به گزارش سلام نو، خانم رُز یک اسم مستعار است، زنی است ٤٧ساله، متأهل، تحصیلکرده و خوشصحبت؛ فوقلیسانس روانشناسی شخصیت دارد اما کارش مرتبط با رشتهاش نیست. راننده تاکسی آنلاین است، از نوع ویژه بانوان یا همان اسنپ رُز.
نزدیک ٢سال است که این شغل را انتخاب کرده و دلیلش را هم در گپ و گفتمان میگوید. از دردسرهای رانندگی در خیابانهای شلوغ و پرترافیک تهران تا مسافرانی که تیپهای شخصیتی متفاوت دارند.
خانم رُز از درآمدش راضی نیست و معتقد است که نرخ کرایهها نسبت با افزایش قیمتهای دیگر، جور در نمیآید. با این حال او یکی از خوشروترین رانندگانی است که میشود سوار ماشینشان شد، چون با همه نارضایتیها تلاش میکند که از وضع موجود راضی باشد.
شما فوقلیسانس روانشناسی دارید و الان به جای اینکه در حوزه تخصصی و مرتبط با رشته خودتان کار کنید، راننده اسنپ هستید. چرا؟
من و شوهرم از سالها قبل یک کارگاه تولیدی داشتیم و وضع درآمدیمان هم خیلی خوب بود تا اینکه چند سال پیش همسرم تصمیم گرفت یک کسبوکار دیگری راه بیندازد و چون در آن سررشتهای نداشت، خیلی زود ورشکست شدیم. طلبکارها سراغمان آمدند و هرچه داشتیم را فروختیم تا فقط همسرم به زندان نیفتد ولی باز هم نشد و به خاطر یکسری بدهی به زندان افتاد.
آنموقع من هنوز دانشجوی کارشناسی ارشد بودم ولی حتی پول نداشتم که هزینههای دفاع پایاننامه را بدهم. از طرف دیگر خرج بچهها و هزینه جمعکردن زندگیمان هم روی دوشم بود. ضمن اینکه باید شغلی میداشتم که ساعت کارش دست خودم باشد تا بتوانم یک روزهایی هم دنبال کارهای دادگاهی و بانکی همسرم باشم. برای همین کارکردن در اسنپ را انتخاب کردم.
ماهیانه چقدر درآمد دارید؟
بستگی به این دارد که چقدر کار کنم. یک روزهایی پیش آمده که روزی ١٣ ساعت کار کردم. ١٣ ساعت رانندگی که شاید نهایتا وسطش یکساعت استراحت کرده باشم ولی خب درآمدش به نسبت روزهایی که یکی دوساعت کار کنم، خوبتر است.
خب اگر یک روز، خوب کار بکنید، این خوب یعنی چقدر؟
مثلا من دیروز ١٢ ساعت کار کردم و ٢٢٠ هزار تومان درآوردم، اما به هرحال از این مبلغ باید ٣٠ هزار تومان هزینه بنزین و کمیسیون به اضافه استهلاک ماشین را هم کم کرد. ضمن اینکه واقعا ١٢ ساعت پشت ماشین نشستن و در خیابانهای شلوغ و پرترافیک رانندگیکردن مثل ٢ شیفت کارِ سخت است.
رانندگان و مسافران بر سر موضوع قیمتها اختلاف دارند یعنی افزایش چنددرصدی قیمت تاکسیهای آنلاین نسبت به سال گذشته باعث شده که خیلی از مشتریان از این اتفاق ناراضی باشند و از طرف دیگر رانندهها هم که جزوی از مردم این جامعه هستند و از همین راه کسب درآمد میکنند، معتقدند نسبت به تورم موجود قیمتها همچنان پایین است.
چند وقت پیش در شهران بودم و یک درخواست اسنپ داشتم برای ترمینال جنوب با قیمت ١٤هزارتومان، یک لحظه دستم خورد و قبول کردم ولی فکر کنید در این هوای گرم و مسیرهای پرترافیک این مبلغ واقعا منصفانه نیست اما مجبور شدم، بروم. البته مردم حق دارند، ولی به هرحال ما رانندهها هم از همین راه امرار معاش میکنیم و خب انتظار داشتیم با این گرانیها کرایههای ما هم ٢٠ درصدی گران شود. به هرحال اینکه قیمتها افزایش پیدا کند یا نکند که دست ما نیست و من هم آخرش پذیرفتم که این کار، سختی زیاد و پول کمی دارد.
از رابطهتان با مسافرها بگویید. بهخصوص اینکه شما رشته تحصیلیتان هم روانشناسی شخصیت است. تیپهای شخصیتیشان را تحلیل میکنید؟ یا اینکه سر صحبت را باز میکنید؟
راستش تنها چیزی که این کار را برایم قابل تحمل میکند، همین است که با مردم در ارتباطم، بهخصوص اینکه رشته تحصیلیام هم روانشناسی شخصیت است. وقتی یکی را میبینم که خیلی ناراحت یا عصبانی است، سعی میکنم با او جوری صحبت کنم که آرامتر شود. البته معمولا اول خودم سر صحبت را باز نمیکنم که مسافر حس کند کنجکاوم و سوالپیچش میکنم.
مسافرها چه برخوردی با شما دارند؟
من یک راننده زن تاکسی هستم و دوست دارم مسافرم به جای نشستن در صندلی عقب کنارم بنشیند ولی به هرحال این خیلی هم دلیل بر این نمیشود که مسافری که میرود روی صندلی عقب مینشیند، قصد توهین به من را دارد، اما گاهی مسافرها مدام در طول مسیر دستور میدهند؛ صدای ضبط را کم کن، صدای ضبط را زیاد کن، من از این آهنگ خوشم نمیآید، شیشه را بده بالا، کولر بزن، بخاری را خاموش کن، از این مسیر نرو! این برخوردها یک کم تحقیرآمیز است ولی عدهای هم هستند که وقتی میبینند راننده خانم است، حس راحتتری بهشان دست میدهد و خودشان سر صحبت را باز میکنند.
اغلب راجع به چه چیزهایی صحبت میکنید؟
معمولا که دردها مشترک است؛ گرانیها و مشکلات اقتصادی. ولی راستش من خیلی از این حرفها را قبول ندارم. نمیگویم مشکلات نیست ولی تجربه شخصی من این است که ما هم زمانهای زیادی فرصتهایمان را سوزاندهایم. به هرحال هستند یک عدهای که در همین وضع موجود هم آنقدرها رویشان فشار نمیآید، چون هم قبلا تلاش کردند و هم اینکه هنوز درحال تلاش هستند. مثلا خود ما، اگر شوهرم آن اشتباهات را نمیکرد و ورشکست نمیشدیم، الان من مجبور نبودم راننده تاکسی باشم. میخواهم بگویم خیلی وقتها ما هم در وضع موجود سهم داریم.
یک موضوعی که خیلی وقتها درباره تاکسیهای اینترنتی مطرح میشود، بحث امنیت است و در اکثر مواقع انگشت اشاره به سمت رانندگان است و یکسریها هم میگویند اینجور تاکسیها برای مسافران امنیت ندارند؛ درحالی که برعکس این ماجرا هم وجود دارد. شما بهعنوان راننده احساس امنیت میکنید؟
به نظر من رانندهها خیلی بیشتر باید از مسافران بترسند تا مسافران از رانندهها! البته این را برای تاکسیهای اینترنتی میگویم؛ چون همه ما گزینش میشویم و کارت ملی و شماره پلاک و مدارک ماشین دست شرکت است و مسیرهایی هم که مسافر سوار میکنیم، رصد میشود. به هر حال من معتقدم همه مردم خوب هستند و منظورم توهین به مسافران نیست ولی اگر بخواهیم از دید امنیتداشتن یا نداشتن به قضیه نگاه کنیم، فکر میکنم ما ریسک بیشتری میکنیم. مسافر از یک شمارهای تماس میگیرد که معلوم نیست واقعا شماره خودش است یا نه؛ حتی بعضی وقتها اسمشان هم معلوم نیست و اکثرا یک جایی وسط خیابان سوار میشوند.
فقط مسافران زن را قبول میکنید یا مسافر مرد هم سوار میکنید؟
اصولا بیشتر درخواستهایی که برای من میآید خانمها هستند اما گاهی پیش آمده که بروم و ببینم مسافر مرد است.
اینجور مواقع چکار میکنید؛ سوارش میکنید یا قاعده و قانونی دارید که فقط خانمها مسافرتان باشند؟
خیلی محتاطانه مسافران مرد را سوار میکنم؛ مثلا در مناطق بالای شهر یا دانشگاهی باشد یا ساعتهای وسط روز.
تا به حال مسافر عجیب و غریبی داشتید؛ یا مثلا اتفاقی پیش آمده که حس خطر کنید؟
اولین روزهای کاریام یک اتفاق جالب افتاد که بیشتر این عجیب و غریبی به خودم برمیگردد. روزی یک درخواستی داشتم و مسافر مرد بود؛ چون اوایل کارم بود، قبول کردم اما استرس داشتم (باخنده). خلاصه با خودم فکر کردم که میروم و اگر از دور دیدم قیافهاش مشکوک است، سوارش نمیکنم. رفتم به آدرسی که داده بود و دیدم یک مرد میانسال با موی بلند، عینک دودی و ماسک کنار خیابان ایستاده است. شیشه را پایین کشیدم و گفتم شما تاکسی میخواستید گفت بله. صورتش زیر ماسک و عینک استتار شده بود، فهمیدم کلکی در کار است. گفتم شرمنده من نمیتوانم شما را سوار کنم. عصبانی شد گفت من دکتر فلانی هستم مطبم همینجاست. گفتم این «روزها همه دکتر هستند، ببخشید» و رفتم. این ماجرا تمام شد و خوشحال بودم از اینکه دست مسافری که برایم نقشه کشیده بود را خواندهام تا اینکه یک روز خانمی مسافرم بود و در حین مسیر با هم صحبت میکردیم. عمل زیبایی کرده بود و ازش پرسیدم پلکهایت را پیش چه دکتری جراحی کردی؟ و وقتی گفت دکتر فلانی در خیابان فلان! باز هم مطمئن نبودم که خودش باشد ولی وقتی گفت میانسال است و موهای بلندی دارد، فهمیدم بنده خدا خودش بوده! بعد هم فهمیدم که هیچوقت نمیتوانم بروم پلکهایم را پیش او عمل کند؛ چون اگر مرا یادش باشد، کورم میکند (میخندد).
الان آمار جرایم زنان هم کم نیست؛ چرا فکر میکنید که مسافرِ زن خطر کمتری نسبت به مسافر مرد دارد؟
خب این حرف درست است ولی میدانید ته دلم حس میکنم اگر مسافر زن قصد و نیتی داشته باشد، به خاطر اینکه همجنس من است، حریف زورش میشوم؛ ولی طبیعتا مردها قویتر هستند و حریف زورشان نمیشوی. ضمن اینکه جرایم زنان و مردان هم فرق میکند.
وسیله دفاعی در ماشینتان ندارید؛ مثلا اسپری فلفل؟
نه.
راستی همسرتان از زندان آزاد شد؟
بله؛ چند وقتی است که آزاد شده است.
کار شوهرتان چیست؟
فعلا بیکار است؛ چون همیشه شغل خوب داشته و رئیس بوده، الان نمیتواند سر هرکاری برود؛ ولی من این را قبول ندارم و بارها به او پیشنهاد دادم که او هم بیاید و راننده تاکسی شود. بالاخره هم از بیکاری درمیآید و هم یک پولی درمیآورد. هرچند تا الان قبول نکرده است.
مخالف کار شما نبود؟
نه به هر حال میداند که دارم برای زندگیمان این کار را میکنم.
یک زنِ راننده تاکسی چه دردسرهایی دارد؟ برای مردم جا افتاده که راننده تاکسی یک زن باشد؟
خب یکسری دردسرها که عمومی است مرد و زن ندارد، بعضی از مسافران هم نگاه تحقیرآمیزی به ما دارند و جوری در ماشین مینشینند و دستور میدهند که حس بدی به آدم دست میدهد ولی این موضوع ربطی به جنسیت ندارد و برای همه راننده تاکسیها پیش میآید اما راجع به اینکه میپرسید راننده زن برای مردم جا افتاده یا نه باید بگویم واقعا حس میکنم این موضوع تقریبا جا افتاده ولی باز هم پیش آمده که وقتی مسافری دیده است راننده من هستم، گفته شما خانم هستید میترسم مسیر را بلد نباشید یا خیلی آهسته رانندگی کنید.
به عنوان سوال آخر میخواهم نظرتان را درباره اتفاق اخیری که در اسنپ افتاد و رانندهای مسافرش را به خاطر بدحجابی وسط خیابان پیاده کرد، بگویید. شما باشید چه کار میکنید؟
ببینید من نه کار آن آقا را تحسین میکنم و نه آن خانم را. من معتقدم در جامعه ما یکسری هنجار و ناهنجاریهایی وجود دارد. اگر کسی میخواهد خلاف هنجارها رفتار کند، نمیتواند دیگران را هم درگیر مشکلاتش کند. من ِراننده اگر سرنشین ماشینم بدحجاب باشد خب طبیعتا پلیس من را جریمه میکند، ماشین من به پارکینگ میرود؛ برای همین به نظرم باید به قوانین احترام بگذاریم. الان هم من خیلی وقتها مسافرانی دارم که میبینم روسریهایشان روی شانهشان افتاده و من خیلی آرام و منطقی از آنها خواهش میکنم که شال یا روسریشان را سرشان کنند چون تاوانش را من باید بدهم./فارس