۳۰ فروردین ۱۳۹۸ - ۱۸:۱۰
کد خبر: 13278956

جوامع سرمایه داری و پیشرفته اروپایی و ایالات متحده در سال های اخیر ظهور پوپولیسم و گسترش سریع آن را شاهد بوده اند که به نوعی، پاسخی به کاهش استانداردهای زندگی طبقات کارگر بوده است. هدف از این مقاله اول تحلیل این مساله است که آیا همه این جنبش هایی که پوپولیستی خوانده می شوند، با یکدیگر وجه اشتراک دارند و دوم، تحلیل استراتژی ها و محدودیت های پوپولیسم در مقایسه با جنبش عمده ضد سازمانی (سوسیالیسم) قرن گذشته است.

به گزارش سلام نو،  یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین اسناد قرن بیستم یعنی مانیفست کمونیست با این عبارت مشهور آغاز می شود: «روحی در حال تسخیر اروپاست- روح کمونیسم. همه قدرت های اروپای قدیمی، پاپ و سزار، مترنیک و گیزو، تندروهای فرانسوی و جاسوسان پلیس آلمان، اتحادی بزرگ تشکیل داده اند تا این روح را بیرون کنند. کجاست حزب اپوزیسیونی که از سوی مخالفانش که بر مسند قدرت نشسته اند کمونیستی خوانده نشده باشد؟»

در ابتدای قرن بیست و یکم می شد سندی را با پاراگراف آغازین مشابه تنظیم و فقط کلمه «کمونیسم» را با «پوپولیسم» جایگزین کرد. اسامی نهادهای سیاسی، اقتصادی و مذهبی هم که با گسترش جنبشی که قدرتشان را زیر سوال برده تهدید شده اند و آن را پوپولیست خوانده اند، قابل جایگزینی است. این سند جدید با این روایت آغاز می شود: «روحی در حال تسخیر سرمایه داری های پیشرفته در هر دو سوی اقیانوس اطلس شمالی است- روح پوپولیسم. گروهی از نهادهای سیاسی و رسانه ای از همه این کشورها و احزاب حاکم در آنها و نهادهای فوق ملی آنها بر علیه این روح شوریده اند. کجاست حزب سیاسی ای که به دلیل تهدید نهادهای سیاسی و رسانه ها پوپولیست خوانده نشده باشد؟»

درست همانند کمونیسم در قرن بیستم، در قرن بیست و یکم نهادهای سیاسی و رسانه ها برای تعریف هر جنبش یا حزبی که قدرتشان، مشروعیتشان و سیاست های عمومی نولیبرالی که بر مردم خود اعمال می کنند  زیر سوال می برد، از واژه «پوپولیسم» استفاده می کنند. این اتفاق در بسیاری از کشورها در هر دو طرف اقیانوس اطلس شمالی، یعنی در اروپا و در آمریکای شمالی، در حال وقوع است. هدف از این مقاله اول تحلیل این مساله است که آیا همه این جنبش هایی که پوپولیستی خوانده می شوند، با یکدیگر وجه اشتراک دارند و دوم، تحلیل استراتژی ها و محدودیت های پوپولیسم در مقایسه با جنبش عمده ضد سازمانی (سوسیالیسم) قرن گذشته است.

این جنبش ها در کدام عناصر با یکدیگر نقطه اشتراک دارند؟

اگرچه احزابی که برپسب پوپولیستی بر آنها خورده متنوع و گوناگون هستند، اما اکثر آنها یک سری شاخصه های مشترک دارند. یکی از این شاخصه ها مخالفت آشکار آنها با جهانی سازی و یکپارچگی اقتصادی و هم جنس سازی فرهنگی و سیاسی ناشی از این پدیده است. اعضای جنبش های پوپولیستی چنین همگن سازی ای را تهدیدی برای هویت ملی خود می دانند. از این رو، ایدئولوژی این جنبش ها و احزاب همیشه نوعی ملی گرایی را شامل می شود.

این ملی گرایی که تمایل به بازیابی هویت ملی، کنترل و منابع را در بر می گیرد، اساسا (اگرچه نه منحصرا) بر قلمداد جهانی سازی به عنوان علت کاهش کیفیت زندگی و رفاه طبقات اجتماعی مردمی استوار است. این پاسخ منطقی و قابل پیش بینی به درک این طبقات اجتماعی از این مساله است که جهانی سازی عامل کاهش استاندارد زندگی آنها و خدشه دار شدن هویت آنهاست. درنتیجه، این جنبش های پوپولیستی (که عمدتا مورد حمایت طبقات مردمی هستند) جهانی سازی و احزاب و نهادهای ترویج دهنده آن را رد می کنند. هزاران نمونه در این زمینه وجود دارد. یکی از جدیدترین این نمونه ها در سال 2016 در شهر بالتیمور در ایالت مریلند ایالات متحده رخ داد: محله کارگرهای سفید پوست داندالک (محله کارگرهای کارخانه فولاد سازی) به نامزد مخالف جهانی سازی یعنی ترامپ رای داد که انتقال کوره های انفجار فولاد (یکی از بزرگ ترین مراکز اشتغال در این شهر) به کشورهایی با دستمزد پایین تر و در نتیجه ایجاد مشکل در وضعیت اشتغال در منطقه را مورد انتقاد قرار داده بود؛ آنها در حقیقت علیه هیلاری کلینتون نامزد دموکرات که از جهانی سازی حمایت می کرد، رای دادند. این اتفاق در بسیاری از محله ها در ایالات متحده روی داد و مشابه آن در بسیاری از کشورهای اتحادیه اروپا نیز قابل مشاهده بود.

این، یک واکنش قابل درک به شرایطی است که طبقات مردمی در این کشورها در حال تجربه آن هستند: شواهد تجربی مشهود و قانع کننده که نشان می دهند انتقال صنعت به کشورهایی با سطح دستمزد پایین به طور قابل ملاحظه ای به استانداردهای سطح زندگی طبقه کارگر کشورهای سرمایه داری توسعه یافته یعنی دو سوی اقیانوس اطلس شمالی آسیب زده است. شواهد قانع کننده هم وجود دارد که نشان می دهد اگرچه مهاجرت عاملی مثبت برای کشورهای سرمایه داری توسعه یافته است، اما می تواند با ضرر و زیان هایی (مانند دستمزد پایین تر) برای بخش های آسیب پذیر طبقات مردمی همراه باشد که این مساله رد مهاجرت از سوی آنها را توجیه می کند. این ملی گرایی به شدت مورد انتقاد نهادهای سیاسی و رسانه های مسئول ترویج جهانی سازی قرار گرفته و «عقب مانده»، «استانی»، «محافظه کارانه»، «ضد مدرن»، «منسوخ»، «غیر منطقی»، «غیر حمایتی»، «ملی گرایی متعصب» و غیره خوانده شده است. از این رو، نهادها سعی کرده اند روایتی را ایجاد و بیان کنند که ملی گرایی را در نقطه مقابل احساسات بین المللی مترقی و مدرن قرار دهد. (این مطلب ادامه دارد)

/دیپلماسی ایرانی

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید

***