می دانی؟ در این میان اما یک سو که قاتل باشد فرصتِ نابرابر تعریف یک طرفه ماجرا را دارد. می تواند قصه را جوری تعریف کند که نه فقط بخشی از حق که همه ی حق با او باشد. و در حالی که ظاهراً بین خبرنگارانی سمج و بی عاطفه گیر افتاده، با صبوری و مودبانه و شمرده حرف بزند. در نقش مثلاً قربانی یک بازی کثیف سیاسی نمایانده شود یا انسانی جایزالخطا که مجبور به خطایی ناخواسته شده. و آن وقت نمی اشکی نیز از احساسات ما بگیرد. که راستش اشکالی هم ندارد و به هرحال این حق هر آدمی است که ولو قاتل باشد، از خودش دفاع کند.
امّا حواس مان باشد که این واقعاً مجال منصفانه ای نیست. آن هم وقتی که سوی دیگر ماجرا مقتول است و خاموش. امکان اش را ندارد که او هم حتی کلمه ای از قصه و غصه اش بگوید، و در برابر امواج پیاپی اتهاماتی که مثلاً می گویند جاسوس و نفوذی و اغواگر و بداخلاق و طعمکار و خائن و مهدورالدم و چه می دانم پرستو بوده و این ها، نمی تواند لب از لب باز کند. ازبس که جان ندارد...
برخی از کاربران نوشتند:
کاربری نوشت:
آقای دهباشی مسئله ای که فکرم را درگیر نموده چرا یک شخص نخبه با آن پیشینه ی سیاسی آرام و نجیب و سلامت نفس بدون حاشیه به یکباره در مقطع حساس سیاسی اینچنین حاشیه ساز و جنجالی و قاتل می شود؟؟؟؟ چه با نخبگان میکنن یا از کشور می گریزند یا در اوین هستن یا قاتل می شوند؟؟؟
با شنیدن خبرهای عجیب و بهت آور این روزها به شدت اعتقاد پیدا کردم به این بیت شعر:
جای مردان سیاست بنشانید درخت تا هوا تازه شود.
رکسانا رضایی(روزنامه نگار) نوشت:
نگاهتان قابل تحسین است استاد
هرچه هست و نیست اما این قتل نمیتونه یک اختلاف ساده خانوادگی باشه.
وقتی این روزها اخبار مربوط به این قتل رو در صفحات مجازی دنبال می کنم تنها چیزی که ظاهراً اهمیت ندارد جان انسانی ست که گرفته شد هر جناحی اعم از اصلاح طلب و اصول گرا این ماجرا رو طوری روایت و تحلیل می کند که به نفع جناح و حزب و ...باشد و این غمبارست و وحشتناک.