بسیار اتفاق افتاده است که قصد داریم یک نامه ی رسمی،ترجمه ی متنی از یک زبان دیگر،پایان نامه،مقاله علمی و...بنویسیم اما با واژگانی روبرو می شویم که املای صحیح آن ها ما را به شک می اندازند از اینرو در این مطلب قصد داریم به املای صحیح برخی از کلمات پرکاربردفارسی بپردازیم.
املای صحیح کلمات پرکاربرد فارسی
غلط صحیح
تائید تأیید
استثناً استثنائاً
اطاق اتاق
طوس توس (شهر)
توسی طوسی (رنگ)
طوفان توفان
طپانچه تپانچه
گفتگو گفتوگو
سئال / سئوال / سوئال سوال
مسأله مسئله
فارقالتحصیل فارغالتحصیل
تلوزیون تلویزیون
رو به رو روبرو
ذوذنقه / زوذنقه / زوزنقه ذوزنقه
بهاء بها
نهار ناهار (وعده غذایی)
قورباقه / غورباقه قورباغه
بهبوحه / بهبوهه بحبوحه
سوقات سوغات
پائیز پاییز
ذغال زغال
حتا حتی
قانونگزار قانونگذار
سپاسگذار سپاسگزار
فلاکس فلاسک
موزی موذی (اذیت کننده)
به سزا بسزا
املاء املا
تآتر تئاتر
غدغن / قدقن / غدقن قدغن
ذق ذق زق زق
غورغور قور قور
نغ نغ نق نق
هزم غذا / هذم غذا هضم غذا
بیافزود بیفزود
مزمون مضمون
زمیمه ضمیمه
ضمینه زمینه
انحتاط / انحطات انحطاط
اسطکاک / اصتکاک اصطکاک
احتزاز / احتذاذ اهتزاز
قوس و قزح قوس قزح
صِمَت سِمَت
چشم قره چشمغرّه
مسوول مسئول
مطمعن / مطمین مطمئن
راجب راجع به
مضحرف مزخرف
ستاره گان ستارگان
بنا بر این بنابراین
بزرگداشتن بزرگ داشتن
بکاربردن به کار بردن
کار برد کاربرد
بیدرنگ بیدرنگ
یک رنگی یکرنگی
پیشنهادات پیشنهادها
میوهجات میوهها
خوش آمد گویی خوشامدگویی
خوش دل خوشدل
پیش گو پیشگو
ورغُلُمبیدن/ ور قُلُمبیدن ورقُلُمبیدن
آرایش گاه آرایشگاه
بوسیله به وسیله
کتابه من کتاب من
وقتیکه وقتی که
خانوادم خانوادهام
عاج (دندان فیل) آج (برجستگی منظم تایر و...)
سفر (رفتن به محلی دور) صفر (ماه قمری)
مَتاع (کالا، مال) مُطاع (فرمانروا)
زجر (سختی ، آزار) ضجر (دلتنگی، بی قراری)
زرع (کاشتن) ذرع (واحد طول)
شصت (عدد) شست (انگشت)
فراق (جدایی – دوری) فراغ (آسودگی)
طی (پیمودن) تی (وسیله نظافت)
زلت (خطا کردن) ذلت (خوار شدن)
مطبوع (خوشایند طبع) متبوع (مورد اطاعت)
شَبَح (موجود سیاهی) شَبَه (شبیه و مانند)
عمل (کار) امل (آرزو)
لوت (کویر) لوط (پیامبر)
اثاث (لوازم خانه) اساس (پایه و بنیاد)
پرتقال (میوه) پرتغال (کشور)
ثواب (پاداش کار) صواب (درست و صحیح)
مأمور (آنکه از طرف دیگری کاری انجام دهد) معمور (آباد)
امارت (فرمانروایی) عمارت (آباد کردن)
تألم (رنج بردن) تعلم (آموزش دادن)
آجل (آینده) عاجل (فوری)
ذکی (تیزهوش) زکی (پاک)
انتصاب (گماشتن به کاری) انتساب (نسبت داشتن با کسی)
تحلیل (تجزیه و حل کردن) تهلیل (لا إله إلَّا الله گفتن)