واقعیت این است که باید این حقیقت نه چندان خوشایند را بپذیریم اگر در روزگاری نه چندان دور سیاستمداران، روحانیون و شمار دیگری از نخبگان مورد وثوق جامعه محل رجوع مردم بودند، امروز چه خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید گروه های مرجع جامعه تغییر کرده اند و سلبریتی ها با حضور قدرتمند خود تبدیل به مرکز ثقل تاثیرگذاری در بین توده مردم شده اند.

چه اتفاقی افتاده است که سلبریتی های مشهور تا این حد مرجعیت پیدا کرده اند؟ از چه زمانی آنها تبدیل به کنشگران سیاسی – اجتماعی شدند؟ جولان سلبریتی ها و نقش آفرینی آنها در حوزه های گوناگون نشان از چه دارد؟  تبلیغ پرحاشیه آمپولی برای معتادان توسط  مهناز افشار، بازیگر مطرح سینمای ایران که صدای پزشکان و داروسازان را درآورد، بهانه خوبی است برای پرداختن به پدیده تاثیرگذار این سال های اخیر، یعنی سلبریتی ها. پاسخ به سوالات بالا می تواند تا حد قابل توجهی ابهام های ذهنی در این باره را رفع کند.

نخست باید توجه داشت که حق اظهارنظر درباره مسائل گوناگون سیاسی و اجتماعی برای همه اقشار جامعه چه سلبریتی باشد چه نباشد محفوظ است. چه بسا گاه بتوان آن را در راستای تعهد اجتماعی و دغدغه مندی این طیف ارزیابی کرد. با این وجود شاید بهتر باشد برای بررسی تاثیر سلبریتی ها بر جامعه، دو حوزه اجتماعی و سیاسی را به تفکیک بررسی کنیم.

نمی توان منکر نقش ارزشمند هنرمندان و شخصیت های مشهور در افزایش مشارکت های اجتماعی و حتی سیاسی شد. دعوت این افراد از مردم برای حضور در خیریه ها و کمک به افراد مستمند، تشویق به حضور در کارهای جمعی داوطلبانه و کارهای مشابه دیگری از این دست می تواند تاثیر خوبی در مسیر فرهنگسازی جامعه داشته باشد. اینکه این چهره ها بتوانند از سرمایه و پشتوانه اجتماعی که با خود دارند به عنوان یک موتور محرک برای تصحیح ناهنجاری ها و پیشبرد جامعه به سوی اهداف متعالی استفاده کنند، بسیار هم تحسین برانگیز است. با این حال ایراد از آن جایی آغاز می شود که در غفلت نهادهایی که خود را متولی فرهنگ می دانند، فرمان فرهنگسازی به دست سلبریتی هایی می افتد که اگر چه ممکن است با نیت خیر به این عرصه ورود کرده باشند اما اظهارات نادرست و بعضا گمراه کننده آنها به واسطه تسلط ناکافی و دانش پایین شان در حوزه های گوناگون تبعاتی برای جامعه به همراه می آورد. این مساله در حوزه سیاسی که تخصص بیشتری می طلبد و دام پوپولیسم همیشه در مسیرش وجود دارد، به طریق اولی قابل لمس است.

فقدان نظام حزبی را می توان موثرترین دلیل برجسته شدن نقش آفرینی سلبریتی ها در نظام سیاسی دانست. جناح های سیاسی تا به امروز به درستی دریافته اند که ناکارآمدی احزاب را می توان با هم رده قرار دادن چهره های هنری یا ورزشی در کنار اهالی سیاست توجیه کرد. این در صورتی است که قلمرو سیاست، پختگی و تجربه ای می خواهد که یک قهرمان ورزشی، یک واعظ مشهور یا یک سوپراستار سینما به اعتبار شهرتش از آن بهره مند نیست. سیاسیون می دانند که فرهنگ پوپولیستی در کشور ما و نبود نهادهای مدنی مستقل، فرصت را برای جهت دادن به مردم با استفاده از چهره های مشهور بدون در نظر گرفتن پیچیدگی های عالم سیاست فراهم کرده است. البته این مساله منحصر به ایران نیست. در کشورهایی که فرهنگ دموکراتیک در آنها نهادینه شده است، نیز چهره های مشهور در حوزه های گوناگون افکار عمومی را تحت تاثیر قرار می دهند. هرچند باید این نکته را هم یادآور شد که در این کشورها، سلبریتی ها تا این حد مرجعیت ندارند.

واقعیت این است که باید این حقیقت نه چندان خوشایند را بپذیریم اگر در روزگاری نه چندان دور سیاستمداران، روحانیون و شمار دیگری از نخبگان مورد وثوق جامعه محل رجوع مردم بودند، امروز چه خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید گروه های مرجع جامعه تغییر کرده اند و سلبریتی ها با حضور قدرتمند خود تبدیل به مرکز ثقل تاثیرگذاری در بین توده مردم شده اند. آنها برخلاف انتظاری که از یک جامعه نخبه گرا می رود در نقش قهرمان های جامعه در فضای رسانه ای عامه پسند، موجی در جامعه را هدایت می کنند که آن موج الزاما جامعه را به سوی ارتقای سطح آگاهی نمی برد.

نقش نافذ رسانه ها را در این بین نباید دست کم گرفت. رسانه ها سلبریتی ساز هستند. ارزش خبری شهرت، یکی از ابتدایی ترین مبانی خبری است که در تنظیم اخبار رعایت می شود. در همین مسیر است که بسترهای الگوسازی سلبریتی ها ایجاد شده و با بهره گیری از عنصر شهرت رفتاری را رقم می زند که بر مبنای آن چهره های مشهور آن قدر بالا می روند که صاحبان رسانه هم به خاطر آنکه حیات و مماتشان را در جذب مخاطب می بینند، اقدام به انعکاس نظرات این چهره ها می کنند.

در ابتدای این نوشتار، سوالی مطرح شد مبنی بر اینکه مرجعیت پیدا کردن سلبریتی ها و چهره های مشهور جامعه از کجا نشات می گیرد؟ به گمان نگارنده مضاف بر آنچه که در این چند سطر ذکر شد، بی اعتمادی مردم به حاکمان جامعه را نیز باید به عنوان یکی از دلایل قابل تامل در افزایش اعتماد به سلبریتی ها برشمرد. زلزله کرمانشاه مثال خوبی برای تبیین این ماجراست. وقتی مردم به نهادهای حاکمیتی اعتماد ندارند، ترجیح می دهند به سراغ ورزشکاران و هنرمندانی  بروند که از آن ها چهره مثبتی در ذهنشان حک شده است. همان طور که گفته شد استفاده از ظرفیت سلبریتی ها برای مصالح عمومی محل ایراد نیست، با این وجود  آنچه باید مورد توجه قرار بگیرد، سقوط اعتماد مردم به دستگاه های اجرایی و حاکمیتی است. اعتمادی که امروز به سلبریتی ها پناه برده است و در دوره عبور از سلبریتی ها که به اعتقاد بسیاری خیلی هم دور نیست، مشخص نیست در پی گشتن به دنبال کدام قهرمان خواهد بود. شاید هم در حال گذار از دوره یافتن یک ناجی باشیم. دوره ای که در آن نیاز است  لنگرگاه هایی که توان اعتمادسازی برای مردم یک جامعه را دارد به خوبی شناسایی کرد.

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید