به گزارش سلام نو، در شرایطی که زندگی هر روز مدرن تر، پیچیده تر و متفاوت تر از دیروز می شود، قطعا یک دهه پیش با پس از آن قابل قیاس نیست چه رسد به یک سده بعدتر. در نتیجه تصور کردن و به تصویر کشیدن پرت شدن آدم هایی متعلق به قرون و سده های پیش به زمان حال، به خودی خود ایده جذاب و بامزه ای است. تصور کنید این آدم که از سده پیش آمده یک شاه یا صاحب منصب قرون گذشته باشد؛ آن زمان این مقایسه تفاوت تفکرات و پوشش و سبک زندگی گذشته با حال، جذابیتی حتی بیش از پیش می یابد چرا که آدم های بیشتری با این شخصیت ارتباط برقرار کرده و با داستان همراه می شوند.
ایده بازگشت دیکتاتور معروف، رهبر یا به قول خودش پیشوای ایتالیایی «بنیتو موسولینی» به زندگی معاصر، ایده اصلی داستان فیلم «من برگشتم»» (I’m Back) به کارگردانی «لوکا مینه رو» (تولید 2018) است، که در سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر اکران شده است.
لوکا مینیه رو (متولد 1966) کارگردان 52 ساله ایتالیایی است که پیش از این نیز کارهای وی از تلویزیون ایران ( فیلمی چون «به جنوب خوش آمدید») پخش شده است. فیلم من برگشتم نهمین فیلم بلند در کارنامه حرفه ای این کارگردان ایتالیایی است.
در واقع انتخاب موسولینی به عنوان کسی که از گذشته به آینده پرتاب می شود، انتخاب هوشمندانه ای برای فیلم و کارگردان بوده است چرا که نه تنها با انتخاب این شخصیت فیلم را برای همه مخاطبین دنیا قابل درک و دریافت کرده است ، بلکه به رغم بهره گیری از گذشته و حقایق تاریخی و شخصیت موسولینی، پیام های اخلاقی و اجتماعی خود را بیش از پیش ملموس ساخته اند.
**غریبه ای در شهر
فیلم با یک صحنه فرا واقعی و نوعی هبوط موسولینی به شهر رم آن هم در شرایطی که 73 سال از مرگش می گذرد شروع می شود. موسولینی که حالا و زمانی وارد ایتالیا شده که به ندرت می تواند به قول خودش یک ایتالیایی اصیل پیدا کند و شهر و کشور را ملیت های گوناگون با رنگ پوست های مختلف پرکرده اند کاملا گیج و مبهوت است و البته این گیجی برای مخاطب خنده دار است.
اوج شوک زمانی به موسولینی وارد می شود که در روزنامه صبح تاریخ و اخباری چون قانونی شدن ازدواج همجنسگرایان را می بیند.
پس از آن موسولینی سرگردان که با لباس ها و سلام نظامی فاشیستی اش در شهر سرگردان شده و سوژه تحقیر و تمسخر و سرگرمی مردم می شود. عده ای با او سلفی می گیرند، عده ای دنبال دوربین مخفی می گردند و عده ای به او می خندند و در نهایت و پس ماجراهایی مختلف او از طرف یک شبکه تلویزیونی که او را فردی مستعد می یابند به عنوان یک استندآپ کمدین به نوعی استخدام می شود.
فیلم به خوبی این مطلب را به تصویر می کشد که این ایتالیا گرچه با ایتالیای یک سده پیش که موسولینی در آن بزرگ شد و قدرت یافت در همه ابعاد زندگی بسیار تغییر کرده است، اما هنوز هم در همین جامعه مدرن هستند آدم هایی که روحیات نژادپرستانه دارند، سطحی فکر می کنند و قدرت درک بالایی ندارند.
درواقع در پس ظاهر کمدی و خنده دار فیلم که به لطف چاشنی هایی از دیالوگ های تاریخی و سیاسی برای مخاطب سرگرم کننده و خنده دار به نظر می رسد، این فیلم روی همه نقاط منفی مردم و ملت ایتالیا دست می گذارد و تلاش می کند تا با دوربینی که مابین داستان و مستند چرخد و روزمرگی های سراسر کشور ایتالیا را روایت می کند این نکته را اثبات کند که اگر دیکتاتوری مانند موسولینی در این ممکلت پیدا شد که جنایت کرد، مردم و عوام در این برخاستن بسیار اثرگذار بوده اند؛ همچنان که هنوز هم می توانند باشند. در واقع این روایت و تمثیل از موسولینیِ از گور برگشته، تاکید دوباره ای بر آن جمله قصار و معروف خود موسولینی است که گفته بود: من فاشیسم را ابداع نکردم، بلکه از درون ایتالیایی ها بیرونش کشیدم.
**تاریخ تلخ و تلخی های تاریخی
در واقع این فیلم که از داستان و مستند به صورت توامان الهام گرفته است به خوبی نشان می دهد که به رغم همه پپیشرفت ها و دانش عمومی جهانی که در ظاهر شکل گرفته است، هنوز هم مردم می توانند کورکورانه از ایده هایی پیروری کنند. فضای مجازی و تلاش و همراهی برای مردم جهان برای حضور و پذیرش در آن، شاید یکی از زمینه های مدرن این از دست دادن خلاقیت و روشن اندیشی باشد.
در صحنه ای از فیلم موسولینی که در یک شوی تلویزیونی زنده در استودیو نشسته است به مردم می گوید که از شما ناامید شدم، چون رشد و تغییری آنچنانی نکرده اید و فضای مجازی باعث شده است تا هرچه بیشتر منزوی، حسود و عقده ای شوید.
فیلم نشان می دهد که چگونه مردم و فضای زندگی مدرن ایتالیایی در درون خود همان مولفه های دهه سی و چهل میلای را نهفته دارد؛ مردمی که دوست دارند تا به لطف برتری های نژادی کار نکنند، مالیات ندهند و البته بالاتر و برتر از دیگران یعنی سایر نژادهایی باشند که در کشورشان کار می کنند. این فیلم نشان می دهد که چگونه این مردم مدرن در ناخودآگاهشان منتظر یک منجی یا به قول فیلم یک «پیشوا»، هستند که آنان را به شرایطی که دوست دارند برگرداند. ایده هایی که البته همه می دانیم امروز یک نام بیشتر ندارد و آن «نژادپرستی» است.
صحنه ای که یک مادربزرگ ایتالیایی که آنگونه که می گوید دختربچه ای نجات یافته از آشویتش بوده است به موسولینی می تازد و او را به خاطر همه جنایاتش مورد شماتت قرار می دهد، یکی از جدی ترین و در عین حال تلخ ترین صحنه های این فیلم است که نشان می دهد جنایات تاریخی برخی از چهره های سیاسی چه اثرات غم انگیزی بر زندگی مردم داشته است که همچنان ادامه دارد.
در نهایت این فیلم دغدغه مند است و می خواهد به مردم ایتالیا (و حتی همه مردم دنیا) زشتی ها، تمایل ذاتی شان به تنبلی و کلیشه های ذهنیشان را نشان دهد؛ کلیشه هایی که اگرچه فکر می کنیم از آنان عبور کرده ایم اما شاید بیش از هر زمان دیگری آنان را در خود داریم و آگاه نیستیم./ایرنا