مهدی مطهرنیا معتقد است اینستکس باعث به بن بست کشیده شدن ایران می‌شود و به تحققش سودی برای ایران نخواهد داشت.

به گزارش سلام نو، اقدام 16 تیرماه ایران در کاهش تعهدات هسته ای اکنون به کانون تحولات سیاسی و تکاپوی دیپلماتیک قاره سبز بدل شده است. در این حصوص اروپا سعی دارد از هر طریقی مانع از عملیاتی شدن افزایش سطح غنی سازی ایران شود. چون آن را گام عملیاتی تهران در خروج از برجام تفسیر می کند. اگر چه ایران تمامی این اقدامات را در چارچوب توافق هسته ای و برای حفظ و تداوم آن می داند، اما به واقع تاثیرات گام دوم ایران در 16 تیرماه بر برجام چه خواهد بود؟ آیا اروپا در مدت اندک پیش رو به دنبال تحقق منافع ایران برای حفظ توافق هسته ای خواهند بود؟ آیا آمریکا به دنبال عملیاتی شدن گام دوم ایران در کاهش تعهدات هسته ای برای کشیدن پرونده تهران به شورای امنیت به منظور ایجاد اجماع جهانی علیه ایران است؟ دیپلماسی ایرانی پاسخ به این سوالات را در گفت وگویی با مهدی مطهرنیا، استاد دانشگاه، آینده پژوه و کارشناس مسائل بین الملل پی گرفته است که در ادامه از نظر می گذارنید:

با نزدیک شدن به اقدام گام دوم ایران در کاهش تعهدات هسته ای خود که اقدام حساسیت برانگیزی است، قاره سبز تکاپوی سیاسی و دیپلماتیک جدی را برای عدم عملیاتی شدن این گام به خصوص افزایش سطح غنی سازی ایران از روزها و هفته‌های گذشته، مشخصا از 18 اردیبهشت ماه آغاز کرده است؛ از سفر هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان تا حضور خانم ها هلگا اشمید، معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، امانوئل بن، مشاور ارشد امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، اندرو موریسون، معاون وزیر امور خارجه انگلستان به تهران، جمعه هفته گذشته هم نشست کمیسیون مشترک برجام در سطح معاونین وزراء در وین برگزار شد که بعد از آن قاره سبز از عزم جدی برای عملیاتی شدن اینستکس سخن گفت به گونه ای که ادعای راه اندازی آن را همان جمعه هفته گذشته داشت که با واکنش تهران مواجه شد. ارزیابی شما از شرایط کنونی، آن هم 5 روز مانده به اقدام دوم ایران در کاهش تعهدات هسته ای چیست؟

شاید سناریوی مطرح شده من کمی بدبینانه باشد ولی بر این باورم شرایطی که اکنون در مناسبات برجامی می گذرد، حکایت از نوعی بازی پیچیده طرفین، به خصوص آمریکا و اروپا دارد. از این رو هر کدام از این بازیگران متناسب با اهداف و منافع خود در لایه های پنهان دیپلماسی، تکاپو و تلاشی را سامان داده و یا خواهند داد. در این رابطه به اعتقاد من اگرچه طی روزها و هفته‌های اخیر بعد از اقدام ۱۸ اردیبهشت ماه تهران در کاهش تعهدات هسته ای و نیز ایجاد بسترهای لازم برای عملیاتی شدن گام دوم در ۱۶ تیر ماه شاهد تلاش های معناداری از جانب قاره سبز هستیم، اما در آن سو اروپا با سفرهای دیپلماتیک که گاه با رویکرد میانجیگرایانه و گاه با مواضع تهدیدآمیز همراه بوده است، تنها سعی داشته اند تهران را در برجام نگه دارند. این در حالی است که طی ۱۴ ماه گذشته از خروج دونالد ترامپ از توافق هسته ای، ایران متحمل سخت ترین فشارها و تحریم‌ها بوده است.

پیرو این نکته تلاش های قاره سبز برای راه اندازی اینستکس که ساز و کاری محدود و در چارچوب تحریم های ایالات متحده آمریکا قرار دارد بیشتر برای کشاندن ایران به یک بن بست سیاسی و دیپلماتیک است. چون اگر در این میان تهران گام دوم خود را عملیاتی کند نوعی گریز ایران از ایجاد ثبات منطقه ای و بین المللی تعبیر و تفسیر می شود. چرا که جهان به این نکته توجه ندارد که اینستکس مد نظر اروپا نمی تواند تامین کننده نیاز و منافع برجامی ایران باشد. لذا تمام این تلاش ها برای این است که ایران را در یک وضعیت کیش و مات دیپلماتیک قرار دهند. یعنی اگر ایران اینستکس مدنظر اروپا را بپذیرد در نهایت ایران از رسیدن به اهداف و منافع خود در برجام باز خواهد ماند، اگر هم ایران این سازوکار را نپذیرد و گام دوم خود را در کاهش تعهدات هسته‌ای و افزایش سطح غنی سازی عملیاتی کند، بسترهای ابتدایی برای همسو شدن اروپا و آمریکا علیه ایران شکل خواهد گرفت که در نهایت می ‌تواند آن اجماع جهانی مدنظر دونالد ترامپ را شکل دهد.

با توجه به این میزان از شکاف نگاه میان تهران و قاره سبز بر سر انتظارات برجامی، به خصوص در مسئله ساز و کار ویژه مالی به واقع تهران باید چه واکنش و اقدامی را انجام دهد، چون به باور بسیاری اقدام ایران در 16 تیرماه به منظور افزایش سطح غنی سازی راه رفتن تهران در مسیری پیچیده ای است که برای بازگشت از آن باید در آینده هزینه های زیادی را علاوه بر پرونده هسته ای در توان موشکی و نفوذ منطقه ای بپردازد؟

در پاسخ به سوال شما باید گفت که نکته مهم این است که میان آن چه ایران باید انجام دهد و آن چه مجبور به انجام آن است یک ارتباط پیچیده وجود دارد. از این رو یقینا در شرایط پیچیده کنونی تهران باید برای هر کدام از اقدامات و سناریوهای خود، شرایط و تبعات گوناگون، به ویژه بدترین سناریوهای ممکن را در نظر بگیرد. چون آنچه مسجل است این است که ایران از ۱۸ اردیبهشت در یک بافت موقعیتی دیپلماتیک لغزان قرار دارد. از یک طرف با اقدامات خود در کاهش تعهدات هسته ای زمزمه های خروج از برجام را در ذهن شکل داده است. در این راستا اگرچه تهران بارها این اقدامات را در چارچوب برجام و برای حفظ توافق هسته‌ای تعبیر کرده است، اما طرف های دیگر برداشتی متفاوت را دارند. از آن سو امکان برآورده شدن منافع و امتیازات مدنظر تهران هم با ابهام جدی روبه روست. چون راهبرد تحت فشار قرار دادن اروپا، ذیل کاهش تعهدات هسته‌ای یک اقدام پرریسک است که می‌تواند نتیجه عکس بدهد. زیرا با وجود آن که قاره سبز طی 55 روز اخیر بعد از اقدام 18 اردیبهشت ماه ایران در کاهش تعهدات هسته ای تکاپوی بسیار جدی را، هم در قالب سفرهای دیپلماتیک و هم در قالب تلاش برای راه اندازی ساز و کار ویژه مالی انجام داده است، اما این احتمال هم باید در نظر گرفته شود که با پررنگ شدن اقدامات ایران در گام دوم و نیز گام های بعدی اروپا هم قید توافق هسته ای را بزند و در جبهه ایالات متحده آمریکا قرار گیرد. لذا در سایه این گزاره ها ایران به احتمال بسیار زیاد ناچار خواهد بود منطبق با موج سیاسی که در داخل به راه افتاده است باعملیاتی کردن گام دوم در ۱۶ تیر ماه و نیز اقدامات بعدی، شرایط را برای مرگ برجام رقم بزند. از آن طرف اگر به هر دلیلی ایران گام دوم خود را در کاهش تعهدات هسته‌ای عملیاتی نکند و اروپا هم اینستکس مد‌نظر تهران را راه اندازی نکند که به نظر چنین می آید، اقدام سیاسی تهران کارایی خود را از دست خواهد داد. چون تهدید تهران در حد یک بلوف سیاسی تقلیل خواهد یافت و به تبع آن جنگ حیثیت و تهدید جمهوری اسلامی ایران به یک شکست خواهد انجامید. پس من معتقدم که ایران میان آنچه باید انجام دهد و آنچه مجبور به انجام آن است، گرفتار شده است. یعنی ایران باید راهبرد گام به گام و پله ای خود در کاهش تعهدات هسته‌ای را تا رسیدن به منافع خود ادامه دهد. اگرچه در این راه امکان دارد این راهبرد و سیاست نتیجه عکس را به دنبال داشته باشد و در نهایت مرگ برجام و همسویی اروپا، آمریکا، برخی کشورهای عربی منطقه، اسرائیل و جامعه جهانی را با خود به همراه داشته باشد. چرا که به هر حال ایران جز مسیری که در پیش رو دارد، نمی تواند گام دیگری را اتخاذ کند. پس فقط باید منتظر ماند و دید که آثار و تبعات این اقدامات چه خواهد بود؟!

بسیاری بر این باورند که دونالد ترامپ با خروج از برجام و بازگشت تحریم ها به دنبال این بود که ایران هم از توافق هسته ای خارج شود تا بتواند اجماع جهانی را با ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت شکل دهد. البته از آن طرف برخی هم معتقدند که دونالد ترامپ و کاخ سفید به شدت نگران اقدامات تهران بعد از 16 تیر ماه در خروج از برجام هستند. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟

من معتقدم که دونالد ترامپ به صورت همزمان هر دو سناریو را در نظر دارد. چون برای دونالد ترامپ اکنون حل پرونده ایران از هر طریقی توجیه پذیر است. به عبارت دیگر نتیجه هر کدام از این سناریوها برای کاخ سفید یک برد تلقی می شود؛ چه با خروج ایران از برجام در سایه اقدام 16 تیرماه و افزایش سطح غنی سازی، البته به زعم اروپا و آمریکا، پرونده تهران احتمالا به شورای امنیت کشیده شود و با فعال شدن مکانیسم ماشه، زمینه برای رفتن به ذیل فصل 7 منشور سازمان ملل شکل گیرد و چه این که به مرور زمان و با تاثیر گذاری تحریم ها، تهران ناچار به رفتن پای میز مذاکره با واشنگتن شود. هر کدام از این دو سناریو حداقل نتایج را برای کاخ سفید رقم خواهد زد. البته ترامپ برای رسیدن به آن هم هیچ گونه عجله ای ندارد.

واشنگتن با اقدام ۱۸ اردیبهشت سال گذشته در خروج از برجام و بازگرداندن تحریم های خود به آرامی شرایط را به سمتی پیش برده است که جامعه جهانی، به خصوص منطقه غرب آسیا و خاورمیانه به کانون التهابات و تنش های سیاسی و دیپلماتیک و گاهی هم احتمال جنگ نظامی بدل شود. پس اینکه بسیاری معتقدند دونالد ترامپ در فاصله کوتاهی که تا انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ باقی مانده به دنبال حل پرونده ایران از هر طریقی است تا از آن به عنوان یک برگ برنده استفاده کند، در عین این که می تواند درست باشد، لزوما به معنای کامل بودن تحلیل نیست.

در این راستا رئیس جمهوری امریکا عجله ای برای رسیدن به اهداف و منافع خود در پرونده ایران ندارد. چرا که اکنون دونالد ترامپ خود را رئیس جمهوری دور بعد ایالات متحده آمریکا می داند. لذا در یک برنامه ریزی دقیق و به مرور زمان با موج سینوسی جنگ و دیپلماسی سعی خواهد کرد، پرونده ایران یا از طریق شورای امنیت حل و فصل شود و در نهایت زمینه اجماع جهانی علیه تهران شکل گیرد و یا اینکه با افزایش فشارهای خود نهایتا ایران را پای میز مذاکره بنشاند.

ولی بسیاری معتقدند که ابزار تحریم کاخ سفید دیگر کارایی خود را از دست داده و اکنون شرایط به سود ایران رقم خورده است. حتی طی ماه های آتی با اقدامات تهران در کاهش تعهدات هسته ای، به خصوص از 16 تیر ماه ایالات متحده در یک بن بست قرار خواهد گرفت. از این رو در وضعیت کنونی بهترین سیاست همان راهبرد، نه جنگ و نه مذاکره است؟

من معتقدم نکته‌ای که در این میان فراموش شده تاثیر تدریجی تحریم‌هاست. اگر چه من هم بر این باورم اکنون سیستم و ساختار تحریمی آمریکا به اوج خود رسیده است و تحریم جدید دیگری وجود ندارد که علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال شود، اما اکنون مسئله تاثیر تدریجی تحریم است، نه شدت یافتن تحریم. هنوز تحریم های ایالات متحده آمریکا به یک سالگی هم کشیده نشده که موجی از چالش ها ومشکلات معیشتی و سقوط ارزش ریال را رقم زده است. حال شما تصور کنید اگر مجموعه تحریم های ایالات متحده آمریکا در کنار بدعهدی های اروپا در طول سال های آتی کماکان ادامه پیدا کند، آن گاه است که به معنای واقعی کلمه فشارهای آمریکا آثار خود را نشان می دهد. اینکه اکنون برخی از مقامات و مسئولین جمهوری اسلامی ایران و نیز برخی کارشناسان عنوان می‌کنند دیگر ابزار تحریم کارایی خود را از دست داده است، درست نیست. کارایی ابزار تحریم زمانی خود را نشان می دهد که در مرور زمان آثار مخرب خود را بر جای بگذارد. ایران در فاصله دو ساله اجرای برجام برای خود ذخایر ارزی حاصل از فروش نفت ایجاد کرده و اکنون به همان مسئله دلخوش کرده است، در صورتی که دونالد ترامپ و کاخ سفید سعی دارد، هم پروسه تحریم ها را هم تداوم بخشد و هم در دور بعدی ریاست جمهوری، آن را به دیگر سازمان ها و نهادها تعمیم دهد که شدت آن افزایش پیدا کند. پس می‌بینید که دونالد ترامپ از ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۹۷ و با خروج از برجام  یک نقشه چند ساله را برای ایران در نظر گرفته است که برای همیشه پرونده هسته‌ای، توان موشکی و دفاعی، نفوذ منطقه‌ای و نظایر آن را با همدیگر حل و فصل کند.

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید

***