۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۷:۲۹
کد خبر: 14610294

کمبود شعور را نمیتوان با چیزی غیر از شعور، جبران کرد.

درد بیشعوری، صرفا با خواندن کتاب و پُر کردن مغز از واژه ها، درمان نمی‌شود.

شعور، یک کالا نیست که بتوان آن را داد و ستد کرد.

یک شخص یا شعور دارد یا ندارد و این امری ذاتی و درونی است.

زمانیکه شخصی به بیشعوری خود پی می برد، در لحظه به باشعور تبدیل شده است.

شعور، درک احوالات پشت واژه ها و رویدادهاست.

شخصی همواره در این تلاش است که شهروندی روشنفکر یا بافرهنگ به نظر برسد

این شخص، به ظاهرِ خود رسیدگی می کند، نحوه صحبت کردن خاصی را بر می گزیند یا سر میز غذا در کنار دوستان، با چنگال آب میخورد!!! تا به گمان خود شهروندی خاص بنظر برسد.

این رفتارها در ابتدا شاید عدّه ای ساده لوح را تحت تأثیر قرار دهد امّا در نهایت، این شخص در فضایی قرار خواهد گرفت که فضای محکِ فهم و شعور است.

شعور، آداب مشخص شده ای ندارد و در لحظه نسبت به رویدادها، واکنش نشان می دهد.

شخص در شعورمندی، نمی تواند رفتاری را تقلید کند که ثابت کند شهروند با فرهنگی است.

شعور، افشای حقیقت درون است.

نمیتوان تظاهر به شعورمندی کرد.

بیشعور از بیشعوری خود بی خبر است و زمانی می توان بیشعوری را به دایره شناخت این شخص آورد که پای شخصیتی بیشعورتر از خودش در میان باشد.

زمانیکه برای بیشعور، از شعور تعریف کنیم، یک جهت بالارونده در کار است و شخص بیشعور، دچار پس زدگی و مقاومت می شود.

زمانیکه شخص بیشعور را با شخصی بیشعورتر از خودش روبرو میکنیم، در این لحظه، شخص بیشعور، یک کمبود را احساس خواهد کرد.

او حس میکند که چیزی باید باشد که نیست و در این هنگام به او باید گفت که این همان شعور است.

کوروش رهبرزاد

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید

***