به گزارش سلام نو، تورم تنها بنیانهای اقتصادی را نشانه نمیرود، اخلاق مهمترین چیزی است که در اقتصاد متورم دستخوش تغییر میشود.شاید اگر محمدعلی جمالزاده امروز میخواست کتاب خلق و خوی ما ایرانیان را بنویسد، مساله تورم را در سرفصلی جداگانه بررسی میکرد تا معلوممان کند این مولفه چقدر بر اخلاقیات و رفتارهای ما موثر واقع شده است.
در اقتصاد متورم آدمها غالبا احساس خوشبختی نمیکنند.حس عقبماندگی و تلاش برای رسیدن مداوم به ایستگاههایی که دائما در حال دور شدن هستند،سبب میشود کسی حس خوشبختی نداشته باشد چرا که دائما در حال عقب ماندن هستند و این حس زیان به تدریج همه ابعاد زندگی را در برمیگیرد .
وقتی قیمتها رشدهای چند برابری را در طوفانهای تورمی تجربه میکنند، داستان دگرگونه میشود و این حس خود را بیش از پیش نشان میدهند.
ایران یکی از دیرپاترین تورمها در جهان را داراست واغلب کشورهای جهان توانستهاند از دام این بحران رها شوند. آنچه در ایران اما تغییر در رفتار و اخلاق را سبب شده دیرپایی در کنار دو رقمی بودن در سالهای طولانی و بروز شوکهای تورمی در دهههای گوناگون است.
در مواجهه با قیمتهای جدید، افراد، چه مصرف کننده کالا باشند چه نباشند، احساس زیان میکنند و ذهن در حال محاسبهای مداوم برای دریافتن میزان سود از دست رفته احتمالی در بازارهای مختلف است.سرمایهگذاری در بازار دلار چقدر سود داشت؟ سرمایهگذاری در مسکن چه میشد؟ سکه چه میزان سودآوری در برداشت و حالا که جای سود خالی است زیانهای هنگفت چگونه در جیبهای خالی جا خوش میکند؟
این چنین است که مردمان عادی در دام سوداگری مداومی میافتند تا عقبماندگی خود از زندگی را جبران کنند به بهای فدا کردن اصل زندگی و تبدیل آن به مسابقهای بدون برنده.
از پس این وضعیت، آنچه نابود می شود فرهنگ کار و تلاش برای ساختن زندگی است چرا که در تلاطمات تورمی، اتفاقا این کار و کوشش است که ارزش خود را از دست میدهد. وقتی در مدت زمانی کوتاه،بدون هیچ تلاشی،قیمتها افزایشی صد در صدی را تجربه میکنند،دیگر تلاش برای رسیدن به هدفی که با سرعت باد در حال دور شدن است، معنایی ندارد و نمیتوان انتظار داشت شهروندان در این وضعیت دست به تلاش مضاعف برای برآورده شدن آروزهایشان بزنند.سوداگری در این فضا کوتاهترین و مستقیمترین و البته اقتصادیترین راه است.به این ترتیب در نبود فرهنگ کار فردی، تلاش جمعی و توسعه به محاق می رود.
حالا از پس سالیان طولانی وجود تورم دو رقمی ، سوداگری و دلالی به اصلی تفکیک ناپذیر از زندگی ما تبدیل شده است،این چنین میشود که پای دلالان، همه آدمهایی که شبیه خودمان و اطرافیان ما هستند،به هر بازاری باز میشود، از سکه و طلا و ارز گرفته تا پیاز و سیبزمینی و گوجهفرنگی. ادامه این روند بیشک تداوم تخریبهای جدی بنیانهای اخلاقی را در بر خواهد داشت و شاید بهتر باشد نه برای حل مشکلات اقتصادی که تنها و تنها برای حل بحرانهای اخلاقی، خداحافظی با تورم را در دستور کار قرار گیرد./خبرآنلاین