به گزارش سلام نو ، نام باشگاه شاهین با دکتر عباس اکرامی عجین شده و نام این دو با سه واژه «اخلاق، تحصیل و ورزش» همراه است. شاهین باشگاهی که از آن به عنوان مکتب بازیکنسازی و انسانسازی یاد میشود، اگرچه حالا تنها نامی از آن به یاد مانده، اما تداعیکننده روزهایی است که مرام و معرفت در فوتبال حرف اول را میزد. این روزها زیاد حرف از شاهین نمیشود و طبیعتاً نام عباس اکرامی نیز در پستوی خاطرات مانده است، اما یک اتفاق شیرین باعث شده بار دیگر نام این دو کنار هم زنده نگه داشته شود. صحبت از تندیسی است که اخیراً در باشگاه شاهین نصب شده و به نوعی تاریخ این باشگاه را به رخ میکشد. سیمین اکرامی، مجسمهساز مطرح ایرانی که فارغالتحصیل دانشگاه ایالتی ورگان در بالتیمور مریلند آمریکا و خواهرزاده دکتر اکرامی است، براساس آرزویی که دایی او داشته، مجسمه او را با برنز ساخته و اخیراً در باشگاه شاهین نصب کرده، اما به نظر میرسد از بُعد خبری چندان به این قضیه پرداخته نشده است به همین دلیل پای صحبتهای او نشستیم تا هم در کم و کیف ساخت این تندیس قرار بگیریم و هم یادی از موسس باشگاه شاهین بکنیم:
*من سیمین اکرامی هستم، خواهرزاده دکتر عباس اکرامی. سالها قبل از فوتشان، ایشان به من گفت که باشگاه شاهین میخواهد یک پرتره برنز از او را در باشگاه نصب کند که پس از مدتی این ماجرا کمرنگ شد، اما برای من دغدغهای شد تا مجسمه دایی خودم را بسازم.
*دو، سه سال پیش با یک برنزریز مشورت کردم که هزینه برنزش چقدر میشود که گفت، چون پدرم همبازی دایی شما در تیم شاهین بوده، شما مجسمه را بساز و من هم مجانی برنز میریزم.
*شهریور ۹۷ و در سکوت مجسمه کامل و در باشگاه شاهین در سکوت خبری نصب شد.
*آرزوی دکتر اکرامی احیای باشگاه شاهین بود، ولی وقتی دنیای ورزش کنونی را میبینم، میگویم چقدر خوب که داییام نیست تا این شرایط را ببیند و اگر زنده بود، نمیتوانست تحمل کند.
*دکتر اکرامی تا قبل از ازدواج با ما زندگی میکردند و از بچگی به یاد میآورم که با دایی میرفتیم به امجدیه در زمین فوتبال و بچهها تمرین میکردند. دروغ هرگز در خانواده ما گفته نشد و کار و تلاش، اصلیترین رکن زندگی ما بود و باید با تلاش به همه چیز میرسیدیم.
*یادم هست هر بچهای که پیش ایشان میآمد برای فوتبال و تمرین کردن، میگفت اول کارنامهات را بیاور تا ببینم و بعد اجازه میداد. اول اخلاق، بعد تحصیل و بعد ورزش برایش مهم بود.
*نسل جدید ما برایش قابل تصور نیست که بگوییم دکتر اکرامی یک معلم ورزش بود که اول به درس اهمیت میداد و بعد به اخلاق. رکگویی و صادق بودن را خیلی زیاد نمیبینم در این روزها و برای جوانان امروزی حرف زدن از کسی مثل دکتر اکرامی مثل خیالپردازی میماند.
*ایشان در زمان حیاتش خیلی با باشگاه شاهین مسئله داشت و حتی شاه دستور داد باشگاه شاهین تعطیل شود و این اتفاق افتاد. دکتر اکرامی آرزو داشت باشگاهی داشته باشیم تا بچهها در آن از کودکی هم درس بخوانند و هم ورزش کنند. گروه اول اعضای باشگاه شاهین، همه دکتر و مهندس و همه درسخوان و شماره یک بودند که از جوانی در باشگاه شروع به بازی کردند و عشقی که مردم به باشگاه شاهین داشتند، حکومت پهلوی علاقهای به آن نداشت و آن را تعطیل کردند.
*در امجدیه زمین بازی برای بچهها درست کرده بود مثل تاب و سرسره که در جریان آن بازی ابرویم پاره شد و مربی مرا به بغلش گرفت و به درمانگاهی در خیابان سعدی برد که سرم را بخیه زده و باندپیچی کردند، اما دایی من دو روز بعد گفت پاشو بریم امجدیه ورزش کنیم و وقتی گفتم نمیتوانم، مصر بود باید برویم و ورزش ادامه داشته باشد./خبرآنلاین