سلام نو – سرویس سیاسی: امروز 22 سال از پیروزی شگفت انگیز بال چپ جمهوری اسلامی بر بال راستش در دوم خرداد میگذرد، روزی که محمد خاتمی ، وزیر سابق ارشاد در دولت هاشمی رفسنجانی با حمایت دانشجویان و چهرههایی چون میرحسین موسوی در یک اتفاق شگفت انگیز بر علیاکبر ناطقنوری رییس وقت مجلس شورای اسلامی پیروز شد.
پیروزی در این روز باعث شد که نیروهای مشهور به خط امامی به مرور "دوم خردادی" خوانده شوند و "جنبش دوم خرداد" در ادبیات سیاسی ایران معنا یابد. دوم خردادیها به مرور اصلاحطلب خوانده شدند و رقبای دست راستی آنها اصولگرا نام گرفتند.
اصلاحطلبان پس از هشت سال دولتداری در نهایت به هزار و یک دلیل گفته و نگفته قدرت را به محمود احمدینژاد واگذار کردند، مردی که مخالف تسخیر سفارت آمریکا و طبعا دانشجویان خط امام بود و بعدها در دولت هاشمی استاندار شد و با گذشت زمان با حمایت مهدی چمران شهردار تهران شد و با حمایت مجدد او و باهنر سرآمد اصولگرایان شد تا رییس سابقش، یعنی هاشمی رفسنجانی را در انتخابات 84 شکست دهد.
شکست اصلاحطلبان و هاشمی رفسنجانی در انتخابات 84 آغاز نظمی نوین در سیاست ایران بود، نظمی نوین که عمیقترین لایههای سیاست در جمهوری اسلامی را دگرگون ساخت و بعد از چهار سال در سال 88 به سطحیترین لایهها نیز منتقل شد.
با پیروزی احمدینژاد نسل جدیدی از اصولگرایان در دنیای سیاست ایران متولد شدند و گروهی از آنان که به خاطر زاویه داشتن با بنیانگذار انقلاب سالها گوشه گیر بودند میدان یافتند. نسل جدیدی که با پیروزی احمدینژاد در سیاست ایران متولد شدند سوم تیری خوانده شدند و به شخص احمدینژاد اقتدا کردند و زاویه نشینهای به میدان برگشته به مصباح یزدی اقتدا کردند.
زاویه نشینهای سابق و احمدینژاد و نیروهایی که در پی او فرصت تاثیر گذاری مستقیم در سیاست را یافته بودند در طی چهار سال نخست ریاست جمهوری او اصلاحطلبان را به حاشیه سیاست راندند ولی اصلاحطلبان با فرارسیدن انتخابات ریاست جمهوری 88 تلاش کردند به هر قیمتی شده وضع بازی را تغییر دهند.
آنها به سراغ برگ برنده خود یعنی محمد خاتمی رفتند و او را برای رقابت با احمدینژاد دعوت کردند، اما ورود یک نفر تمام معادلات را برای اصلاحطلبان و حتی اصولگرایان عوض کرد.
میرحسین موسوی که در انتخابات 76 و 84 از پذیرفتن درخواست اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سرباز زده بود به دلیل شرایط خاص کشور سال 88 تصمیم گرفت در انتخابات شرکت کند.
او نخست وزیر محبوب بنیانگذار جمهوری اسلامی بود و بعد از دو دهه همچنان چهرهای معتبر در سیاست بود و در تقابلی جدی با زاویه نشینان دوران امام قرار داشت. حضور او در انتخابات باعث شد تغییرات و دگرگونیهایی که در سال 84 با ظهور احمدینژاد در لایههای زیرین سیاست رخ داد به سطح بیاید و جای برخی از مهمترین مهرههای شطرنج سیاست در ایران برای همیشه تغییر کند.
اکبر هاشمی رفسنجانی که در سال 84 از اصولگرایان دور شده بود با انتخابات 88 در قلب اردوگاه اصلاحطلبان جای گرفت و علیاکبر ناطقنوری که در سال 76 رقیب خاتمی و در سال 84 از شیوخ اصولگرایی بود برای همیشه با اصولگرایان وداع کرد. میرحسین موسوی که فصل مشترک اصولگرایان و اصلاحطلبان ارتدوکس بود به محل اختلاف تبدیل و محصور شد. مهدی کروبی که از امنای نظام و رییس سابق مجلس شورای اسلامی بود و به تعامل با نظام شهره بود نیز با موضعگیریهای پا به پایش با موسوی محصور شد. هاشمی رفسنجانی نیز هر چند در قدرت ماند اما زاویه نشین قدرت شد.
خاتمی گوشه نشین و حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که دو تشکل سیاسی مهم اصلاحطلبان بودند با دستور قضایی تعطیل شدند. سیاههای بلند بالا از چهرههای شاخص اصلاحطلب به دادگاه رفتند و از چند ماه تا چند سال به زندان افتادند و اصلاحطلبان نفسشان به شماره افتاد.
همه گمان میکردند کار اصلاحطلبان تمام شده و زمین سیاست ایران دیگر میدان رقابت اصولگرایان و کمتر اصولگرایان و بیشتر اصولگرایان است، اما عملکرد فاجعه بار محمود احمدینژاد و بازی واقعگرایانه اصلاحطلبان باعث شد تا آنان در انتخابات 92 با توسل به همان دگرگونیهای اساسی زمین سیاست در ایران پیروز انتخابات شوند.
محمد توسلی در گفتوگوی تفصیلی با سلامنو:هنوز برای تصمیم گیری درباره رای دادن یا رای ندادن زود است/اکثر اصلاحطلبان با چسبیدن به قدرت رسالت خود را فراموش کردهاند |
آنان در سال 92 از حسن روحانی حمایت کردند، مردی که از هاشمی اصولگراتر و از ناطق محافظهکارتر بود، اما توانست کارکرد مناسبی برای اصلاحطلبان داشته باشند. همین واقعگرایی اصلاحطلبان باعث شد تا در سال 94 و 96 مجموعهای از پیروزیهای شگفتانگیز را تجربه کنند و به صحنه سیاست ایران بازگردند و دوباره مجموعهای جدید از احزاب را تاسیس کنند و کم و بیش در قدرت حضور یابند و البته یک قول مهم را که در تمام این سالها داده بودند فراموش کنند: اصلاح اصلاحات!
اصلاح اصلاحات؛ قول فراموش شدهی اصلاحطلبان
از همان بهار و تابستان 84 که اصلاح طلبان به دلیل تعدد کاندیدا شکست خوردند حرف و حدیث از ضعف اصلاحطلبان بالا گرفت ولی با رسیدن زمستان 88 با توجه به فشارهای موجود این مسائل فراموش شد تا به اواخر سال 91 رسیدیم که تحلیلگران اصلاح طلبی چون عباس عبدی، علیرضا علویتبار، حمیدرضا جلاییپور و محمدرضا تاجیک هر کدام به شکلی سخن از اصلاح اصلاحات گفتند.
قبل از پیروزی روحانی و زمانی که اصلاح طلبان دنبال حضور در انتخابات 92 بودند هدف خود از شرکت در انتخابات را عوض کردن فضا میدانستند و میگفتند "دولت برای شما به ما فضایی بدهید که خودمان را نقد کنیم!" این حرف اما فراموش شد! دولت آمد و قدرت و نقدها خاموش شد.
سعید حجاریان ، از اندیشه ورزان شناخته شده اصلاحطلب در این باره به ایسنا میگوید:
من قبلاً در این باره توضیح دادهام که اصلاحات به قفا بنگرد و راه طی شده را یکبار مرور و آن را نقد کند. ما حتما نیاز داریم در سه زمینه گفتمان، تشکیلات و راهبرد دست به ابتکارهای جدید بزنیم و به قول شما پوستاندازی کنیم. البته معتقدم پس از انتخابات ۸۸ پوست اصلاحات را کندهاند پس، ابتدا باید صبر کنیم تا پوست جدید در بیاید و بعد پوستاندازی کنیم!
به هر شکل تصمیمگیران اصلاحطلب تا امروز تصمیم گرفتهاند از اصلاح اصلاحات بگذرند و از خیر بازسازی گفتمانی، راهبردی و تشکیلاتی بگذرند و هشدار جوانان را نیز ناشنیده بگیرند.
در همین مسیر 100 فعال سیاسی جوان اصلاحطلب در خرداد 97 در نامهای به محمد خاتمی، ضمن انتقاد از قدرت گرفتن «بروکراتها و محافظهکاران» در شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان، خواستار تغییر ترکیب این شورا و تشکیل «نهاد ملی اصلاحات» شدند. همچنین هشدار دادهاند که در صورت «بیتوجهی» به این توصیهها «بیم آن میرود که حتی نام و اعتبار» محمد خاتمی نیز در انتخابات آینده «برای جذب آرای مردم موثر نیافتد».
این هشدارها و هشدارهایی از این دست تاکنون به چیزی بیش از حضور چند جوان در شورایعالی سیاستگذاری منجر نشده و ظاهرا اصلاحطلبان منتظر هستند تا برای اصلاح اصلاحات بار دیگر به طور کامل از قدرت رانده شوند.