سلام نو – سرویس فرهنگ و هنر: ابراهیم گلستان امسال در حالی 97 سالگی خود را جشن خواهد گرفت که اثر حضورش در سینما، ادبیات و فرهنگ ایران همچنان پررنگ است.
احتمالا نخستین فرزند سید محمدتقی تقوی، صاحب نشریه گلستان شیراز که متولد شد کمتر کسی فکر میکرد که او چنین بخت، عمر و آثار بلندی داشته باشد، ابراهیم اما چنین کرد.
گلستان در ابتدای دهه 20 به تهران آمد تا در دانشگاه تهران حقوق بخواند، اما عضویت در حزب توده و هنر دوستی او باعث شد تا درس و دانشگاه را رها کند. او در نهایت پس گذشت 16 سال که از ورودش به تهران میگذشت، استودیوی سینمایی خود را با نام «استودیو گلستان» تأسیس کرد و تعدادی فیلم مستند برای یکی از سازمانهای شرکت نفت ساخت. یک آتش و موج و مرجان و خارا از این جملهاند.
تاسیس این استودیو و تولید فیلم برای شرکت نفت باعث شد تا برخی آن زمان به او لقب روشنفکر واداده و گلستانی نفتی بدهند، موجی که جلال آل احمد پرچمدارش بود.
گلستان در مصاحبهای درباره جلال و رابطه او با خودش میگوید:
"آل احمد سه سال میآمد و گزارش سالانه شرکت نفت را از من میگرفت تا به عنوان ترجمه خودش به فارسی جا بزند او هم که انگلیسی نمیدانست میداد به سیمین (دانشور) که ترجمه کند و میآمد و پولش را میگرفت."
تاثیر گلستان در سینمای ایران بیش از آن که برآمده از فیلم سازیاش باشد برامده از تهیه کنندگی، نقدها و نظرهای متفاوتش است، هرچند همان چند فیلمی هم که ساخت توفیقات بسیاری داشت. از جمله گلستان در سال ۱۳۴۰ برای فیلم یک آتش موفق به دریافت مدال برنز جشنوارهٔ فیلم کوتاه ونیز شد. این جایزه، اولین جایزهٔ بینالمللی برای یک کارگردان ایرانی بهشمار میرود.
ماجرای این فیلم چنین بود که چشماندازها مجموعهفیلم مستندی است به کارگردانی ابراهیم گلستان که از سال ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۱ ساختهشد. گلستان این مجموعهفیلم را برای کنسرسیوم نفت ساخت. نخستین بخش این مجموعه با نام یکآتش دربارهٔ مهار چاههای نفت در حال سوختن است، برخی آن را یکی از بزرگترین آتشسوزیهای تاریخ نفت دانستهاند که خاموشکردن آن ۶۵ روز طول کشیدهاست.
دیگر اثر مهم گلستان خشت و آینه بود. خشت و آینه در سال ۱۳۴۳ در استودیو فیلم گلستان ساخته شدهاست. این فیلم در ۲۲ دی ۱۳۴۴ در سینما رادیوسیتی تهران اکران شد و سه هفته در آن سینما بر روی پرده بود. این فیلم همچون عموم آثار گلستان نگاهی انتقادی به فرهنگ ایرانیان دارد و آغازگر موج نو سینمای ایران شناخته میشود.
در صحنههای این فیلم از موسیقی متن استفاده نشده و کارگردان سعی کردهاست تا آهنگ و ریتم فیلم از گفتگوها و حالات بازیگران برخیزد. این فیلم نخستین حضور سینمایی جمشید مشایخی و همچنین پرویز فنی زاده بهشمار میرود که هر دو نقشهای کوتاه ولی اثرگذاری بازی میکنند. پرویز فنی زاده نقش یک روشنفکر کافهنشین را ایفا میکند و جمشید مشایخی نیز در نقش ارشد کلانتری به هنرمندی پرداخته.
نکته مهم دیگر زندگی گلستان رابطه عاشقانه او با فروغ فرخزاد از مهمترین شعرای معاصر ایران است. گلستان در اظهار نظری با انتقاد از رضا براهنی درباره فروغ میگوید:
"نمونه آن در مجله فردوسی اتفاق افتاد که آقایی برای این که سیمین خوشش بیاید و او را به عنوان معاون خودش قبول کند، خود را یکه تاز انتقاد هنری کرده بود و در چندین شماره، فحشهای عجیب و غریبی نسبت به فروغ می نوشت که آخرین آن، دو روز قبل از مرگ فروغ به چاپ رسیده بود. این مقاله پر از فحش روز پنج شنبه درآمد، دوشنبه اش فروغ مرد و پنجشنبه بعدی، همین آقا مقاله ای نوشته بود پر از تعریف از فروغ.
مصاحبه گر: آقای براهنی را می گویید؟
گلستان: نمیدانم؛ من اسم ها را فراموش کرده ام…"