بزرگمهر حسین پور در صفحه شخصی خود این متن را منتشر کرد:
مشا جانم...قربونت برم الهی...! زود رفتی از پیشمون...دیگران هرچی میخوان بگن که موقعش بود...اما نه...همشون بی خود میگن...خیلی زود بود...!
میخواستم قشنگ ترین تابلوی جهان رو ازت بکشم...زیباترین جمله های دنیا رو برات بنویسم...جذاب ترین کمیک استریپ روازت بکشم... اما نتونستم... چند وقت پیش آیدین آغداشلو تصویری از مادرش رو منتشر کرد. زیر پستش نوشتم هیچ وقت نتونستم عزیزترین هایم رو به تصویر بکشم...چون از روزی که تصویرشون باشه و خودشون نباشن می ترسم...پسرم...بابا جونم...قشنگ ترین دنیا رو برامون ساختی...زیباترین لحظه ها رو برامون خلق کردی... تو همیشه تو بغلمی...تا آخر عمرم تنها کسی ام که مثل همیشه تو بغلم می مونی...
وی پس از دریافت واکنش های متفاوت از این متن، این استوری را منتشر کرد:
دوستان عزیز...
با این که حجم فحاشی بی شماره...و موج آرزوی مرگ برای من و خانوادم...
اما من براشون آرزوی عشق می کنم...یه روزی عاشق بشن حله...اگرم نشدن در همین بدبختی می میرن...استوریا رو هم پاک می کنم چون به شدت نیاز به آرامش و سکوت دارم...
دم شمایی که عشق رو نه فقط به انسان ها...بلکه به تمام موجودات عالم می فهمید گرم
در ادامه واکنش های برخی از کاربران به پُست بزرگمهر حسین پور، پوریا عالمی این متن را برای گربه این هنرمند منتشر کرد:
مشا جان سلام
الان که این نامه را می خوانی بالای ابرها هستی. مامان بزرگ من را دیدی یا نه؟ اگر دیدی بگو پوریا دلش برات تنگ شده. نمی دانم تو دلت برای ما تنگ می شود یا نه. ما آدم ها فرق مان با شما غیر آدم ها این است که «قضاوت» می کنیم. قضاوت سبب جنگ ها، قتل ها، غم ها، افسردگی ها و نفرت بسیاری روی زمین است. مثلاً سفیدها سیاه ها را قضاوت می کنند. بی دین ها با دین ها را. چپ ها راست ها را. سنتی ها متجددها را. شهری ها دهاتی ها را. باسوادها بی سوادها را. گیاهخوارها گوشت خوارها را. استقلالی ها پرسپولیسی ها را. خودی ها غیر خودی ها را. پولدارها بی پول ها را. بی خانمان ها با خانمان ها را. خانه خواب ها خیابان خواب ها را. من تو را. تو من را.
آخ مشا. ولی غیر آدم ها قضاوت ندارند. جنگ ندارند. نفرت ندارند. بدبختی ندارند. نیش دارند ولی زبان شان نیش ندارد. زخم زبان ندارند. می خواستم بگویم کاش شما آدم بودید. ولی چه کاری است؟ کاش آدم ها حیوان بودند و بلد بودند طبیعی زندگی کنند.
خلاصه که مشا، می دانی که من عاشق مارلون براندو بودم. یک جا گفته «من در خانه ی گربه ام زندگی می کنم!»
my cat's house I live in
فکر کن! طوری عاشق گربه اش بوده که فکر می کرده خانه اش مال گربه هه است و او دارد پیش گربه زندگی می کند نه برعکس.
عکسش را توی این نامه گذاشتم که ببینی عکس او و براندو، مثل عکس من و توست!
سبیل من را یادت است؟ از سبیل تو بلندتر بود! البته این عکس مال هزار سال پیش است. هر دوی ما جوان بودیم. تو هنوز زنده بودی و هر دو روی زمین خوش بودیم.
حق داری گِله کنی، ما مدت ها هم را کم دیدیم اما خودت می دانی تو توی دلم بودی و هستی. و همه دوستانم هر جای کره زمین هستند یا مثل تو اگر بالای ابرها آمده اند، امیدوارم بدانند من واقعا دوست شان دارم اما بلد نیستم حتا سالی یکبار بهشان تلفن کنم حتا اگر چند سال باشد همدیگر را ندیده باشیم.
خلاصه مشا
زندگی روی زمین - سوای جنگ و قضاوت و نفرتی که انگار تمام نمی شود - معرکه است.
جای تو خیلی خالی است. می خواستم پیشنهاد کنم دیگر نه گوش به حرف های تلخ ما زمینی ها کنی، نه توی اینترنت کامنت ها را بخوانی.
ول کن ما را رفیق.
حالا که بالای ابرهایی، برو مامان بزرگ من را پیدا کن و باهاش دوست شو. او یک عمر قضاوت شد و قضاوت نکرد. بلد بود همه را دوست داشته باشد. مطمئنم با هم خیلی حال می کنید. دو تا هم از طرف من بوسش کن.
دوست قدیمی تو؛ پورا