ایران و آمریکا سال‌ها است که روابطی ناخوشایند دارند، اما در دو دهه گذشته شبح جنگ همیشه بر بالای سر این رابطه در پرواز بوده است.

رقص بر لبه تیغ: چرا ایران و آمریکا وارد جنگ نمی‌شوند؟

سلام نو سرویس بین‌الملل: از سال‌ها پیش، شبح جنگ بین ایالات متحده و ایران، تحت تأثیر درگیری‌های ایدئولوژیک، انزجارهای تاریخی و رقابت‌های منطقه‌ای، بر روابط دو کشور سایه افکنده است. با این حال، علیرغم نقاط تنش‌آمیز و تحریک‌های متعدد، درگیری نظامی تمام عیار هیچگاه به طور کامل تحقق نیافته است.

چرا این چنین است؟ چرا ایران و آمریکا، به خصوص در دو دهه اخیر، تمام تلاش خود را کردند تا از یک جنگ تمام عیار دوری کنند؟ برای پاسخ به این سؤال، ما باید شبکه‌ای پیچیده از عوامل، بررسی هزینه‌های گزاف جنگ، اقدامات دیپلماتیک و تغییر مداوم اوضاع سیاسی منطقه خاورمیانه را بررسی کنیم.

هزینه جنگ: واقعیتی هوشیارکننده

هرگونه رویارویی نظامی بین آمریکا و ایران ویرانگر خواهد بود. هر دو کشور دارای نیروهای نظامی قدرتمندی هستند و احتمال خسارات جانبی و تلفات غیرنظامی بسیار زیاد است. آمریکا قدرت مانور بالایی از نظر حمله هوایی دارد و ایران نیز با برد موشکی فوق‌العاده خود می‌تواند منافع آمریکا در کشورهای همسایه و اسرائیل را تهدید کند. از دیگر سو در صورت هرگونه جنگی احتمال بازشدن جبهه‌های جدید علیه منافع آمریکا در نقاط غیرمنتظره‌ای مثل آفریقا نیز دور از ذهن نیست.

تبعات اقتصادی چنین جنگی نیز به همان اندازه فاجعه بار خواهد بود. جنگ ایران و آمریکا بازارهای جهانی انرژی را مختل کرده و موجی از شوک در خاورمیانه‌ی رو به انفجار وارد می‌کند که عربستان، قطر، بحرین و امارات را تحت تاثیر قرار خواهد داد.

علاوه بر هزینه‌های فوری، پتانسیل تشدید ناخواسته نبرد در نقاط دیگر به شدت زیاد است. متحدان ایران مانند حزب الله و نظامیان مستقر در عراق می‌توانند وارد درگیری شوند که دامنه و شدت جنگ را به شکل غیرقابل کنترلی گسترش می‌دهد.

علاوه بر این، قدرت‌های منطقه‌ای مانند روسیه و چین ممکن است از آشفتگی برای پیشبرد برنامه‌های خود سوء استفاده کنند و سناریوی کابوس‌واری از یک درگیری گسترده و طولانی‌مدت ایجاد کنند.

راه باریک دیپلماسی

با وجود خصومت شدید تهران و واشنگتن، هر دو کشور تلاش‌های دیپلماتیکی برای اجتناب از جنگ انجام داده‌اند. توافق هسته‌ای تاریخی با عنوان برجام، که هدف آن محدود کردن برنامه هسته‌ای ایران در ازای کاهش تحریم‌ها بود، به عنوان پلی شکننده عمل کرد. اگرچه ایالات متحده در دولت ترامپ از این توافق خارج شد، اما دولت بایدن تمایل خود را برای احیای آن یا دستیابی به توافقی مشابه ابراز کرده است.

با این حال، مسیر دیپلماسی همچنان با چالش‌های زیادی روبرو است. ایران قبل از بازگشت به میز مذاکره، خواستار تضمین پایبندی آمریکا و لغو تحریم‌ها است. در همین حال، ایالات متحده اصرار بر محدودیت‌های سخت‌تر بر برنامه هسته‌ای ایران و توسعه موشک‌های بالستیک آن دارد. این خواسته‌های ظاهراً ناهمساز، عمق بی اعتمادی بین دو کشور را برجسته می‌کند و دستیابی به پیشرفت دیپلماتیک سریع را بعید می‌سازد.

فشارهای داخلی و افکار عمومی

افکار عمومی در هر دو کشور نقش مهمی در شکل‌گیری سیاست ایفا می‌کند. در ایالات متحده، نظرسنجی‌ها به طور مداوم اکثریت مردم را مخالف جنگ با ایران نشان می‌دهند و از راه‌حل‌های دیپلماتیک حمایت می‌کنند. به طور مشابه، شهروندان ایرانی نیز در تمام سال‌های گذشته ضمن حمایت از برخورد با هر متجاوزی، مخالف ورود کشور به جنگ هستند.

با این حال، سیاست داخلی می‌تواند پیچیده باشد. در ایالات متحده، صداهای تندرو در هر دو حزب اصلی همچنان به طرفداری از رویکردی مقابله‌جویانه‌تر نسبت به ایران می‌پردازند و به طور مشخص در همین چند ماه اخیر دو بار بایدن را به حمله به ایران تشویق کردند.

به همین ترتیب، ظاهرا برخی‌ها جریان‌های خاص سیاسی ایرانی در برابر هر نوع مذاکره مقاومت می‌کنند و حتی می‌خواهند پای ایران را به جنگ غزه باز کنند، اما هشیاری رهبر انقلاب مانع چنین رخدادی شد، درست همانطور که مانع ورود ایران به جنگ با طالبان در دهه 70 شمسی شد.

استراتژی‌های جایگزین و چشم‌انداز متغیر

علاوه بر دیپلماسی، ایالات متحده از استراتژی‌های مختلفی برای مقابله با نفوذ ایران استفاده کرده است، از جمله:

  • تحریم‌های اقتصادی: با هدف فلج کردن اقتصاد ایران و محدود کردن توانایی آن برای تأمین مالی فعالیت‌های نظامی و منطقه‌ای‌اش. این تحریم‌ها البته آسیب‌های بسیاری به مردم بی‌گناه ایران زده است.
  • حضور نظامی: حفظ حضور نظامی قابل توجه در منطقه، از جمله ناوهای هواپیمابر، کشتی‌های جنگی و نیروهای زمینی، به عنوان عامل بازدارنده عمل می‌کند.
  • حمایت از متحدان: همکاری با کشورهای منطقه مثل عربستان سعودی، برای مقابله با ایران از سیاست‌های ثابت آمریکا در چند دهه گذشته بوده است.

با این حال، اثربخشی این استراتژی ها مورد بحث است. تحریم‌ها بدون شک مشکلات اقتصادی را بر ایران تحمیل کرده‌اند، اما همچنین این کشور را به رقبای آمریکا مثل چین و روسیه نزدیک‌تر و به طور بالقوه عزم ایران را مقابله با آمریکا تقویت کرده‌اند. علاوه بر این، حضور نظامی ایالات متحده در منطقه اغلب توسط مردم محلی با سوء ظن تلقی همراه شده و احساسات ضد آمریکایی را تشدید کرده. این تشدید ضدیت را در حمایت مردم منطقه از غزه مشاهده می‌کنیم.

چشم انداز منطقه ای مسائل را پیچیده‌تر می کند. ظهور بازیگران دیگر، مانند روسیه و چین، و درگیری‌های جاری در سوریه و یمن، لایه‌هایی از پیچیدگی را به ترکیب بی‌ثبات بین ایران و آمریکا می‌افزاید. این پویایی‌های همیشگی می‌تواند فرصت‌هایی برای همکاری ایجاد یا تنش‌ها را تشدید و آینده روابط ایران و آمریکا را مبهم‌تر کند.

جنگ و صلح همزمان

فقدان جنگ بین آمریکا و ایران به معنای صلح نیست، در عوض منعکس کننده یک توازن نامطمئن است که توسط ترکیبی از عوامل حفظ می‌شود: هزینه بالای جنگ، تلاش های دیپلماتیک مداوم، محدودیت های داخلی و منطقه‌ای با متغییرهای فراوان.

در حالی که وضعیت فعلی ممکن است پایدار به نظر برسد، اما همزمان به شدت شکننده است. یک اشتباه محاسباتی، تشدید تنش منطقه‌ای، یا یک تغییر سیاسی داخلی می‌تواند این تعادل حساس را مختل کند و دو کشور را به سمت درگیری سوق دهد.

کد خبرنگار: ۹
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید