*محمدعلی صفآرا - عضو تحریریه
احتمالا در جمع دوستان و آشنایان و حتی جمعهای جدی سیاسی این را به شوخی شنیدهاید که ایران سالهاست در "برهه حساس کنونی" قرار دارد و معلوم نیست کی قرار است از این برهه خارج شویم.
این جمله هرچند شوخی و طنز است ولی طنز تلخی است که پرسشهایی جدی را پشت سر و پیش روی خود دارد و نشانی از مسائل اساسی جامعه ایران را در خود دارد.
جامعه ایران در تمام چهار دهه گذشته حداقل با یک دشمن بیرونی جدی مواجه بوده که دندانهایش را برای گوشتِ مردم ایران تیز کرده. در ده سال نخست این صدام بود که رسما به جنگ ایران آمد و در دهههای بعد زوج آمریکا و اسرائیل بودند که برای ضربه زدن به ایران و ایرانیان از هیچ کوششی فرو گذار نکردند. حالا هم که عربستان محمد بن سلمان با تکیه بر ثروت "نفت آورده" کمر به نابودی ایران بسته است.
دشمنان عاقل و دوستان نادان
هر چه دشمنان ایران در چهار دهه گذشته باهوش، عاقل و با برنامه بودند، دوستانش ناکارآمد و نادان و عموما بی برنامه بودند. در تمام چهار دهه گذشته کسانی در صف اول انقلاب و انقلابیگری بودند که با انتخابها هیجانی و اشتباه خود ضرباتی جبران ناپذیر به انقلاب وارد کردند.
یک روز از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و یک روز از دیوار سفارت انگلیس! یک روز به بهانه انقلاب فرهنگی اساتید را تصفیه کردند و دیگر روز به بهانه اتفاقات 1388 و امروز هم به بهانه بازنشستگی در دانشگاه آزاد!
مدعیان ولایت و ولایتمداری هم هیچ چیز جز دردسر و آسیب برای ولایت و رهبر انقلاب نداشتند. یک روز سخنرانی لاریجانی را به هم ریختند، یک روز روحانی را با استخر فرح تهدید کردند و دیروز و دیروزها هم امثال فروهرها را به بهانه دفاع از انقلاب و رهبری حذف کردند.
این دوستانِ نادانِ ناکارآمد که دوستانی به مراتب بدتر از دشمنان هستند هیچ وقت به پیامدهای کارهای خود فکر نمیکنند. نمونه میخواهید؟ عموم دانشجویان پیرو خط امام هیچ برنامه خاصی برای فردا اشغال سفارت آمریکا نداشتند.
بی برنامه، بی سیاست و بی سیاستگذاری
در حالی که خط مشی یا سیاستگذاری امروز به یک تخصص تبدیل شده ما در عموم مسائل سیاسی و اقتصادی کشور فاقد یک خط مشی مشخص هستیم.
اقتصاد ایران امروز نه مبتنی بر بازار و نه دولتی است. نه سوسیالیستها فرمان کار را در دست دارند و نه لیبرالها! اقتصاد اسلامی هم که سالها است حرفش در میان است و برنامه و سیاست مشخصی ارائه نکرده است.
سرانجام این وضعیت چه میشود؟ حاکمیت سوداگران و دلالانی که همزمان از نئولیبرالیسم افسار گسیحته و ورود جدی دولت به اقتصاد حمایت میکنند. شاید بپرسید چرا!؟ چون در هر دو سوی ماجرا آشوب حاصل میشود و منافع سوداگران در آشوب بهتر تامین میشود.
به استقلال و پرسپولیس دولتی یا نیشکر هفته تپه خصوصی نگاه کنید! هر دو بنگاه در چنگال چپاول سوداگرانی است که اقتصاد دولتی یا خصوصی برایشان ذرهای اهمیت ندارد و اول و آخر به دنبال پرکردن جیب خود هستند.
از سوی دیگر آنانی که اندیشه تغییر دارند عموما شجاعت اعمال تغییر ندارند چون جایگاه آنان یا به رای مردم وابسته است که در شرایط کنونی تاب هیچ تغییر بنیادینی را ندارند یا به قدرت وابسته هستند و قدرت هم مایل نیست مسئولیت تغییر سیاستهای کلان را بپذیرد.
حاصل چنین وضعیتی معطل ماندن کشور در عموما امور اساسی است. نمود مشخص آن را نیز در دست یابی به اهداف سند ایران 1404 میتوان جست و جو کرد. فارغ از فشارهای ناحقی که آمریکا در این سالها به ایران وارد کرده در داخل کشور نیز ارادهای واقعی برای دستیابی به این اهداف وجود نداشت و ندارد.
مسئولان امر بیشتر مایل به ارائه گزارشات آماری عجیب و غریب به مردم و رهبری هستند. شاید خاطرتان باشد تا همین چند سال پیش وزارت ارتباطات وقتی میخواست دست آوردهای خود را به رهبری گزارش دهد از گسترش خطوط تلفن حرف میزد! آن هم در جهانی که اینترنت و ماهواره حرف نخست را میزند.
یا مسئولان آموزش کشوری وقتی میخواهند از پیشرفت علمی بگویند صرفا به مقالات ISI و چیزهایی شبیه به آن رجوع میکنند. همین معیار غلط باعث شده که وزیر بهداشت در طول 6 سال وزارتش تعداد مقاله بیشتری نسبت به برخی برندگان جایزه نوبل بنویسید و این پرسش را ایجاد کند که چطور وزیر یک کشور مثل ایران از استاد یک آکادمی غربی که تمام وقت به کار علمی اشتغال دارد بیشتر تولید علم کند.
چه باید کرد؟
حداقل یک نفر، یک جریان یا یک گروه باید هزینه عدم محبوبیت در ایران را به جان بخرد و در برابر تمام این سیاستهای مخرب و عدم سیاستگذاریها بیاستند. هر چند مطلوب این است که تصمیمگیران و جریانهای مختلف سیاسی به اتفاق تصمیمهایی جدی برای کشور اتخاذ کنند.
اگر چنین نکنیم دیر یا زود هزینههایی اساسی خواهیم داد، چنان که اکنون هزینه اساسی را در سو مدیریت آب میدهیم و تازه در اول راه وضعیت جدید آبی ایران قرار داریم، وضعیتی که میتواند خط شمالی سرسبز ایران را هم از تشنگی هلاک کند.
فشار آمریکا، اسرائیل و عربستان غیر قابل انکار نیست ولی در وضعیت فعلی حتی اگر آنان دست از سر ما بردارند مشکل حل نخواهد شد. شاید به جرات بتوان گفت که برای مقابله با دشمنان ما به سیاستگذاری جدی و محکم و جدیدی نیاز داریم، خط مشی تازهای که بتواند وفاق داخلی بر روی تصمیمات سیاست خارجی را نیز برای ما به ارمغان بیاورد.