حسین مفیدی احمدی پژوهشگر مسائل اروپا
حمله به تعدادی از نفتکشها در منطقه و همچنین ساقط کردن پهپاد آمریکایی توسط ایران، اروپا را در وضعیت دشوار و پیچیدهای قرار داده است. اروپا خواستار انجام تحقیقات مستقل سازمان ملل در خصوص حمله به نفتکشها شده است و بهاستثناء بریتانیا رویکرد کاملاً همراهانه ای با مواضع آمریکا در خصوص این تحولات نشان نداده است. در ضمن اروپا خواستار خویشتنداری حداکثری آمریکا شده است و بر نگرانی خود از اشتباه در محاسبات و درگیری نظامی احتمالی تأکید کرده است. سفیر آمریکا در اتحادیه اروپا نیز اخیراً از مواضع اروپا در خصوص آنچه اقدامات مخرب و امنیت زدای ایران خوانده، انتقاد کرده و بر این نکته تأکید کرده است که امتناع اروپا در محکوم کردن ایران تنها در خدمت ایران خواهد بود.
از دیگر سو میدانیم که بریتانیا، فرانسه و آلمان در یک نامه دیپلماتیک رسمی به ایران درباره کاهش تعهدات برجامی خود هشدار دادهاند. این کشورها همچنین پس از نشست اخیر شورای امنیت، ضمن ابراز نگرانی در خصوص امنیت تردد دریایی و صلح و امنیت در منطقه، بر حمایت مجدد از برجام تأکید و نسبت به فعالیتهای موشکی ایران ابراز نگرانی کردهاند. پرسش اینجاست که این مواضع اروپا ریشه در چه واقعیت یا واقعیاتی دارد.
به نظر میرسد اروپا در موقعیتی قرار گرفته است که نمیتواند از کنشهای هیچکدام از دو طرف منازعه راضی باشد. با این وجود، شواهد دال بر آن است که سناریوی نزدیکتر شدن اروپا به آمریکا سناریوی محتملتری است.
تحفظ اروپا در محکوم کردن ایران در حمله به نفتکشها، جدا از مسئله فقدان اطلاعات کافی پیرامون عاملین این رخداد، دو دلیل عمده دیگر دارد. نخست آن که اروپا رخدادهای اخیر را بهعنوان قرینهای از این فرضیه همواره مورد تأکید خود برمیشمارد که خروج آمریکا از برجام امنیت زدا خواهد بود. در این نگاه اروپا آمریکا و نه ایران را پیشران و عامل اصلیِ افزایش تنشها در منطقه میداند. عامل دیگر تحفظ اروپا، نگرانی از فروپاشی برجام است. میدانیم که آمریکا در حال اعمال فشار به اروپا در این خصوص است که استمرار موضع حمایت گرایانه آن از برجام موجب تضعیف تلاشهای آمریکا برای قانع کردن ایران در بازگشت به میز مذاکره برای کسب یک توافق بهتر است. با این وجود اروپا نگران تضعیف و یا نابودی نهاد دیپلماسی در حوزه مسئله ایران و در نتیجه ورود به تونل تاریک عدم قطعیت؛ بینظمی و احتمالاً جنگ در منطقه است. در ضمن، در نگاه اروپا، منطقه خلیجفارس در نقطه اشتعال قرار دارد و افزایش فشار اقتصادی آمریکا به ایران به معنای اشتعال منطقه و نابودی فضای دیپلماسی خواهد بود.
به نظر میرسد، اگر وضعیت امنیتی منطقه خلیجفارس و دریای عمان و امنیت صادرات انرژی منطقه بیشازپیش رو به وخامت رود، سناریوی با احتمال وقوع زیاد، سناریوی افزایش حضور نظامی آمریکا در منطقه به بهانه حفاظت از جریان آزاد انرژی از منطقه خواهد بود. اگر این سناریو متحقق شود، فشار داخلی و سیستمی بر اروپا برای حمایت از عملیات حفظ امنیت انرژی افزایش خواهد یافت. بهویژه بهاینعلت که این اروپا و نه آمریکا است که بهشدت به استمرار جریان انرژی منطقه محتاج است.
میدانیم تا اینجا، بریتانیا آمادگی خود را برای افزایش تعداد نیروهای خود در خلیجفارس اعلام کرده است. در این چارچوب میتوان این فرضیه را مطرح کرد که کاهش امنیت صادرات انرژی منطقه بهویژه در صورتیکه ایران بهوضوح در آن مقصر شناخته شود، و یا حرکت سریعتر ایران در خروج از برجام، اروپا را بهسرعت به سمت سیاست یورو آتلانتیکی متمایل خواهد کرد.
به نظر میرسد برخی اقدامات ایران ازجمله بیانیه شورای عالی امنیت ملی در خصوص مهلت ۶۰ روزه ایران به کشورهای باقیمانده در برجام به همراه توقف برخی اقدامات ایران در چارچوب برجام، گامی هوشیارانه و البته محتاطانه در مسیر گذار از "بیعملی" فرساینده؛ تأثیر در برسازی فضای بازی امنیتی در منطقه، و استفاده از آستانههای درد اروپا بوده است. با این وجود پرسش اینجاست که این اقدام در چه بستری انجام شده است و تا چه سطحی امکان گسترش دارد؟ در این چارچوب، به نظر میرسد مدیریت سیاست خارجی جمهوری اسلامی بهویژه در مواجهه با اروپا باید در بستر برخی تعینات ساختاری نظام بینالملل و منطقه یعنی شفافتر شدن قواعد بازی رژیم تحریمی آمریکا؛ تردید در روابط یورو آتلانتیکی؛ تردید در استمرار پروژه اروپا و شکلگیری یک دوقطبی ژئوپلیتیکی و امنیتی غیر منعطف در منطقه مورد ارزیابی و تدقیق قرار گیرد. در این چارچوب، اگر بپذیریم یکی از مهمترین اهداف جمهوری اسلامی از پذیرش برجام، امنیتی زدایی از مسئله ایران به صورت عام و خروج از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل بهصورت خاص بود، ظرفیت اقتصادی اروپا برای کنش ایجابی به نفع برجام، محدود ( اگر نگوییم ناچیز)، ولی ظرفیت سیاسی آن برای کنش سلبی به نفع باز امنیتی شدن برنامه هستهای ایران بهصورت خاص و مسئله ایران بهصورت عام گسترده است. در این چارچوب به نظر میرسد، به نسبت وخیمتر شدن موقعیت برجام و موقعیت امنیت منطقه، تمایل اروپا برای گرایش به سمت سیاستِ آتلانتیکیِ ایران در مقابل سیاست اروپاییِ ایران افزایش خواهد یافت و بیطرفی سودمند اروپا و همچنین استفاده از ظرفیتهای البته حداقلی اروپا در کاهش فشارهای سیستمی علیه ایران (در صورت انتخاب مسیر مقاومت) منتفی خواهد شد.
دیپلماسی ایرانی/