به گزارش سلام نو، روزنامه اعتماد با علی شکوری راد در باره موضوعات مختلف از جمله محمدعلی نجفی و اظهارات کرباسچی در باره او مصاحبه کرده است.
بخشی از این مصاحبه را می خوانید:
حرفهایی که اخیرا آقای کرباسچی در مورد آقای نجفی زدند، واکنشهای مختلفی را در پی داشت. آیا آقای کرباسچی واقعا در مورد مشکلساز شدن حواشی زندگی آقای نجفی در صورت شهردار شدن ایشان هشدار داده بودند؟
نه اشارهای نبود. قبل از انتخاب آقای نجفی در جلسهای که با حضور گروهی از افراد سیاسی که من در آن حضور نداشتم اما شرحش را از دوستان شنیدم، آقای کرباسچی صرفا از آقای نجفی پرسید شما اگر انتخاب شوید برایتان مشکلی پیش نمیآید؟ ایشان هم میگویند نه. منظورش از مشکل هم در حقیقت این بود که آیا مشکلی پیش نمیآورند؟ در همین حد. جز این هیچ جزییاتی مطرح نشد که به مساله خانمی که بعدا خبرساز شد، مربوط باشد.
چرا آقای کرباسچی مخالف شهردار شدن آقای نجفی بودند؟ آیا این مخالفت موضع حزب کارگزاران هم بود؟
نه، نبود. مثلا آقای مرعشی نه تنها مخالف نبود بلکه میگفت به جای من به شهردار شدن آقای نجفی رای بدهید و شورا هم به اتفاق آرا آقای نجفی را به عنوان شهردار انتخاب کرد. مخالفت آقای کرباسچی هم بیشتر به این خاطر بود که میخواستند آقای محسن هاشمی شهردار شود؛ وگرنه ایشان هیچ اشارهای به حواشی زندگی شخصی آقای نجفی نکردند.
اصلاحطلبان در جریان جلساتی که از شهردار شدن آقای نجفی حمایت میکردند، آیا اطلاعی از جریانات حواشی زندگی آقای نجفی و خانم استاد نداشتند؟
خیر، اینکه آقای کرباسچی میگویند در این باره هشدار دادهاند، به هر حال کسانی باید این هشدار را شنیده باشند! آقای کرباسچی باید بگوید بهطور مشخص به چه کسی گفته است تا بعد بتوان صحت ادعا را از آن چند نفر جویا شد. من تا به حال نشنیدم کسی حرف آقای کرباسچی را تایید کند و بگوید شاهد چنین هشداری از طرف ایشان بوده است. این قضایا جزییاتی دارد که من به آنها ورود نمیکنم اما قدر مسلم اگر این قضیه در ابتدا بر ما روشن بود، آقای نجفی به عنوان شهردار تهران مورد حمایت قرار نمیگرفت. موضوع دیگری که در اینجا وجود دارد، این است که مشکل مخالفان آقای نجفی، آیا فقط موضوع این خانم بود که مجبور شد به خاطرش از شهرداری استعفا بدهد؟ یا مسائل دیگری وجود داشت که این خانم بهانهاش شد؟ کسانی که برای آقای نجفی پرونده تشکیل دادند و به دادسرا احضار و تهدیدش کردند و همان روز آقای نجفی برگشت و استعفایش را نوشت، چرا بعد از آن دیگر دنبال پرونده را نگرفتند؟ یعنی موضوع از نظر آنها با استعفای آقای نجفی تمام شد؟! ما که بعدها متوجه قضیه شدیم، اما سوالمان این است که اگر ماجرای آن خانم در حدی بوده که برایش پرونده تشکیل شود و شهردار تهران احضار و تهدید به بازداشت شود، چرا و چطور تا یک سال و چهار، پنج ماه بعد از آن قضیه، یعنی تا امروز، وقعی به پیگیری پرونده نگذاشتند؟ این نشان میدهد که موضوع و پرونده آن خانم، بهانهای بوده برای اینکه آقای نجفی از شهرداری برود. حالا آیا این بهانه توسط عواملی تقویت هم شد یا نشد، موضوعی است که باید در تحقیقات خیلی جزییتر روشن شود. به نظر میرسد کسانی در این قضیه خیلی خوشحال بودند و حتی رابطه آن خانم با آقای نجفی را دایما پر و بال دادند تا از آن برای اهداف خودشان سوءاستفاده کنند.
نسبت این پرونده با افشاگریهایی که آقای نجفی میگفت در مورد مناسبات و مسائل مالی شهرداری در دوران شهردار قبل از خود خواهد کرد، چه بود؟
کاملا همین را میخواهم بگویم. آنچه موجب فشار بر آقای نجفی برای استعفا شد، موضوع آن خانم نبود. آن خانم بهانه بود. اصل قضیه اقداماتی بود که آقای نجفی بنا داشت در زمینه شفافسازی مناسبات به خصوص مالی شهرداری در زمان شهردار قبل از خود انجام دهد. همچنین اقداماتی که برای فسادزدایی از سیستم شهرداری آغاز کرده بود. اصل قضیه اینها بود و آن خانم فقط بهانه بود . آنها از لغزش آقای نجفی حداکثر بهره را بردند تا نیت و انگیزه سیاسی خود را به کرسی بنشانند.
باتوجه به مجموعه مشکلاتی که پیش روی دولت و اصلاحطلبان وجود دارد، پیشبینی شما از انتخابات مجلس که امسال برگزار میشود، چیست؟ فکر میکنید اگر همین فردا انتخابات برگزار شود، میزان مشارکت مردم چقدر و جهتگیری انتخاب آنها چه خواهد بود؟
میزان مشارکت مردم در حال حاضر بسیار پایین برآورد میشود. ریزش هم از هر دو جناح صورت گرفته است. در گذشته آرای جناح اصولگرا آرای مناسکی بود، یعنی طرفداران جناح اصولگرا نه براساس آگاهی بلکه با تلقی نوعی تکلیف در انتخابات شرکت میکردند و حالا یک رایی هم میدادند، ولی هواداران اصلاحات رایشان نوعا براساس انگیزه و آگاهی بود. آنها در هر انتخابات بررسی میکردند که آیا شرایط برای شرکت مناسب است یا نه و اگر شرایط را مناسب میدیدند، شرکت میکردند و آرایشان را به صندوقها میانداختند. میزان مشارکت در جامعه براساس نظرسنجیهایی که وجود دارد، نه تنها خیلی پایین بلکه بیسابقه پایین است. این نشان میدهد نه تنها طرفداران اصلاحات در مورد شرکت در انتخابات دچار تردید شدهاند، بلکه بخشی از بدنه اصولگرایان هم دیگر شرکت در انتخابات را برای خود یک تکلیف نمیدانند. با این وصف اگر همین فردا انتخابات برگزار شود، شرکت کسانی که گرایش به اصولگرایان دارند از میزان کسانی که متمایل به اصلاحطلبان هستند، بیشتر است، بنابراین میتوان پیشبینی کرد که انتخابات به نفع اصولگرایان خواهد بود با درصد بسیار پایینی از مشارکت مردم. چیزی شبیه انتخابات شوراهای دوم که خیلی از اصلاحطلبها شرکت نکردند و اصولگرایان با درصد رای خیلی پایین کرسیهای شورا را به دست آوردند. آن زمان اصولگراها ابتدا میگفتند در انتخابات شرکت نمیکنند برای همین انتخابات خیلی سرد بود؛ با این حال آنها به صورت سازمان یافته به نیروهایشان دستور شرکت در انتخابات دادند و با حدود ۵۰ هزار رای در تهران، برنده انتخابات شدند. اگر فردا انتخابات برگزار شود، ما شرایطی مثل آن روز داریم. منتها فرق حالا با آن زمان این است که اصولگراها خیلی وارفتهاند، یعنی اگر بین اصلاحطلبها سرخوردگی ووارفتگی وجود دارد، آن طرف هم همینطور است و تشتت زیادی در اصولگراها دیده میشود. در حقیقت فسادی که در دوران احمدینژاد شکل گرفت، به بنیانهای اعتقادی اصولگرایان شدیدا آسیب زد. طوری که بدنه ایدئولوژیکشان کاملا نسبت به آنها بیاعتماد شدند. فساد سیستماتیک بزرگی که در کشور پدید آمد، پایههای اعتقادی را در همه جا تضعیف کرد. از جمله در اصولگرایان که بیشتر ایدئولوژیک هستند، بنابراین نمیشود گفت آنها هم توفیقی به دست میآورند. یعنی اگر اصلاحطلبها اصلا در انتخابات حضور نداشته باشند، اصولگرایان چنان با هم در تضاد قرار دارند که معلوم نیست از دلش چه چیزی دربیاید. در شرایط کنونی به نظر میرسد بین اصولگرایان وزن رایی که به علت پولپاشی در زمان آقای احمدینژاد جذب او و گروهش شده بود، هنوز نسبت به وزن رایی که مبانی فکری روشنتری دارد، بیشتر است. یعنی پایگاه رای گروهی که آقای احمدینژاد با پولپاشی جذب خودش کرده، بیشتر از اصولگرایانی است که ایدئولوژیک هستند یا براساس یک اصولی فعالیت سیاسی میکنند. بنابراین وضع اصولگرایان هم خیلی خراب است و فکر نمیکنم دستاوردی در انتخابات داشته باشند. به این معنا انتخابات در شرایط کنونی شکستی برای همه خواهد بود. این کاهش مشارکت، برای نظام جمهوری اسلامی هم یک شکست تلقی خواهد شد. با این حال فکر میکنم شرایط به همین صورت نخواهد ماند. انتخابات مجلس به صورتی است که در هر حوزه انتخابیه میتواند شرایط خاصی را به وجود بیاورد و میزان مشارکت را موردی در برخی حوزهها بالا ببرد. مشارکت مردم در این دوره بسته به این است که شرایط انتخابات چقدر مناسب و مساعد باشد و افراد شایسته در عرصه انتخابات تا چه اندازه امکان حضور پیدا کنند.
فکر میکنید نظارت استصوابی در این دوره چگونه عمل خواهد کرد؟
من فکر نمیکنم شورای نگهبان به خودی خود بتواند آنقدر خردورزی کند که بخواهد گشایشی ایجاد کند. مگر اینکه دستوری به آن برسد. یعنی در درون خود شورای نگهبان بعید است چنین ارادهای شکل بگیرد و چون آنها اساسا برای رای مردم خیلی اعتبار قائل نیستند و فکر میکنند رای مردم را باید آنها شکل بدهند، اگر چنین باشد میزان مشارکت به حداقل خواهد رسید؛ ولی نظام و رهبری نظام تاکنون بر افزایش مشارکت مردم در انتخابات تاکید داشتهاند. اگر به موازات این تاکید بر افزایش مشارکت مردم در انتخابات، زمینههای آن هم فراهم شود، شاهد استقبال مردم خواهیم بود. از جمله آن زمینهها این است که اگر نظارت استصوابی برداشته نمیشود، تا جایی که امکان دارد رقیق شود تا مانع کمتری بر سر راه افراد صاحب صلاحیت برای شرکت در انتخابات وجود داشته باشد و این راه بسته نشود. یعنی مردم واقعا ببینند افراد شایسته در عرصه رقابت انتخاباتی حضور دارند، نه اینکه ببینند بهترین افراد به حاشیه رانده شدهاند و انتخابات در غیاب آنها دارد برگزار میشود، چون اگر اینگونه باشد، دیگر معنا و مفهوم انتخابات را نمیتوان در آن دید.