بن سلمان وقتی در منطقه قراردادهای کلان می بندد، به عنوان مثال به پاکستان قول یک پالایشگاه بزرگ در گوادر را می دهد به این معنی است که این پالایشگاه ده میلیارد دلاری از دریای عمان، خط لوله نفت و گاز حوزه عربی خلیج فارس را به بندر گوادر می کشد و به خط و لوله چینی ها در کاشغر متصل می کند. معنی این کار این است که ایران را دور می زند یعنی همان خط لوله صلح که عملا از کارایی افتاده است.

به گزارش سلام نو،  تور آسیایی بن سلمان ولیعهد عربستان به سه کشور آسیایی آن هم درست در زمانی که یک بمب گذاری در بخش هندی کشمیر رخ داد  و متعاقب آن اتهاماتی را متوجه عربستان و پاکستان کرد بسیار جنجال برانگیز و پرحاشیه بود. اما تنها مساله سفر این ولیعهد جوان نبود، بلکه منطقه شرق آسیا آبستن تحولات بسیار مهم و عظیم است به طوری که مصائب و مسائل غرب آسیا به حاشیه می رود. در حال حاضر شرق آسیا و شبه قاره هند کانون اصلی رقابت های منطقه ای و جهانی شده است، رقابتی که ایران، عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس، آمریکا، روسیه و چین را به شدت درگیر کرده است. منطقه ای که در آینده مشخص خواهد کرد که کدام کشور قدرت منطقه ای است و کدام کشور قدرت اول جهانی خواهد شد. دو کانون اصلی این شرق آسیا، یکی بندر گوادر است و دیگری منطقه چابهار که برخی معتقدند جنگ آینده بر سر این دو منطقه سر می گیرد. پیرمحمد ملازهی کارشناس ارشد مسائل شرق آسیا، شبه قاره هند و کارشناس مسائل افغانستان و پاکستان شرق آسیا را از نقش هند تا پاکستان، عربستان و اسرائیل، همچنین ایران، چین، آمریکا و اروپا را تحلیل و بررسی کرده است که مشروح آن را از نظر می گذرانید:

یکی از دلایلی که سفر بن سلمان را برجسته و پر اهمیت نشان می داد قراردادهای او با سه کشور چین، پاکستان و هند بود که گمانه زنی هایی هم درباره تاثیرات آن بر روی منطقه چابهار مطرح می شد. برای ما بگویید که از چه نظر چابهار در خطر است و نقش پاکستان و هند در این بین چه بود؟

ملازهی: منطقه ای که چابهار در آن واقع شده در واقع کرانه های مکران است که این کرانه از الکوه نزدیک میناب یکم پایین تر شروع می شود تا شمال کراچی، که ساحل آن 1500 کیلومتر مرز ایران و پاکستان است. خصلت این منطقه این است که هر دو بخش ایرانی و پاکستانی در منطقه بلوچستان است. این منطقه حدود هزار پانصد کیلومتر است که سیصد و پنجاه کیلومتر آن در بلوچستان ایران  و هرمزگان و باقی آن در پاکستان واقع شده است. این منطقه از قرن بیستم به رقابت قدرت های جهانی تبدیل شده است. به این معنا که دو بندر در این مناطق بسیار مهم هستند یکی چابهار و یکی گوادر.

منظور شما این است که الان این مناطق مهم شده اند؟ یا تازه به این موضوع پی برده اند که این مناطق بسیار حیاتی است؟

ملازهی: قبل تر نیز مهم بود. زمانی که جهان دو قطبی بود و رقابت بین آمریکا و شوروی سابق وجود داشت بندر گوادر که اکنون چینی ها در حال سرمایه گذاری روی آن هستند و  چابهار که هندی ها   روی آن سرمایه گذاری کرده اند قرار بود دو پایگاه و همچنین دو قدرت باشد.

آمریکایی ها در برهه ای  برای حفاظت از تنگه هرمز، در کنارک پایگاهی ایجاد کردند که در حال حاضر نیز هواپیماهایشان در خلیج فارس در آن پایگاه فرود می آید. ذوالفقار علی بوتو (پدر بی نظیر بوتو)  با روسها  قول و قراری گذاشته بود که طی آن بندر گوادر در اختیار آنها قرار گیرد. آن زمان یمن جنوبی، باب المندب و سومالی در کنترل روس ها بود، که اگر گوادر نیز دست روس ها می افتاد گلوگاه نفت جهانی را نیز تحت کنترل خود در می آوردند. تحولاتی که رخ داده این است که چین طرحی را تحت عنوان یک کمربند یک جاده اجرایی کرده است. این طرح به این صورت است که بخشی از جنوب چین از ویتنام، میانمار،مالدیو، سریلانکا رد می شود و هند را دور می زند تا به بندر گوادر برسد. گفتنی است که این طرح رشته مروارید نام دارد.

برنامه چین این است که این کمربند را از کاشغر به بندر گوادر متصل کند که این اتصال تنها جاده نیست؛ پیش بینی شده که یک خط راه آهن، خط لوله نفت و گاز و از طرفی دیگر شعباتی از طریق قزاقستان، قرقیزستان می آید که به ترکمنستان و  ایران متصل می شود و در نهایت به سمت عمان و خلیج فارس کشیده می شود.  شعبه دیگر نیز از طرف آذربایجان، گرجستان به سمت اروپای شرقی می رود.

در واقع این پروژه ای است که برآورد شده است که در قرن بیست یکم چین را به قدرت اول جهانی تبدیل کند. در قدرت های جهان منطقه مکران جایگاه بسزایی پیدا کرده است به دلیل اینکه چین از این کانال است که می تواند از نردبان قدرت جهانی بالا برود و در 30 سال آینده امریکا را کنار بزند.

طرح امریکا برای مقابله چیست ؟

ملازهی: این است که بن سلمان اولین شهرک الکترونیک کامل را در دریای سرخ با حضور اردن، مصر، اسراییل و عربستان سعودی دایر کند. در واقع در مقابل این حرکت چین، آمریکایی ها قصد دارند بر روی این طرح سرمایه گذاری کنند. این شهرک تماما الکترونیک است، از پاسبان و پلیس آن گرفته مستخدمین هتل ها و تا هرآنچه که فکر کنید! یک شهرک نمونه در جهان خواهد بود.

بن سلمان وقتی در منطقه قراردادهای کلان می بندد، به عنوان مثال به پاکستان قول یک پالایشگاه بزرگ در گوادر را می دهد به این معنی است که این پالایشگاه ده میلیارد دلاری از دریای عمان،  خط لوله نفت و گاز حوزه عربی خلیج فارس را به بندر گوادر می کشد و به خط و لوله چینی ها در کاشغر متصل می کند. معنی این کار این  است که ایران را دور می زند یعنی همان خط لوله صلح که عملا از کارایی افتاده است.  این طرح، عربستان سعودی را در موقعیتی قرار می دهد که هم در هند و هم در پاکستان سرمایه گذاری کلان کند.

حالا در این فضا باید دید اساسا ساحل مکران چه نقشی را ایفا خواهد کرد؟ هم در نظر قدرت های جهانی که چین و آمریکا هستند و هم رقابت قدرت های منطقه ای که ایران و عربستان خواهند بود.  اینکه کدام کشور در حوزه مسلط قرار بگیرد به میزان توان سرمایه، میزان توان سیاسی و روابط خارجی و سایر موارد آن کشور بستگی دارد.

اینجاست که مشخص می شود که چرا سرمایه گذاری هند در چابهار اهمیت دارد. تنها به دلیل رقابت.

برای هند چابهار همان نقشی را دارد که گوادر برای چین ایفا می کند.  هر دو طرح هدف اصلی شان این است که یک خط ترانزیت از چابهار به افغانستان و آسیای مرکزی برود و از طرف چینی ها یک خط ترانزیت از گوادر به کویته و آسیای مرکزی، کشیده شود که این دو خط در رقابت با هم هستند. با این تفاوت که هندی ها بسیار کند و چینی ها خیلی سریع پیش می روند.

خب در این فضای رقابتی منطقه، بن سلمان نقش بسیار مهمی ایفا می کند.به چند دلیل؛

در جریان این تور آسیایی مساله خاشقچی را تا حد زیادی کم رنگ کرد ، چرا که خیلی تحت فشار بود. به چندین کشور مهم رفت و قرارداد های مهم امضا کرد، در این فضا، دیپلماسی دلار عربستان بار دیگر جواب داد.

اگر در این رقابت غربی ها موضع مسلط را بگیرند، به شکل طبیعی عربستان مشکلات نظامی، سیاسی، اقصادی و امنیتی برای ایران ایجاد خواهد کرد.  نظامی از این جهت که عربستان هم اکنون در حال یارگیری علیه ایران است.

همانطور که اشاره کردم عربستان در تلاش است تا از بین کشورهای عربی و اهل سنت یارگیری کند و ائتلافی را در این راستا رهبری کند. با توجه به رقابت های ایدئولوژیک بین ایران و عربستان، سعودی ها در این صدد هستند تا گفتمان اسلام سنی با گرایش سلفیت و وهابیت را در مقابل شیعه قرار دهند. اگر سعودی ها موفق به تشکیل این ائتلاف متحد شوند قطعاٌ نقش بالاتری پیدا خواهند کرد و متعاقبا فشار بیشتری بر ایران وارد می کنند. اما همه چیز آن طوری که روی کاغذ است ممکن است پیش نرود، چرا که ایران هم ساز و کارها و اهرم های فشار خود را دارد.

همه این مسائل تنها به خاطر منطقه مکران است؟

ملازهی: رقابت شدیدی بر سر ساحل مکران به وجود آمده که به شدت در حال افزایش بوده و از کانال، پول، اقتصاد و تجارت در حال پیشروی است.

چه طور می شود در این رقابت چابهار را نجات داد؟

ملازهی: هند اگر بتواند، چابهار را به حدی فعال کند که واردات و صادرات از افغانستان  و آسیای مرکزی به چابهار (با توجه به اینکه این منطقه محصور به خشکی است) منتقل شود امتیازی بزرگ را به دست آورده است؛ به این معنی که هم پاکستان را دور زده  و هم در رقابت با چین پیروز شده است.

اخیرا سرعت چینی ها در گوادر کاسته شده با وجود اینکه پاکستانی ها بیست پنج هزار نیرو برای حفاظت از چینی ها اعزام کرده اند اما بازدهی ندارد، کما اینکه چین تنها در بند گوادر نیست، همزمان در ایالت بلوچستان، در حال جاده سازی است، درخیبر پختونگاه روی معادن مس، آهن و طلا، شرکت های چینی  نیز کار می کنند.

مساله ای که اتفاق افتاده و باعث تاخیر چینی ها شده، این است که ارتش آزاد خلق بلوچ، مهندسین و تکنسین های چینی را ترور می کنند.

خیلی ها معتقدند که این ترورها تصمیم  رهبر این جبهه نیست بلکه  به رقابت هایی که توضیح دادم بر می گردد. حالا چه کشوری دخالت دارد ما نمی دانیم، اما پاکستانی ها انگشت اتهام را به سمت هند گرفته اند از طرفی ممکن است آمریکایی ها برای متوقف کردن چینی ها این عملیات را انجام دهند.

ما اگر این فضا را در نظر بگیریم آنچه که اهمیت پیدا می کند این است که این رقابت ها نباید عاملی برای دور زدن ایران شود. نباید خط لوله صلح از اعتبار بیفتد.

ایران چگونه می تواند در این بین بازی را به نفع خود تمام کند؟

ملازهی: چابهار را تنها در اختیار هند نگذارد که متاسفانه این اشتباه را کرده ایم. ما باید چینی ها را هم وارد بازی کنیم. ما نباید چابهار را به طور انحصاری در اختیار هند قرار دهیم. چین در این زمینه بسیار آمادگی دارد. پکن دو پیشنهاد تا کنون ارائه کرده است.  اولین پیشنهاد این است که خط آهنی از گوادر به چابهار بزند، دوم اینکه یک شرکت چینی پیشنهاد داده است که خط لوله صلح تا پاکستان با پرداخت وامی 500 میلیونی ادامه پیدا کند و زمانی که آغاز به کار کرد از فروش گاز آن هزینه ها را محاسبه و پرداخت کند.

به چه منظور این پیشنهاد را داده است؟ چه چیزی در این پیشنهاد  نصیب ایران می شود؟

ملازهی: هدف آن ها این است که خط لوله ای که قرار است از کاشغر به گوادر کشیده شود از بخش انرژی ایران هم بتوانند استفاده کنند. به نظرم ایران می تواند از این فرصت استفاده کند.

نه تنها چین، بلکه ایران باید اروپایی ها، ژاپنی ها حتی عمان را برای سرمایه گذاری در چابهار شریک کنند. اگر چابهار به شکلی شود که هر کشوری بتواند در آن سرمایه گذاری کند، به نفع ایران تمام می شود. نگاه رقابتی نباید بر نگاه تعاملی قوت بگیرد. اگر در چابهار و گوادر رقابت و نزاع نبینیم می توانیم استفاده خوبی ببریم. با پاکستان هم نباید در رقابت قرار بگیریم چون ممکن است پاکستان در وضعیتی قرار بگیرد که مجبور شود بین عربستان و ایران یکی را انتخاب کند.

اگر سیاست ایران به گونه ای پیش برود که پاکستان محبور به انتخاب شود قطعا انتخاب اش عربستان خواهد بود.در همین چهار چوب رقابت شدید در این منطقه، یک خطری برای ایران وجود دارد، آن هم این است که رقابت های سیاسی ایران و عربستان سعودی به رقابت شیعه و سنی کشیده شده است.این رقابت ها ممکن است به برخورد نظامی میان این دو کشور بی انجامد. به این معنا که عربستان، اسرائیل و آمریکا یک جبهه سنی علیه ایران به وجود بیاورند و این خیلی خطرناک خواهد بود، نباید اجازه دهیم یک ائتلاف عربی و اهل سنت ایجاد شود.

از این منظر هم می توان بررسی کرد که پاکستان با تمام اختلافاتی که با ایران دارد به هر حال عرب نیستند و احساسات ضد عربی دارند و از همه مهم تر دیوبندی اند و به شیعه نزدیک ترند خیلی بعید پاکستانی ها، عربستان را در یک جنگ ایدئولوژیگ انتخاب کند.

ملازهی: باید ساختار قدرت پاکستان را دقیق دید. دو حزب عمده وجود دارد، مثلا حزب نواز شریف که هر موقع اراده کرده اند قدرت را دست به دست کرده اند. بنابراین یک بخش از قدرت احزاب هستند و یک بخش دیگر احزاب مذهبی هستند، مثل صوفی ها.  قدرت در پاکستان دو شاخه است یک شاخه سیاسی مسالمت آمیز حداقل در ظاهر و یک شاخه مذهبی تند اهل سنت مثل جنگوی، جند الله و لشگر طیبه و ...  این ها به نوعی تحت تاثیر تفکر وهابی قرار گرفته اند. در کنار آن مدارس مذهبی هم از پول عربستان سعودی استفاده می کنند حدود یک و نیم میلیون در این مدارس مذهبی درس می خوانند. مانند سابق نمی شود گفت پاکستانی ها دیوبندی اند، آن ها قطعا از وهابیسم تاثیر پذیرفته اند. ممکن است که تحت فشار شرایط تغییراتی بدهند اما مسئله این است که وهابیت دولتی عربستان یک چیز است وهابیتی که علمای وهابی دارند یک چیز دیگه است. این دوگانگی در خود عربستان هم هنوز حل نشده است. اما بخش علمای وهابی همان وهابیت تند و تیز را حمایت می کنند.

آیا احتمال درگیری نظامی پاکستان در منطقه وجود دارد؟

ملازهی: ارتش پاکستان هوشیار تر از ان است که خودش را درگیر یک بحران عمیق کند. درباره ساختار سیاسی پاکستان گفتیم، که آن دو جریان وجود دارد، اما بدنه دیگرو جریان اصلی این کشور ارتش و آی اس آی است که هسته مرکزی قدرت است.

در این هسته دیدگاه های مختلفی وجود دارد در  "آی اس آی" یک دیدگاه افراطی وجود دارد که همین گروهک ها را پنهانی حمایت می کنند و غیر قابل کنترل هستند. در ساختار قدرت پاکستان نیز چندگانگی وجود دارد.

فرض کنیم  جنگی عربی- ایرانی در بگیرد، اینجا یه سوالی مطرح می شود که، آیا اسراییلی ها  با توجه به باورهای توراتی می توانند یک کشور غیر عرب را از بین ببرند؟ چون آنها در باورهای دینی خود معتقدند که عرب دشمن است نه غیر عرب. من فکر میکنم اسرائیل حاضر نباشد غیر عرب را نابود کند چرا که به این معناست که عرب ها قدرت می گیرند و این به نفع آنها نیست. اگر برای آنها مهم نبود تا کنون این کار را کرده بودند.

سخت است ولی احتمالش است. ما نباید این مساله را دست کم بگیریم نباید فکر کنیم که این ائتلاف کارایی ندارد. اتفاقی که متاسفانه رخ داد این بود که ایران راهبردی را در پیش گرفت که عربستان را به سمت اسرائیل سوق داد.

این به نفع اسراییل شد و فلسطین در حاشیه قرار گرفت. اسرائیل ایران را دشمن اعراب کرد و جای خودش را با ما عوض کرد.

من نمی گویم یک جنگ قطعی بین ایران و اعراب امکان پذیر است. به نظر من با توجه به مجموعه شرایط چنین جنگی به سادگی و به این زودی اتفاق نخواهد افتاد. به دلیل اینکه چاه های نفت در معرض خطر قرار می گیرند.  سوخت و حیات اروپا نیز بستگی به جریان آزاد نفت دارد، بنابراین کشورهای اروپایی هم به عنوان یک عامل مهم، خواهان جنگ نیستند. چرا که دود این تنش ها و جنگ ها اول از همه در چشم اروپایی ها می رود. بنابراین به عنوان یک احتمال ولو ضعیف نباید کلا این مساله را در ذهنمان حذف کنیم.

نظر شما درباره درگیری های اخیر هند و پاکستان چیست؟ این تحولات به کدام سمت و سو خواهد رفت؟

ملازهی: اختلافات هند با پاکستان یک اختلاف تاریخی است. اصل مشکل هم مساله کشمیر است.  هندوستان یک سیاست کاملا حساب شده ای را در کشمیر اعمال می کند و مهاجرت های مردم غیرمسلمان را تشدید کرده است و ترکیب جمعیت در کشمیر را به هم می زند.این سیاست هند خیلی رندانه و حساب شده است.

از طرفی  پاکستان می بیند که این مهاجرت ها خیلی خطرناک است، برای مقابله به مثل آنها منطقه را ناامن می کنند که این روند کند شود.

پاکستان چندین گروه رادیکال را راه اندازی کرده است که سرنخ  آنها به آی اس آی می رسد. بزرگترین آن لشگر طیبه است.

این گروهک ها توان جذب چند ملیتی را دارند. گروه دیگر که حرکت المجاهدین نام دارند و می خواهند کشمیر را جدا کنند و به پاکستان منتقل کنند. لشگر طیبه این را نمی خواهد. این گروه می گوید مردم مسلمان کشمیر باید در نهایت خودشان تصمیم بگیرند و کشمیر خود مختار شود و هرکس در این منطقه مسلط شود قدرت خیلی بالایی به دست می آورد. آمریکا نیز به دنبال استقلال کشمیر است.

در همین حال ارتش پاکستان هم به دنبال جنگ با هند نیست چرا که  هر دو دارای سلاح هسته ای هستند. هر کشوری که در آستانه شکست قرار بگیرد ممکن است از این سلاح استفاده کند.

آیا دنیا اجازه استفاده از سلاح هسته ای را خواهد داد؟

ملازهی: واقعیت این است که این دو کشور نمی توانند وارد جنگ بشوند. جنگ های تاریخی نشان داده است که هندی ها همیشه قدرت نظامی بالاتری نسبت به پاکستان داشته اند. پاکستانی ها هم این را می دانند.

این گروه ها زمانی که احساس کنند دوره و زمانشان به سر رسیده است، یا مذاکراتی پشت پرده انجام می دهند یا دست به حرکت هایی خارج از دستور آی اس آی می زنند. گرچه الزاما اینطور نیست که فقط از آی اس آی دستور بگیرند. نمونه بارز آن که خارج از دستور بود، آخرین عملیات جیش العدل است که پاکستانی ها قویا دخالت خودشان را تکذیب می کنند.اما هند نمی پذیرد. به نظرم اگر مجموعه عوامل را در نظر بگیرید می توان گفت که  پاکستانی ها در آن عملیات دست داشتند. (حمله انتحاری به پلیس های هندی در بخش هندی کشمیر که همزمان با حمله تروریستی سیستان بلوچستان به نیروهای قدس سپاه پاسدارن بود.)

یکی از سیاست های عمران خان در زمان کارزار انتخاباتی این بود که  با هند مذاکره کند.اما اتفاقی که افتاد تقصیر اقدام احساسی هند بود که پاکستان را تهدید به انتقام سخت کرد.همین جمله احساسی سبب شد که وضعیت دوباره به قبل بازگردد و مذاکره این دو کشور منتفی شود.

هندی ها هم به خاطر آرام کردن افکار عمومی  باید یک حرکتی می کردند، این شد که در بی اهمیت ترین جای پاکستان یک مقر آموزشی را هدف گرفت. ارتش پاکستان اگر هیچ پاسخی به حمله هند نمی داد واقعا اعتبار خود را از دست می داد. در نهایت دیدیم که آنها یک هواپیما را زدند. اما بعد از آن دو طرف  کنترل کردند، احتمالا دو کشور بار دیگر بر سر میز مذاکره بر می گردند. به نظرم تا حد زیادی قصد دارند تا جریان را کنترل کنند. آزاد کردن خلبان هندی هم خود یک چراغ سبز بود.

اشاره کردید که عمران خان در تبلیغات انتخاباتی خواهان مذاکره با هند بوده است. آیا می توان گفت عربستان مانع این مذاکره می شود؟

ملازهی: درمورد هند و پاکستان باید یک مقداری احتیاط کرد.این که عربستان بخواهد مناسبات هند و پاکستان را به هم بزند به نظرم درست نیست. بن سلمان مصمم است تا رابطه اش را با هر دو کشور افزایش می دهد. بن سلمان برای تامین آب عربستان طرحی را پیاده می کند که طی آن یک خط لوله نفت به خلیج فارس می رود و از آن طرف یک خط لوله آب به عربستان می رود، برنامه این است که آب کشورهای عربی را در آینده هند تامین کند و این خط لوله باید از پاکستان بگذرد و نیاز است که بین این دو تنش نباشد که عربستان بتواند طرح خود را عملی کند.

مذاکرات طالبان به کجا رسیده است؟

ملازهی: ماجرا از جایی آغاز شد که ترامپ استراتژی خود را نسبت به جنوب آسیا اعلام کرد. وی به صراحت گفت که پاکستان مرکز تروریسم است و 33 میلیار دلار از ما پول گرفته است.

ترامپ اظهار داشت که پاکستان نه تنها کاری برای تروریسم نکرده است بلکه سربازهای ما را هم به کشتن داده است. بعد این قضیه پاکستانی ها به شدت تحت فشار آمریکا قرار گرفتند. مذاکره با طالبان در ابوظبی نیز اتفاق و پیشرفت خوبی بود. البته آمریکایی ها با توجه به محاسباتشان پذیرفته اند که باید حضور نظامی خود را تغییر دهند. بنابراین از این زاویه باید به موضوع نگاه کرد که فشار آمریکایی ها بر پاکستان نتیجه داده است و در نتیجه مذاکرات نظامی نیز به خوبی پیش می رود.

شرط طالبان این است که می گوید ما با دولت مرکزی صحبت نمی کنیم.در همین راستا  خلیل زاد فرمولی را پیشنهاد داد، این که به جای هیئت رسمی دولتی هیئتی مردمی تشکیل بدهند.

مثلا نیروهای جهادی مثل عبدالله عبدالله یا اسماعیل خان یا علمای بزرگ از سران قبایل از دولتی ها هم باشند و نماینده داشته باشند. در واقع هم شرط طالبان برآورده شده است و هم دولت مرکزی. آمریکایی ها هم می دانند که قادر به از بین بردن طالبان از طریق حمله نظامی نیستند. آنها در حال حاضر بیش از پنجاه درصد افغانستان را تصرف کردند.

فرمول خلیل زاد که هم اکنون مطرح بوده این است که طالبان را شریک قدرت بکنند، اما طالبان سهم بیشتری از قدرت می خواهد.

نکته ای که باید در نظر داشت این است که طالبان نو، زبان انگلیسی و دیپلماسی را می فهمد و بازی خودشان را می کنند، با روس ها چانه می زنند با چینی ها و حتی با ایران. این دیپلماسی به این معناست که این طالبان طالبان نو و جدید است و با طالبان زمان ملا محمد یکی نیست. پیامی که خلیل زاد به طالبان می دهد این است که آمریکا اجازه نمی دهد که آنها از طریق نظامی به قدرت برسند و کابل را فتح کنند.

به نظر من تنها راه حل، شریک شدن در قدرت است. موضوع اولی که مطرح بوده واگذاری مناطق پشتون نشین به طالبان است. همچنین دادن چهار وزارتخانه به طالبان نیز از دیگر موارد مطرح شده است. ممکن است در ساختار قانون اساسی نیز تغییراتی ایجاد شود که در این صورت ساختار قدرت را هم متحول خواهد کرد و احتمال اینکه قدرت از ریاستی به پارلمانی تبدیل شود بیشتر خواهد شد.

طرح دیگر طرح پترائوس است و آن فدرالی کردن افغانستان است. یعنی هر قوم یک منطقه. پاکستانی ها هم این روند را پذیرفته اند.  پاکستان خوشحال است که حداقل به پنجاه درصد خواسته هایش در افغانستان دست یافته است. وضعیت افغانستان طوری است که اگر رفراندوم برگزار شود قطعا پشتون ها رأی می آورند و طالبان قدرت را می گیرد. اگر انتخابات شکل بگیرد قطعا طالبان برنده است و خط فکری پشتونیسم در افغانستان حکمرانی می کند. اما موضوعی که مورد قبول پاکستان نیست روی کار آمدن پشتون ها است. زیرا آنها نمی توانند بپذیرند که اختیاراتشان به دست پشتون های افغانستان بیفتد.

در نهایت طرحی که ژنرال پترائوس پیشنهاد داد  یکپارچه شدن دیور و پشتونستان بود که پاکستان به شدت مخالف با آن مخالف است چرا که  این طرح نهایی آمریکا است که احتمال تجزیه در آن بسیار بالاست./خبرآنلاین

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید

***