صابر گلعنبری، کارشناس مسائل بین الملل
این روزها چرخش ناگهانی امارات به سوی ایران پرسشی کانونی را در سطح منطقه و جهان ایجاد کرده است. از آن جهت این چرخش ناگهانی پرسشبرانگیز شده که کشور امارات و شخص ولی عهد ابوظبی روابط بسیار نزدیکی با دونالد ترامپ و دامادش جرد کوشنر دارد و طی دو سال اخیر یکی از پایههای اساسی فشار واشنگتن بر تهران بوده و تحریمها را مو به مو اجرا کرده و خود یکی از محرکان اصلی ترامپ برای خروج از برجام و در پیش گرفتن سیاست فشار حداکثری بر ایران بوده است.
این چرخش و لو آرام و محدود نشانههای زیادی دارد؛ تا جایی که نیازی به توضیح آن نیست. میتوان از کاهش فشار بر صرافیها و حوالجات مالی و ارزی گفت تا سفرهای اخیر هیاتهای اماراتی از جمله سفر هیاتی از گارد ساحلی این کشور در این دو روز. در کنار آن هم میتوان یکی از دلایل عقبنشینی جزئی از یمن را به این مساله ربط داد.
اما علل این چرخش غیر منتظره در سایه نکات پیشگفته چیست؟ میتوان دو احتمال عمده را بر شمرد. نخست این که با توجه به روابط بسیار نزدیک حاکمان ابوظبی با دولت جدید آمریکا بسیار سخت است پذیرفت که این چرخش اگر بدون هماهنگی با واشنگتن هم نباشد، لا اقل بدون چراغ سبز با آن باشد. آمریکا که هر طرف نقض کننده تحریمها چه اروپایی چه چینی و غیره را مجازات و علیه آنها اقدام میکند، به این راحتی اجازه نمیدهد که یک کشور هم پیمان آن در منطقه در اوج فشارها علیه ایران بخواهد خلاف راهبردش عمل کند؛ به ویژه اگر این کشور خود یکی از شرکای این راهبرد و از عاملان تهیه آن باشد. از این جهت، احتمالا این رفتار جدید امارات با هماهنگی آمریکاست و اساسا میتواند با طراحی خود آن باشد که در این صورت، پرسش بسیار مهم دیگری مطرح میشود که چرا آمریکا چنین رویکردی را از طریق امارات در پیش گرفته است؟
به نظر میرسد که دولت ترامپ با توجه به بالا گرفتن سطح تنش به میزان بسیار خطرناکی در منطقه در هفتههای اخیر به ویژه به دنبال یک سری رفتارهای جسورانه ایران میخواهد به صورت غیر مستقیم فشارها را تا حدود اندکی کاهش دهد تا آهنگ تنش را بر اساس راهبرد خود تنظیم کند.
این رفتار آمریکا در واقع برای مدیریت این تنش در شرایطی است که اوضاع داخلی این کشور به ویژه بحث انتخابات ریاست جمهوری در نوامبر 2020 از یک سو آمادگی لازم برای بالا رفتن تنشها از این سطح را ندارد و از سوی دیگر نیز برای دادن امتیازی مستقیم به ایران اصلا مناسب نیست و در سایه مخالفت آن با مذاکره یک نوع عقبنشینی محسوب شده و بهای انتخاباتی دارد.
به همین خاطر، احتمالا دولت ترامپ راه غیر مستقیمی را، آن هم از طریق امارات در پیش گرفته است تا بتواند به نوعی با کاهش حساب شده اما محدود و غیر مستقیم فشارهای اقتصادی، رفتار و واکنشهای ایران را کنترل کند تا بیش از این برای آن در این شرایط انتخاباتی دردسر ایجاد نکند. در واقع جدا از سیاستهای بانک مرکزی، یکی از دلایل کاهش قیمت ارز در هفتههای اخیر همین کاهش فشارها بر نقل و انتقالات پولی از امارات است. در این راستا، هم جالب توجه این که اخیرا برخی منابع رسانهای منطقهای و بینالمللی از صادراتِ "پنهان" و محدود نفت ایران از طریق بنادر اماراتی خبر میدهند.
ناگفته نماند که آمریکا در کنار آن هم فشارهای مستقیم به ویژه سیاسی را افزایش خواهد داد تا خود را بر اجرای راهبردش جدی و مصمم نشان دهد. اما به فرض صحت این فرضیه، شاید این پرسش مطرح شود که ترامپ چرا اروپا را انتخاب نکرده است؟ پاسخ روشن است. چون انجام این مهم از طریق اروپا و کانال اینستکس برای ترامپ مشکلساز است و بعدی رسمی به قضیه میدهد و در سایه مخالفت ایران با مذاکره مستقیم با خود دولت ترامپ باز یک نوع وادادگی و عقبنشینی محسوب میشود و پیامدهای خاص خود به ویژه در این شرایط انتخاباتی را دارد.
اما دلیل دوم نقش مکمل را دارد و مشوق امارات برای ایفای نقش پیشگفته است. ابوظبی به شدت از آن بیم دارد که یک جنگ ناخواسته در منطقه روی دهد و این کشور تاوان سخت آن را بپردازد. از این جهت که با توجه به روابط بحرانی با ایران، به احتمال خیلی زیاد، سراسر این کشور عرصه جنگ تمام عیار احتمالی در منطقه شود و آنچه را در این چند دهه کاشته در این جنگ دود هوا شود. از این رو، احتمالا یک انگیزه مهم امارات این است که میخواهد به ایران نزدیک شود تا خود را از درگیر شدن در هر جنگ احتمالی مصون نگه دارد.
اگر روابط ابوظبی و تهران بهبود جدی یابد، دور از انتظار نیست که عربستان هم به صورت جدی به صرافت آن بیافتد.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که چرخش احتمالی امارات هر انگیزهای پشت آن باشد، راهبردی نیست وسخت میتوان آن را حمل بر تغییر اساسی سیاستهای منطقهای ابوظبی کرد؛ هرچند شاید در آینده هم شاهد نیمچرخشهایی از این دست در سیاست خارجی آن باشیم.