فرد کارآفرین یک مدل تجارت را شروع می کند و برای توسعه آن تلاش می کند و برای توسعه دادن آن سرمایه گذاری می کند و نیروی انسانی استخدام می کند و به مرحله اجرایی می برد و برای موفقیت آن تلاش می کند.
تفاوت کارآفرین و مدیر حرفه ای این است که کارآفرین تجارت خود را شروع می کند و برای موفقیت آن تلاش می کند و مسئولیت موفقیت و شکست خود را برعهده می گیرد و مدیر حرفه ای فردی است که مسئولیت و کاری که به او اختصاص داده شده را انجام می دهد و برای انجام کار خود پول دریافت می کند و به طور کلی می توان گفت که کارآفرین فردی است که به وجود آورنده یک شرکت و کسب و کار است و مسئولیت کار خود را می پذیرد اما مدیر حرفه ای اجرا کننده کاری است که مسئولیت آن را به عهده دارد.
فرد کارآفرین باید در کسب و کار موردنظر خود مهارت کافی داشته باشد. وی باید این توانایی را داشته باشد که ایده های خود را با نوآوری به ایده های خلاقانه و منحصر بفرد تبدیل کند چون رقابت در کار او وجود دارد.
فرد کارآفرین با ایده های خلاقانه و نوآورانه خود می تواند باعث شود که سرمایه گذارانی در زمینه کاری او سرمایه گذاری کنند.
یک فرد کارآفرین باید توانایی مدیریت داشته باشد و باید بتواند با دیگران ارتباط خوبی داشته باشد.
فرد کارآفرین باید آینده نگر باشد و با انگیزه سرمایه گذاری کند و تمام کسب و کار خود را مدیریت و هدایت کند و باید بتواند خطرپذیر باشد.
در این مطلب قصد داریم نگاهی به تاریخچه و تعریف کارآفرینی داشته باشیم. کارآفرینی به انگلیسی به معنای Entrepreneurship است که ریشه ای فرانسوی دارد و قدمت کلمه کارآفرینی حدود سیصد سال است و اقتصاددان ها نخستین افرادی بودند که کلمه های کارآفرین و کارآفرینی را مورد توجه خود قرار دادند.
در قرن های هفدهم و هجدهم میلادی بود که ریچارد کانتیلون و آدام اسمیت کلمه کارآفرین را به کار بردند.
این که افراد کارآفرینی را یک علم می دانند و متخصصان کارآفرینی در دانشگاه ها وجود دارند و یا این که برخی از افراد تمایل دارند کارآفرین باشند تا این که بخواهند کارمند شرکت باشند و به طور کلی کارآفرینی به عنوان یک شغل به رسمیت شناخته شده است موضوعی است که در قرن اخیر مورد توجه قرار گرفته است.
ژوزف شومپیتر پدر کارآفرینی است که در فاصله سال های ۱۹۳۰و ۱۹۴۰در زمینه کارآفرینی مطالعات گسترده ای انجام داده است.
ژوزف شومپیتر در سال ۱۹۲۸برای کارآفرینی تعریفی ارائه کرده است. او گفته است که عصاره کارآفرینی در درک و بهره برداری از فرصت هاست.
هنگامی که ژوزف شومپیتر وارد سیاست شد برای کارآفرینی به صورت کلان تعریف هایی را بیان کرد و تأکید کرد که کارآفرینان کسانی هستند که اقتصاد و سازمان ها را زنده می کنند.
ژوزف شومپیتر ابعادی که برای کارآفرینی ارائه کرد فراتر از مفهوم فرصت جویی و فرصت پروری بود.
وی توجه ای نسبت به رابطه کارآفرینی و نوآوری داشت و پنج شیوه نوآوری را بیان کرد که عبارتند از:
معرفی کردن یک کالای جدید
به کار گرفتن یک شیوه جدید برای تولید کردن یک محصول قدیمی
به وجود آوردن یک بازار جدید برای یک محصول موجود
پیدا کردن و به کار گرفتن یک منبع جدید برای این که مواد اولیه تأمین شوند.
به وجود آوردن یک ساختار جدید برای یک صنعت موجود.