نویسنده: بن تاب
اگرچه بنیادگرایان در ایران و جنگ طلبان در ایالات متحده هر دو می توانند از رویارویی مستقیم دو کشور منفعت سیاسی ببرند، اما به سختی می توان درک کرد که چرا آمریکا هفته پیش تا آستانه جنگ با ایران پیش رفت. ایران در چند ده گذشته نفوذ خود را در منطقه از طریق تامین مالی، آموزش و مسلح کردن نیروهای تحت حمایت خود در کشورهای بی ثبات منطقه افزایش داده و به آنها کمک کرده است به جنبش های سیاسی مخالف منافع آمریکا تبدیل شوند. ایالات متحده از دیرباز این استراتژی را «تامین مالی تروریسم» می خوانده، اما در یک سال گذشته واشنگتن و تهران در یک سری تنش های بی نتیجه درگیر شده و وارد «بازی جوجه» شده اند که اکنون دارد از کنترل خارج می شود.
13 ماه پیش ایالات متحده از توافق هسته ای با ایران خارج شد و دلیلش نقض آن از سوی ایران نبود، بلکه حصول آن در نتیجه مذاکرات توسط رئیس جمهوری پیش از دونالد ترامپ بود. آمریکا در ماه آوریل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را که نیروی نظامی و اطلاعاتی قدرتمند ایران به شمار می رود و حدود 25 هزار نیرو را شامل می شود، «سازمان تروریستی خارجی» خواند؛ در واکنش به این مساله، ایران هم قانونی تصویب کرد و همه سربازان آمریکایی در خاورمیانه را «تروریست» نامید. روز 7 ماه ژوئن نماینده ویژه ترامپ در امور ایران نیروی هوایی ایران را به سخره گرفت و چند روز بعد، سپاه پاسداران یک هواپیمای بدون سرنشین نظارتی بیش از صد میلیون دلاری را هدف گرفت تا احتمالا ثابت کند که توانایی این کار را دارد. دولت های هر دو کشور به این رویداد آخر به عنوان بهانه ای برای افزایش بیشتر تنش ها نگریستند.
روز 20 ژوئن ترامپ به حمله نظامی علیه اهدافی در ایران دستور داد، اما 10 دقیقه پیش از حمله آن را لغو کرد و گفت دلیلش تلفات احتمالی این حملات بوده است؛ البته به گزارش تایمز، تاکر کارلسون مجری فاکس نیوز به ترامپ گفته این حمله امید او به پیروزی مجدد در انتخابات ریاست جمهوری را نقش بر آب می کند.
اکنون ایران پس از یک سال متعهد ماندن به توافق هسته ای به همراه 5 امضاکننده دیگر آن، برجام را رها کرده است؛ سپاه پاسداران قدرتمندتر شده و با اقدامات خود بهانه های بیشتری به ایالات متحده برای حمله نظامی می دهد. 25 ژوئن ترامپ در واکنش به اظهارات حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران، که گفته بود کاخ سفید دچار عقب ماندگی ذهنی شده، ایران را به «نابودی» تهدید کرد. اینکه بعدتر چه اتفاقی خواهد افتاد اصلا قابل پیش بینی نیست.
در میانه همه این تنش ها مقامات ارشد دولت ترامپ به دنبال پیشبرد پیش زمینه ای قانونی برای آغاز جنگ با ایران هستند: اینکه دولت ایران به اعضای القاعده پناه داده است! دلیلش هم یک قانون یک خطی، یعنی قانون مجوز استفاده از نیروی نظامی است که 3 روز پس از حمله 11 سپتامبر تصویب شده و به رئیس جمهوری قدرت می دهد که «از همه نیروهای لازم و مناسب» برای مقابله با «کشورها، سازمان ها یا افراد»ی که به نوعی در برنامه ریزی و اجرای حمله 11 سپتامبر دست داشته یا به آن دستور داده یا کمک کرده اند، استفاده کند. این قانون در آن زمان تقریبا به اتفاق آراء توسط قانون گذاران هر دو حزب تصویب شد؛ اما از همان زمان کنگره را از ایفای نقش در تصمیم گیری درباره جنگ های آمریکا باز داشته است.
در مباحثات عمومی مقامات دولت ترامپ از پاسخ دادن به سوالات درباره احتمال استفاده از این قانون برای آغاز جنگ با ایران طفره می روند. مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا، گفته که ترجیح می دهد این مساله را به وکلا واگذار کند. اما این قانون تاکنون دست کم برای پوشش 37 عملیات نظامی در 14 کشور مورد استفاده قرار گرفته است. پومپئو در ادامه گفت: «هیچ شکی نیست که ایران با القاعده ارتباط دارد.»
یک روز پس از حمله 11 سپتامبر کاخ سفید پیش نویس قانونی را برای رهبران مجلس های سنا و نمایندگان ارسال و درخواست کرد که به رئیس جمهوری برای مواجهه با هر گونه اقدام تروریستی احتمالی آتی مجوز داده شود. کنگره این درخواست را رد و مجوز را صرفا به واکنش به آنهایی که در حمله 11 سپتامبر دست داشتند، محدود کرد. اما در سال های پس از تصویب این قانون وکلای رئیس جمهوری بارها از آن برای توجیه حملات به مکان هایی استفاده کردند که هیچ ارتباطی با اوسامه بن لادن نداشتند. اکنون 18 سال از آن زمان گذشته و با هیچ معیاری نمی توان گفت که واکنش ایالات متحده به حمله 11 سپتامبر موفق بوده است. ارتش آمریکا در طی سال ها در کشتن شورشی های افراطی پیشرفت کرده، اما جنگ علیه تروریسم شمار آنها را افزایش داده است. طالبان اکنون در قیاس با زمان حمله آمریکا به افغانستان، بخش های بیشتری از این کشور را تحت کنترل دارد. القاعده از یک گروه چند صد نفری اکنون به یک گروه تروریستی جهانی با چندین زیر شاخه در غرب آفریقا، شرق آفریقا، شبه جزیره عربی، آسیای میانه، شبه جزیره سینا، جنوب آسیا و شام، تبدیل شده است. قانون مجوز اقدام نظامی را حتی می توان عامل جنگ طولانی مدت علیه داعش دانست که در زمان حمله 11 سپتامبر وجود خارجی نداشت.
داستان ریاست جمهوری آمریکا پس از 11 سپتامبر در حقیقت داستان تلاش برای به دست آوردن قدرت بیشتر است که توسط از بین رفتن مسئولیت کنگره در به چالش کشیدن قوه اجرایی در رابطه با مسائل امنیت ملی، تسهیل شده است. همانطور که پومپئو گفته، بین ایران و القاعده نوعی «ارتباط» وجود دارد و آن این است که از سال 2002 به بعد ایران پس از دستگیری گروهی از زیردستان بن لادن که در حال گریز از افغانستان بودند به این نتیجه رسید که زندانی کردن آنها و خانواده هایشان می تواند برایش ارزش استراتژیک بیشتری از تحویل آنها به ایالات متحده داشته باشد. برای ایرانی ها، زنده ماندن اعضای خانواده و معاونان بن لادن به لطف سپاه پاسداران به معنای اهرم قدرتی بود که مانع از عملیات القاعده در ایران می شد. دولت های بوش و اوباما هر دو از مناسبات بین ایران و القاعده خبر داشتند و می دانستند که این مساله هرگز تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا نخواهد بود. دولت ترامپ هم به این امر آگاه است و مطرح کردن ارتباط بین ایران و القاعده صرفا توجیهی برای استفاده از قانون مجوز اقدام نظامی برای حمله به ایران محسوب می شود.
اکنون «هنجارهای فرهنگی» ریاست جمهوری آمریکا توسط فردی تعیین می شود که بعد از ظهر روز 11 سپتامبر 2001 در یک برنامه زنده تلویزیونی در واکنش به این سوال که آیا ساختمان او در خیابان وال استریت هم در طی حمله آسیبی دیده یا نه، گفت: «خب، یک تماس تلفنی فوق العاده داشتم. شماره 40 در خیابان وال استریت دومین ساختما بزرگ در مرکز شهر منهتن بود (که نبود)؛ و اکنون بلندترین ساختمان است!» او در ادامه با گفتن اینمه بوئینگ 767 نمی توانست بدون اینکه انفجار دومی در کار باشد از میان گدازه های فولاد بگذرد، عملا هسته رویداد 11 سپتامبر را زیر سوال برد. اکنون همین فرد رئیس جمهوری ایالات متحده شده است!
منبع: نیویورکر / مترجم: طلا تسلیمی / دیپلماسی ایرانی