر از تماسهای تلفنی روسای جمهور دو کشور تا رفت و آمدهای مقامات دیپلماتیک ایران و فرانسه نشان از این دارد که برنامههای کاخ الیزه برای تهران جالب است. اما نکته اینجاست که در سایه موج سینوسی از همراهی و مخالفت دونالد ترامپ با تلاشهای فرانسه اساساً مکرون میتواند به موفقیت برنامه خود چشم امیدی داشته باشد؟
یقینا هیچ تلاشی بدون حضور و چراغ سبز دونالد ترامپ و ایالات متحده آمریکا، چه از جانب فرانسه و چه از جانب هر کشور دیگری نمیتواند به نتیجه برسد. نکته اینجا است که پرونده ایران پیرامون فعالیت های هسته ای حتی در زمان باراک اوباما که کاخ سفید یک رویکرد بسیار جدی در تعامل گرایی با جهان داشت، بدون حضور امریکا به نتیجه نرسید. در این راستا کاخ سفید ابتدا مذاکرات محرمانه خود را با مقامات جمهوری اسلامی ایران در مسقط پی گرفتتند و زمانی که این مذاکرات با تبیین خواسته های طرفین پخته تر شد از طریق دیگر کشورهای اروپایی وارد پروسه گستردهتر دیپلماتیک شد.
اتفاقات در همان زمان این اقدام کاخ سفید ناراحتی و واکنش سران و مقامات قاره سبز را به همراه داشت که چرا بدون هماهنگی با این کشورها، ایالات متحده آمریکا به تنهایی وارد تعامل با جمهوری اسلامی ایران در مناقشه اتمی شده است. پس می بینید که ایالات متحده آمریکا به دنبال آن است که خود را یکه تاز تحولات جدی جهانی بداند. حال تصور کنید در دوران کنونی که دونالد ترامپ هیچ گونه ارزشی برای اروپاییها قائل نیست و از هر فرصتی برای تحقیر آنها استفاده می کند چگونه اجازه می دهد فرانسه و امانوئل مکرون به عنوان میانجیگر و یک بازیگر پر تحرک در یک تنش مهم و بسیار بزرگی مانند ایران خود را نشان دهد، آن هم در آستانه انتخابات۲۰۲0 ایالات متحده آمریکا که میتواند نقش دونالد ترامپ را به حاشیه ببرد.
پیرو این نکته اگر اروپا می توانست بدون حضور ایالات متحده آمریکا کاری انجام دهد در همین فاصله تقریبا یک سال و نیم بعد از خروج دونالد ترامپ از برجام اتفاق جدی را رقم می زد. لذا در خصوص تحرکات، مناسبات و ارتباطات جدی اخیر ایران و فرانسه هم نمی خواهم با یک نگاه بدبینانه قضاوت کنم، ولی به نظر نمی رسد در سایه نکاتی که به آن اشاره کردم بتوان یک خروجی و دستاورد ملموسی را از این تحرکات شاهد بود. یعنی مادامی که ایالات متحده آمریکا موافقت خود را با این تلاش ها نداشته باشد و در آن حضور نداشته باشد هیچ موفقیتی برای این تکاپو های فرانسه را نمی توان شاهد بود.
چراکه واقعیت امر این است که فاصله انتظارات ما با ایالات متحده آمریکا به قدری زیاد است که اساسا، نه اروپا و نه هیچ بازیگر دیگر نمیتواند بدون پل زدن با کاخ سفید آن را به یک سرانجام برساند. با توجه به این که آمریکا هم تمایلی ندارد که این فرصت را در اختیار قاره سبز قرار دهد، نمی توان گفت که مکرون بتواند به یک دستاورد مهم دست پیدا کند.
با این تفاسیر دلیل موج سینوسی مخالفت ها و موافقت های ترامپ با تلاش ها مکرون چیست؟
دلیل این موج سینوسی مخالفت و موافقت دونالد ترامپ با برنامههای اروپا این است که وی سعی دارد به جهان به قبولاند بدون حضور و اجازه ایالات متحده آمریکا هیچ مذاکره و تلاشی به نتیجه نخواهد رسید. این نکته ناتوانی و عجز اروپا را بیشتر نمایان می کند. لذا اگر از همان روز اول دونالد ترامپ مخالفت صریح خود را با برنامه های مکرون اعلام می کرد، برای پرستیژ و وجهه دیپلماتیک فرانسه بهتر بود تا اینکه ترامپ با یک موج سینوسی مخالفت و موافقت بخواهد فرانسه و کل اروپا را تحقیر کند.
اگر نکته شما را مبنای این نگاه و ارزیابی قرار دهیم که بدون حضور ایالات متحده آمریکا هیچ گونه تلاشی برای حمایت از برجام و ایران به سرانجام نخواهد رسید، آیا تهران با شرایط نا به سامان داخلی از تحریم وفشارهای اقتصادی تا موج گسترده فساد داخلی چارهای جز مذاکره و گفت و گو با دونالد ترامپ را دارد، به خصوص آنکه بسیاری از کارشناسان مسائل آمریکا من جمله خود حضرتعالی معتقدید تا اینجای کار، شواهد و قرائن نشان از پیروزی ترامپ در دور دوم انتخابات می دهد و این نشان می دهد که تهران حداقل به مدت 6 سال دیگر باید این شرایط را تحمل کند. ضمن اینکه این واقعیت هم وجود دارد در صورت پیروزی دونالد ترامپ در دور دوم انتخابات احتمال پررنگ تر شدن و رادیکالیزه تر شدن سیاست های ضد ایرانی کاخ سفید و حتی مطرح شدن گزینه نظامی نیز وجود دارد؟
من ضمن تصدیق نکات بسیار مهم شما در این سوالتان معتقدم که اساسا مسئله تغییر دولت ها و شخصیت ها چندان تحول جدی و راهبردی در تنش ایران و ایالات متحده آمریکا ایجاد نمی کند. اگر چه در حد برخی مسائل سطحی اثرات گذار است. لذا تا زمانی که این مسئله در سطح تغییر راهبرد ها پیگیری نشود اساسا نمی توان گفت که روی کار آمدن روسای جمهور در ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا می تواند گره از مشکلات ایران بگشاید. چون به هر حال در طول این ۴۰ سالی که از عمر جمهوری اسلامی ایران میگذرد، ما هم با دولتهای دموکرات در کاخ سفید مواجه بودیم و هم با دولتهای جمهوری خواه؛ یعنی تهران، هم در دوران جرج بوش پسر که سیاست های بسیار تندتر از دونالد ترامپ داشت نتوانست به یک سرانجام برسد و نه در دوران باراک اوبامای تعامل گرا هم نتوانست شرایط خود را سامان دهد. ما نظیر همین تحریمهای دونالد ترامپ را به صورت سازمان یافته تر و در قالب یک اجماع جهانی در دوره باراک اوباما شاهد بودیم. لذا حتی اگر در انتخابات ۲۰۲۰ به جای دونالد ترامپ، جو بایدن، برنی سندرز و یا گزینه دیگری روی کار بیاید چندان تحول اساسی در تنش ایران و ایالات متحده آمریکا ایجاد نمیکند.
اما جو بایدن صراحت عنوان داشته است که اگر به ریاست جمهوری برسد در همان هفته اول صدراتش، آمریکا را به برجام باز خواهد گرداند؟
بله اکنون مسئله به مواضع تبلیغاتی دوران انتخاباتی باز میگردد و نباید آن را با شرایط و زمانی که شخص روی کارت است، مقایسه کرد. چون سیاست مداران در دوران تبلیغات انتخاباتی بسیاری از سخنانی را به عنوان تبلیغات و برای کسب آرای بیشتر مطرح می کنند، یا فراموش می کنند و یا نمی توانند آنها را عملیاتی کنند. بنابراین شاید پیرو نکته شما جو بایدن بخواهد دوباره به برجام بازگردد، اما یقیناً در قبال آن انتظارات جدیدی از ایران به خصوص در دیگر حوزههای توان دفاعی و موشکی، دیپلماسی منطقه ای و نظایر آن خواهد داشت. چون ایران ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ یقیناً با ایران ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ به شدت متفاوت است چرا که در این مدت تهران توانسته تواناییهای نظامی و امنیتی خود را به شدت ارتقا دهد و در حوزه تحولات منطقهای جسورتر و جدیتر وارد شود و به عنوان یکی از مهمترین بازیگران منطقهای خود را نشان دهد که اکنون وزنی جدی در مناسبات جهانی دارد. بنابراین دولت آینده ایالات متحده آمریکا، چه از جناح جمهوری و چه از جناح دموکرات با این ایران یک رویکرد تقابلی سختگیرانه تر خواهد داشت. تنها تفاوت اینجاست که احتمالاً جمهوریخواهان از نگاه سخت و قوه قهریه می خواهند با ایران وارد رقابت شوند و دموکرات ها از از منظر قدرت نرم واشنگتن وارد تهران را به چالش بکشند.
البته در این میان برخی از تحلیل ها و اخبارها هم حکایت از این دارد که در منتهی الیه نگاه دولت کنونی در ایران امیدی برای تغییر دونالد ترامپ برای ایجاد تحول در شرایط کنونی دیده می شود. اما با توجه به نکاتی که الان به آن اشاره شد من معتقدم که این نگاه دولت بسیار اشتباه است و نباید امید خود را به تغییر دونالد ترامپ در ۲۰۲۰ دوخت. چون به نظر می رسد که ترامپ دوباره رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا خواهد شد؛ حتی اگر چنین نشود با تغییر وی در روابط ایران و آمریکا اتفاق جدی روی نمیهد.