چند روز پیش خبری منتشر شد که نمایندگان مجلس شورای اسلامی قصد دارند شرکت "آیفون" را تحریم کنند، خبری که باعث شد شوخیهای بسیاری با نمایندگانی شود که به جای اپل قصد تحریم آیفون را داشتند!
فارغ از نقدی که به کم اطلاعی نمایندگان مجلس شورای اسلامی در این حوزه وارد است، این تصمیم نشان از ایرادهای جدی در سیاست ایران به خصوص سیاست خارجی کشور دارد.
تصمیمات اخیر نمایندگان مجلس برای مقابله با تحریمهای آمریکا عموما شتاب زده، بدون فکر و خیال انگیز بوده، در حالی که تصمیمها در حوزه سیاست خارجی باید از فکر شدهترین و البته واقع گراترین تصمیمهای یک کشور باشد.
سیاست خارجی ایران در چهار دهه گذشته پر بوده از آرمانگرایی بی پایه، شعازدگی و هیچان طلبی! نمایندگان مجلس ایران گمان کردهاند مصوبات آنها مثل مصوبات سنای آمریکا است که برای دیگر کشورها هم لازم الاجرا باشد و اصلا فکر نکردهاند لازم الاجرا بودن مصوبات آمریکاییها برآمده از قدرت سیاسی، تجاری و اقتصادی آنها است.
ردپای این شعارزدگی و هیجان طلبی بی سود و پر ضرر در تمام چهل سال گذشته قابل تعقیب است. میرمحمود موسوی، دیپلمات پیشین وزارت خارجه با نقل خاطرهای به ماهنامه فصل حق ملت میگوید:
"آن زمان، قائم مقام وزیر خارجه، آقای بشارتی بود. مطالبی در جلسه توزیع شد که 21 دلیل وجود دارد که باید جنگ را ادامه دهیم. فردا صبح که برای حضور در سمینار وارد شدم، هنوز خبر قطعنامه اعلام نشده بود. یکی از دوستان گفت خبر داری که تصمیم گرفتند قطعنامه را بپذیرند؟ اصلا باور کردنی نبود که چنین تغییری به این ترتیب اتفاق افتاده است."
این رویکرد باعث تناقضهای اساس و مشکلات بنیادین در مسئله سیاست خارجی کشور میشود، مشکلاتی که خودش را در برجام، تروریست نامیدن سپاه و بسیاری از مسائل دیگر نشان داد.
برجام که امروز به حق سندی از هنر دیپلماتهای ایرانی است میتوانست در مذاکره با سه کشور اروپایی یک دهه پیش به سرانجام برسد ولی چنین نشد و مذاکره کنندگان وقت نیز مشکلات بسیاری را به جرم خیانت به کشور و جاسوسی تحمل کردند. گذشت یک دهه باعث شد تا برجام سختتر و با تحمیل هزینه بیشتر به دست بیاید.
همین نگاه که دور نگری را از سیاست خارجی دور میکند باعث شد تا هیچ اقدام پیشگیرانهای برای تروریستی اعلام کردن سپاه صورت نگیرد، آن هم در حالی که همه میدانستند آمریکا مدتها است دنبال تروریستی اعلام کردن سپاه است و برای این کار مقدمات بسیاری چیده است و از آن کوتاه نمیآید.
حالا و پس از تحریم سپاه نیز این طیف نسخههای بی ربطی برای مقابله با آمریکا تجویز میکنند و برنامههای عجیب و غریبی برای مقابله با این کشور دارند، آن هم در حالی که ظاهرا توان ایران و مشکلاتی که با آن درگیر است را فراموش کردهاند.
این رویکرد خود انقلاب پندار به ظاهر آرمان خواه از یک سو تحریم را نعمت و فشار حاصل از آن را درد زایمان میداند و از سوی دیگر با خوش خیالی تمام منتظر است دمکراتی مثل برنی سندرز در انتخابات آمریکا ترامپ را شکست دهد تا با فشار کمتری با آمریکا مذاکره کند. این در حالی است که هر کس که سر سوزنی سیاست بداند و با واقع نگری جوانب مختلف کار را بررسی کند متوجه خواهد شد که احتمال تغییر ترامپ بسیار کم است و در صورت تغییر هم جهنمی که ترامپ برای ایران ساخته حتی با برنی سندرز هم به بهشت تبدیل نخواهد شد.
واقعیت این است که سیطره غیرحرفهای بر دستگاه دیپلماسی ایران تا کنون صدمات زیادی را برای ایران در پی داشته، مثل عدم توان امتیازگیری دستگاه دیپلماسی ایران از پیروزیهای ایران در جنگ تحمیلی در دوران وزارت علی اکبر ولایتی یا فجایع مدیریتی دوران منوچهر متکی که وزارت خارجه را از کادر حرفهای خالی کرد.
در عوض هر وقت نیروی متخصص، فنی و حرفهای مثل ظریف بر سرکار بود حتی از توافقی مثل برجام هم امتیازات بساری نصیب ایران کرد، امتیازاتی که تنها با حضور حرفهایهای واقعگرا ممکن است.
نظرات