مشکل بزرگ «دونالد ترامپ» این است که ادعای او را در طرفداری از صلح و گفت و گو، نه تنها ایران و بلکه دیگر اعضای جامعه بینالمللی نیز باور نمیکنند. همه میدانند که او مسئول اصلی وضع جاری در منطقه خلیج فارس و ایجاد بنبست کنونی است. ترامپ با نادیده گرفتن یک توافق بینالمللی و بازگشت به دوران تحریمها علیه ایران، بستر ساز و تشویق کننده بحران روبه شدت جاری است.
خام اندیشی است اگر تصور شود، ترامپ و تیم ماجراجوی او مخالف جنگ و عمیقتر شدن بحران در خلیج فارس هستند. در همین روزهای اخیر سه عضو گروه بازهای دولت ترامپ به منطقه اعزام شدند. دستور کار آنان اعلام هشدار چندباره به ایران، ایجاد ائتلاف علیه این کشور و تکرار سرخط همان شعار معمول ترامپ بود که به اصطلاح مخالف جنگ و خواستار گفتوگوی بدون پیش شرط با ایران است. چه کسی است که باور کند «مایک پمپئو» وزیر امور خارجه، «جان بولتون» مشاور امنیت ملی و «برایان هوک» مسئول ویژه دولت ترامپ به طور همزمان یکی در عربستان و امارات، دیگری در دیدار با مقامهای اسرائیلی و آن سومی در عمان حضور یافته و قرار است حاصل مأموریت آنان ، صلح و بازگشت آرامش به منطقه باشد. این درحالی است که ناوجنگی «یو اساس باکستر» به ناوگان پنجم نیروی دریایی امریکا در بحرین پیوست تا به رویکرد امریکا چهره تهاجمیتر بیشتری ببخشد. در همین اثنا، ترامپ تحریمهای تازهای را علیه مقامهای ایرانی اعلام کرد تا به این ترتیب سخنان «سرگئیریبابکوف» معاون وزیر امور خارجه روسیه مصداق یابد. او گفت:« اینکه امریکائیان تهدید به تحریمهای تازه میکنند و چنین برمیآید که آن را عملی هم خواهند کرد، نشاندهنده یک سیاست عمدی و هدفمند برای افزایش تنش است.» در واقع همانگونه که سخنگوی وزارت امور خارجه ایران گفت، تحریمهای تازه واشنگتن به معنای بستن همه درهای گفتوگو و یا به عبارت بهتر دیپلماسی است.
دعوت ترامپ به گفتوگو در حالی که اصرار دارد یک چماق بزرگ را در یک دست داشته باشد و دست دیگرش را برای گفتوگو دراز کند، بیشتر به شوخی شبیه است تا ارادهای که درآن نشانهای از طرح «برد ـ برد» به چشم آید. مهمترین دلیل پرهیز تهران در قبول ادعای او نیز همین است. همهناظران براین باورندکه ترامپ نمیتواند همزمان به هردو هدفخود، یعنی فشارحداکثری و پرهیز از جنگ با ایران دست یابد. تناقض در رفتار و کردار دولت ترامپ، تنها یک نتیجه روشن را هشدار میدهد؛ اینکه با ادامه سیاستهای تحریک آمیز کنونی، منطقه هرچه بیشتر به نقطه آتش نزدیک میشود.
جامعه جهانی و بهویژه قدرتهای غربی، دلایل ایران را برای پس زدن دعوت ترامپ به گفتوگو، درک میکنند اما آنچه تاکنون رخ داده بیشتر انفعال در برابر سیاستفشار حداکثری است که اصلیترین هدف آن تحریک سیستم عصبی ایران است. عصبیت ایران زمانی بیشتر میشود که قدرتهای غربی تنها خواستهای یکسویه را با ایران درمیان میگذارند، درحالیکه تضمین روشنی را در حمایت از این کشور برای کاهش فشارهای اقتصادی و رفع مشکلات مربوط به صادرات نفت و موانع بانکی ارائه نداده و همچنان وعدههای امروز و فردا میدهند.
جامعه بینالمللی نمیتواند این واقعیت را نادیده بگیرد که مسئول بنبست کنونی ترامپ است و اوست که میخواهد گره را سرانجام با دندان باز کند.