مهشید اَبارشی، روانشناس در یکی از موضوعات روانشناسانه خود به همراه وحید دامن افشان به موضوع بچگی کردن بچه پرداخته اند و در این رابطه نوشته اند:

اجازه بدیم، بچه، بچه گی کنه

دقت کردین که بعضی از والدین اجازه نمیدن که بچه ها، بچگی کنن و خیلی زود می‌خوان اونا رو وارد دنیای بزرگسالی کنن؟ یه نمونه خیلی آشکار، ویلیام جیمز، سیدیسه. ویلیام مادرش پزشک و پدرش روان شناس بود و روی تقویت ذهن از سنین نوزادی کار می کردن. واسه همین از همون ماه های اول تولد ویلیام به شکل بی رحمانه ای روزانه چندین ساعت با روش های مخصوص خودشون بهش حروف الفبا یاد می دادن. تو هیجده ماهگی ویلیام می تونست نیویورک تایمز بخونه. به جای شعرها، قصه ها و بازی های کودکانه تو پنج سالگی دو کتاب آناتومی و گرامر نوشت. تو هشت سالگی وارد دبیرستان شد و شروع به نوشتن کتابی درباره نجوم کرد و تعداد زبان هایی که یاد گرفته بود رو به هشت تا رسوند. بعد از این همه دستاورد، یواش یواش تو این سن آثار زیان بار روش تربیتی پدرش کم کم خودش رو نشون داد:

بعضی وقت ها به طور ناگهانی و بدون دلیل می خندید و واکنش های عصبی از خودش نشون می داد. تو نه سالگی آماده رفتن به دانشگاه بود؛ اما به خاطر سن کنش ثبت نامش نکردن. واسه همین دو سال روی نظریه های اینشتین وقت گذاشت تا این که تو یازده سالگی وارد دانشگاه هاروارد شد. دوازده سالگی شروع به تدریس کرد. تو همین ست متوجه شد که چیزی از فرهنگ و رسوم مردم نمی دونه و آداب و معاشرت و ارتباط با دیگران بلد نیست. تدریس و تحصیلش رو در دو رشته ریاضی و حقوق رها کرد. هر روز که می گذشت، از روش تربیتی پدر و مادرش متنفرتر می شد و از این که مغز و زندگیش این طور تباه شده، احساس شکست می کرد. تو بیست و چهار سالگی خودش رو از پدر و مادر و روزنامه ها قایم کرد و تو یه مغازه به عنوان یه فروشنده عادی مشغول به کار شد تا این که تو سن چهل و شش سالگی بر اثر خونریزی مغزی از دنیا رفت. خیلی از پدر و مادرهای امروزی هم شبیه والدین ویلیامن. دوست دارن بچه شون نخبه و دانشمند بار بیاد. بچه رو از همون دو سه سالگی می بندن به کلاس های زبان، موسیقی و مهدکودک آنچنانی و بچه رو از اون دنیای کودکانه ش محروم می کنن. این در حالیه که آکادمی طب کودکان آمریکا، خیلی واضح میگه "اگه بچه خلاق، کنجکاو و سالم تر با مهارت های قرن بیست و یکم می خواین، بذارین بچه ها بازی کنن." بازی فیزیکی راهی برای مقابله با اثرات منفی استرسه و باعث رشد مهارت های اجتماعی، احساسی، زبانی و شناختی می شده که همه شون برای دنیای رقابتی ای که به هم فکری و خلاقیت نیاز داره، لازمه.

#مهشید_اَبارشی

#وحید_دامن_افشان

برخی از کاربران درمورد تجربه های خود این طور نوشتند:

کاربری نوشت:

من مشاورم و کاملا تأیید می کنم این موضوع رو، درمورد پسر ۴ساله خودم هم این مسئله رو رعایت کردیم چون با همسرم اتفاق نظر داریم، حتی توی مهدکودکی که در هفته یک الی دو روز به درخواست خودش می‌ره از مربیش خواستم اونجا فقط بازی کنه و هیچ چیزی رو به اجبار و اصرار بهش یاد ندن.

یا مثلاً پدر و مادرهایی که بچه هامون رو ابزاری برای نمایش، تبلیغ قرار دادن در شبکه های مجازی و هر لحظه در نمایشن...این ها هم یه سری زیان می بینن.

به نظرم وقتی بچه ها رو به یه سری چیزها بخصوص درس وادار و متمرکز می کنیم اون ها رو تک بعدی بار میاریم و هوش اجتماعی بچه رشد پیدا نمی کنه و تو اجتماع بیشتر آسیب می بینه. من هم به نوعی با صحبت های خونواده و اطرافیانم فقط به درس فکر می کردم و وقتی به دانشگاه و خوابگاه رفتم تازه فهمیدم که فقط درس خواندن همه زندگی نیست. وقتی سر کار رفتم و الان بعد از سال ها فهمیدم که درس خوندن فقط یه کمک به آگاهی و خب در بعضی موارد کمکی برای امرار معاش هست ولی ضامن خوشبختی یا موفقیت نیست. خیلی ها هستند که از درس و مدرسه فراری بودند ولی خیلی موفق شدند و هستند. به نظرم بچه رو فقط باید به سمت علایقشون هدایت کرد و تو اون راه کمکشون کرد.

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید