به گزارش سلام نو، روزنامه اعتماد نوشت: با گذشت ۴ روز از افشای یک جنایت خانوادگی و نحوه به قتل رسیدن بابک خرمدین؛ کارگردان سینما که روز جمعه به شکل بیرحمانهای به قتل رسید، روز گذشته، اکبر خرمدین؛ پدر مقتول و متهم به قتل فرزند ۴۷ ساله خود، به جزییات تکاندهنده جدیدی اعتراف کرد. جزییاتی که حالا فرضیه ریشهدار بودن اختلالات روانی شدید در والدین مقتول را بیش از روزهای گذشته تقویت میکند.
دیروز، قاضی محمد شهریاری؛ سرپرست دادسرای امور جنایی تهران، در گفتوگو با خبرنگاران، اعلام کرد که اکبر خرمدین، علاوه بر اعتراف به قتل فرزند خود بابک، به قتل دختر و داماد خود هم اعتراف کرده آن هم در حالی که در طول ۱۰ سال گذشته و پس از به قتل رساندن ایشان، وانمود میکرده که آنها مفقود شده یا در کشور دیگری مقیم شدهاند.
شهریاری در توضیحات بیشتر درباره اعترافات جدید پدر مرحوم بابک خرمدین گفت: «پدر بابک، ۴ فرزند به نامهای آرزو متولد ۵۱، بابک متولد ۵۳، افشین متولد ۵۴ و آذر متولد ۶۱ دارد. آرزو در ابتدا ازدواج کرده اما سال ۸۸ از همسرش جدا شده و سپس به عقد پسرعمهاش درآمده بود و از بیماری اماس رنج میبرد. پدر بابک مدعی شده که همسر آرزو به نام فرامرز مشکلات اخلاقی داشته و دخترشان را کتک میزده و آزار میداده. درنهایت، پدر، سال ۹۰، داماد خانواده را پس از بیهوش کردن، به قتل رسانده و جسدش را پس از مثله کردن، به خارج از خانه منتقل کرده و در سطل زباله انداخته است. پدر بابک مدعی است در ابتدا پس از قتل فرامرز، خانواده مقتول اعلام فقدان کرده بودند اما پدر بابک به آنها میگوید که ماشین فرامرز را در نزدیکی فرودگاه پیدا کرده و مدعی میشود که فرامرز در کار قاچاق انسان بوده و افراد قاچاقچی را به مرز میبرده و با این پوشش فکر، خانواده را از پیگیری پرونده منحرف کرده است. براساس اعترافات متهمان، سال ۹۷ هم دخترشان؛ آرزو را با توجیه اینکه آرزو دچار انحرافات اخلاقی و گرفتار مصرف مواد مخدر و درگیر ارتباط با افراد غریبه بوده، توسط قرصهایی که در غذای او ریخته بودند، بیهوش میکنند و به قتل میرسانند و پس از مثله کردن، در خیابانها پراکنده میکنند. پس از آن، متهمان وانمود میکنند که دخترشان به ترکیه رفته که پس از دستگیری متهمان و طبق بررسیهایی که انجام شد، هیچ مدرکی مبنی بر خروج آرزو از کشور و اقامت او در ترکیه پیدا نکردیم و کذب بودن اظهارات پدر بابک در این بررسیها مشخص شد. البته ما در همان روز نخست بازداشت والدین بابک، این احتمال را میدادیم که آنها مرتکب دو فقره قتل دیگر شده بودند و اطمینان داشتیم که دختر آنها (آرزو) مفقود شده است. اکنون نیز باید تحقیقات بیشتری انجام شود که آیا فرد یا افراد دیگری از این خانواده مفقود شدهاند یا خیر اما به نظر نمیرسد فقدان سایر بستگان این خانواده مطرح باشد.» در حالی که برخی شبهات از جنون آنی متهمان در زمان ارتکاب قتل خبر میداد، شهریاری با استناد به اظهارات کارشناسان سازمان پزشکی قانونی کشور اعلام کرد که اکبر خرمدین، بیش از ۹۵درصد از سلامت عقلی و روانی برخوردار است و گفت: «به نظر میرسد پدر بابک در سلامتی کامل به سر میبرد و جنون نداشته هرچند باید معاینات مجدد انجام شود. اما پدر بابک جزییات قتلها و اسامی و مطالب دیگر را به خوبی بیان میکند و این میتواند دلیلی بر صحت روانی او باشد.»در حالی که به گفته سرپرست دادسرای امور جنایی تهران، خانواده بابک از ۶۰ سال قبل در منطقه اکباتان سکونت داشتند، تحقیقات برای یافتن سایر اجزای جسد بابک و همچنین جسد آرزو و فرامرز در جریان است.شهریاری همچنین در رد شائبههای مربوط به تعصبات مذهبی والدین به عنوان دلیل به قتل رساندن بابک خرمدین تاکید کرد: «پدر بابک بیشتر تفکرات ملی دارد تا مذهبی و حتی به خاطر همین تفکرات و تعلق خاطر به بابک خرمدین (سردار ایرانی) نام خانوادگی خود را عوض کرده بود. پدر بابک عنوان کرده که حق داشته بابک را به خاطر فساد اخلاقیاش به قتل برساند و اعتقاد دارد که آدم باید پاک باشد. مادر بابک خرمدین نیز عنوان میکند که تحت فشار همسرش نبوده و از تمام ماجراها باخبر بوده است.»اظهارات شهریاری، دیروز به دنبال توضیحات فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ تکمیل شد و سردار حسین رحیمی در جمع خبرنگاران اعلام کرد: «متهم نشانی محلهایی که اجساد داماد و دخترش را در آن نقاط انداخته بود اعلام کرده و تحقیقات در این باره و همچنین از دو فرزند دیگر این خانواده در حال انجام است.»
به توضیحات مقامات قضایی و انتظامی، باید اظهارات والدین بابک خرمدین را هم اضافه کرد. دیروز، پدر و مادر این کارگردان سینما با حضور در جلسه بازپرسی در دادسرای جنایی توضیحات دیگری درباره ارتکاب به این جنایات دادند در حالی که اکبر خرمدین، هنگام انتقال به جلسه بازپرسی، در مقابل دوربین عکاسان، انگشتان دستهایش را به نشانه پیروزی V بالا برد. متهم به قتل، در جلسه بازپرسی، در توضیح علت انتخاب نام بابک برای پسر ارشدش گفت: «چون این نام ضدعرب بود. عربها ۲۷۰ سال بر ما حکومت کردند. بابک ۲۲ سال با اعراب جنگید و سبب شد که توانستیم اعراب را از ایران پاک و مقدس بیرون کنیم.»
این متهم در پاسخ به قاضی شهریاری، با تاکید بر اینکه از ۹ سالگی و تا ۱۹ سال قبل پس از یک عمل جراحی، نماز و روزهاش ترک نشده، در توضیح جزییات دیگری از عقاید خود گفت: «من با عربها مشکل دارم. دوستشان ندارم. قدرت داشته باشم کل عربها را از بین میبرم. من ائمه اطهار را میپرستم، دوستشان دارم و پیرو مکتب علی و محمد هستم. حضرت علی(ع) میگوید بهترین سرمایه یک انسان فرزند نیک است منتها فرزندان من زمانی که دانشگاه رفتند من بالاسرشان نبودم و خانمم نمیتوانست آنطور که شایسته است جای من را پر کند. حالا هم از هیچ کدام از قتلهایی که کردم عذاب وجدان ندارم. کابوسی به سراغم نمیآمد چون احساس گناهی نمیکردم و کسانی را که کشتم، فساد اخلاقی بالایی داشتند.»
مادر بابک خرمدین نیز در دادسرای جنایی در توضیح احوال روحی و روانی خود پس از به قتل رسیدن فرزندانش؛ آرزو و بابک گفت: «اصلا ناراحت نیستم چون خیلی زجر کشیدم و از دستشان اذیت شدم. کدام مادری راضی میشود بچهاش را بکشد؟ اگر به قبل برگردم هم همین کار را میکنم مگر اینکه خوب و مهربان باشند. بابک من را میزد. رویم نمیشود بگویم با من چه کار میکرد. من با شوهرم رابطه خیلی خوبی دارم. نه مرا میزد، نه فحشهای بد به من میداد. ما با هم تصمیم به قتل بابک گرفتیم. همسرم گفت بابک را به قتل برسانیم، من نیز قبول کردم، یعنی به صورت مشترک تصمیم گرفتیم، بعد از قتل قصد داشتیم به پاسگاه برویم و بگوییم بابک را کشتیم اما ماموران رسیدند. بابک، به قتل رسیدن خواهرش را فهمیده بود. ولی برایش مهم نبود. نپرسید. فقط میگفت آرزو نه زنگ میزند، نه خبری ازش هست، نکند بلایی سر آرزو آمده و کشته شده.»
دیروز، پس از انتشار توضیحات مقامات قضایی و انتظامی، خبری هم در مورد مشکلات خانوادگی فرزندان خرمدین منتشر شد و یکی از دوستان مرحومه آرزو خرمدین، در گفتوگو با خبرگزاری رکنا مدعی شد که فرزندان این خانواده دچار مشکلات متعدد با والدینشان بودهاند و گفت: «فکر میکردیم آرزو رفته استانبول، یعنی پدرش اینگونه گفت. مدتی از آرزو خبر نداشتیم، ناگهان دیگر نه تلفن جواب میداد و نه به کافهای که همیشه میرفتیم، میآمد. وقتی برای دیدارش به خانهشان رفتیم، پدرش در را باز کرد و گفت که آرزو به استانبول رفته. برایمان باور کردنی نبود که آرزو ازدواج کرده و به استانبول رفته باشد زیرا شرایط جسمی آرزو با توجه به بیماری شدیدی که داشت ذهنمان را به هر سویی برای نبودنش میکشید جز، ازدواج و مهاجرت به ترکیه و ساکن شدن در استانبول. فکر کردیم شاید به خاطر شرایط جسمی ناشی از بیماری اماس، خانوادهاش او را به آسایشگاهی بردهاند. حتی به آسایشگاه کهریزک نیز فکر کردیم ولی در دورترین نقطه ذهنمان هم فکر نمیکردیم که پدرش، آرزو را کشته باشد.» این دوست قدیمی دختر خانواده خرمدین در ادامه توضیحاتش از قول دختر مرحومه خانواده خرمدین ادعا کرد که آرزو، از سن ۸ سالگی توسط پدرش مورد تعرض قرار میگرفته اما مادر، با وجود اطلاع از این اتفاق، فقط از دختر خود خواسته که ساکت باشد و به هیچ کسی چیزی نگوید.
دوست مقتوله در ادامه توضیحاتش به رکنا گفت: «به خانه آنها رفت و آمد داشتیم. پدر و مادرش، زن و مرد آرامی بودند. پدرش نظامی بود. رفتار مردان نظامی کمی جدی است ولی مرد آرامی بود. مادرش هم زنی آرام بود. افشین؛ برادر آرزو هم شعر میگفت و روحیه خاص خودش را داشت. بابک هم پسر آرام و بیآزاری بود.»
اولین خبر هم تکاندهنده بود
بامداد یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ماه امسال، ماموران کلانتری ۱۳۵ آزادی، توسط تماس تلفنی کارگران شهرداری، از پیدا شدن جسد مثله شده یک مرد در یکی از سطلهای زباله فاز ۳ شهرک اکباتان مطلع شدند.
به گزارش رکنا، به دنبال این اعلام، تیمی از ماموران برای تحقیقات به محل رفته و در سطل زباله، با چمدانی حاوی سرشانه، ۲ کف دست، ۲ بازو و ۲ مچ پای یک انسان مواجه شدند. به دنبال کشف این آثار جرم، تیمی از ماموران اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران همراه بازپرس محمدجواد شفیعی از شعبه ۵ دادسرای امور جنایی تهران و تیم تشخیص هویت برای بررسی موضوع در محل حاضر شدند. بررسیهای ابتدایی نشان از آن داشت که تکههای جسد کشف شده، متعلق به مردی است که چند ساعتی از مرگ او بر اثر یک جنایت میگذرد. تیم جنایی در ادامه با دستور بازپرس ویژه قتل، تحقیقات میدانی را برای بررسی دوربینهای مداربسته نصب شده در محل رها شدن این چمدان آغاز کردند و جسد تکه تکه شده برای تحقیق به پزشکی قانونی منتقل شد.
به استناد این گزارش، کارآگاهان در گام نخست به سراغ یکی از نگهبانهای ساختمان که در نزدیکی محل پیدا شدن جسد مثله شده بود رفتند که مرد نگهبان در تحقیقات عنوان کرد که این کیسه و چمدان از بیرون ساختمانهای فاز ۳ شهرک اکباتان به این سطل زباله منتقل شده و از آنجا که ساختمانها مجهز به شوتینگ زباله است، کارگران در محل شوتینگ بستههای زباله را مورد بازرسی قرار میدهند که وسیلهای سرقت نشده باشد و به همین دلیل، اگر داخل ساختمان این جنایت رخ داده بود، جسد باید در محل شوتینگ پیدا میشد.
بنا به همین گزارش، با گذشت ۶ ساعت از پیدا شدن جسد تکه تکه شده، کارشناسان پزشکی قانونی با انگشتنگاری از دستان جسد مثله شده موفق به شناسایی هویت او شدند؛ جسد مثله شده متعلق به بابک خرمدین؛ کارگردان سینما بود که به دنبال شناسایی هویت مقتول، تیم جنایی با دستور بازپرس ویژه قتل به سراغ خانواده این کارگردان سرشناس ساکن در فاز یک شهرک اکباتان رفتند و با حضور در خانه پدر و مادر بابک خرمدین، تحقیقات را آغاز کردند که در همان ابتدا پدر و مادر این کارگردان به قتل فجیع پسرشان اعتراف کردند و با دستور بازپرس شفیعی بازداشت شدند. یک روز بعد از دستگیری و صبح روز ۲۷ اردیبهشت، اکبر خرمدین؛ پدر مقتول، همراه همسرش و در حالی که دستبند و پابند به دست و پاها داشت، همراه ماموران بدرقه پلیس آگاهی تهران به شعبه ۵ دادسرای امور جنایی تهران منتقل شده و یکی پس از دیگری پیش روی بازپرس جنایی اعتراف کردند. بنا به این گزارش، پدر مقتول، مرد ۸۱ سالهای است که حتی هنگام ورود به شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران هم، چهرهای آرام و خونسرد داشت و در همان ابتدای اعترافاتش، بابت قتلی که انجام داده بود، شکرگزاری کرد. این پیرمرد ۸۱ ساله، در اعترافات خود و در توجیه علت ارتکاب این جنایت و به قتل رساندن فرزند خود، در حضور بازپرس محمدجواد شفیعی گفت: «پسرم از بچگی ما را اذیت میکرد. با هر بدبختی که بود او را بزرگ کردم، همیشه از مدرسه اخراج میشد و یک روز آرام نداشتیم اما با کار و تلاش توانستم او را راهی دانشگاه کنم. پسرم فوق لیسانس گرفت و به تدریس فیلمسازی و کارگردانی در دانشگاه کرج مشغول شد و فیلمی هم ساخت که در جشنواره جایزه گرفت. بعد از شیوع کرونا، کلاسهای دانشگاه به صورت آنلاین بود و بابک هفتهای ۳ روز به بهانه اینکه به شاگردانش درس خصوصی بدهد آنها را به خانه میآورد و جالب این بود که بابک فقط دانشجویان دختر را به خانه میآورد و نمیدانستیم که همه آنها دانشجوهایش بودند یا نه. پسرم با دخترها به داخل اتاق میرفت و از مادرش میخواست برای خودش و میهمانش غذا درست کند و مادرش از آنها پذیرایی میکرد در حالی که میدانستیم پسرم با این دختران، در خانه رابطه جنسی برقرار میکند. از رفتارهای پسرم خسته شده بودم. پسرم بارها با من و مادرش درگیر شده بود و حتی یکبار قصد داشت با صندلی به سر مادرش بزند که من خودم را به آشپزخانه رساندم و مانع کار او شدم. از وجود پسرم یک روز آرام نداشتم و جانمان به لبمان رسیده بود. روز جمعه ۲۴ اردیبهشت با بابک برای ورزش در محیط شهرک اکباتان بودیم که برای او خط و نشان کشیدم و گفتم حاضرم خودرویم را بفروشم و ارث تو را از خانه بدهم تا برای خودت یک خانه اجاره کنی و دیگر کاری به ما نداشته باشی که بابک با لبخند عنوان کرد که من هیچ جایی نمیروم و جسدم از خانهتان بیرون میرود. بابک را تهدید کردم که اگر نروی به یک نفر ۱۰ میلیون تومان میدهم که تو را ناپدید کنم که بابک ادعا کرد که من بابکم و کسی نمیتواند کاری بکند. وقتی به خانه آمدیم به همسرم گفتم که بابک رفتنی نیست که مادرش گفت او را بکشیم و من هم پذیرفتم. ظهر جمعه بود، ناهار آبگوشت مرغ داشتیم. همسرم غذا را آماده کرد و برای بابک غذا ریخت و به اتاقم آمد و گفت داخل ظرف غذای بابک قرصهای خوابآور ریخته است. از آن زمان دیگر هوشیار بودم که نقشه را عملی کنم. بابک کلاس داشت و ناهار نخورد و شب هم گفت که غذا در بیرون خانه خورده و میل به غذا ندارد و فردا ظهر ناهارش را داغ کرد و خورد و بعد از آن روی مبل نشست. عصر شنبه، بابک نیمه بیهوش از اتاق بیرون آمد، از روی صندلی به زمین افتاد و چهار دست و پا به سمت آشپزخانه رفت و کنار یخچال بود که پای او را با بند پوتین بستم و سپس بست کمربندی را دور گردنش انداختم و با کشیدن آن و قفل کردن بست کمربندی تلاش کردم تا او خفه شود و در این زمان با چاقو ۳ ضربه به سینهاش زدم. همسرم شاهد صحنه قتل بود و پس از قتل به کمک همسرم جسد را به داخل حمام بردم و با چاقو و ساطور شروع به تکه تکه کردن جسد بابک کردم، چون نمیتوانستم جسد را از خانه بیرون ببرم. تکههای جسد را داخل ۸ کیسه زباله بستهبندی کردم. ۶ بسته را داخل ۳ چمدان و ۲ بسته دیگر را در همان کیسههای زباله گذاشتم. تکه تکه کردن و بستهبندی جسد پسرم، ۷ ساعت طول کشید. بعد از آن همراه همسرم بستهها را داخل آسانسور گذاشتیم و با هم به پارکینگ رفتیم. ۳ چمدان داخل صندوق عقب و ۲ بسته دیگر را روی صندلی عقب خودرو گذاشتم. در ابتدا به سمت اکباتان رفتم و یکی از بستهها را داخل سطل زباله انداختم. سپس به سمت آریاشهر و سعادتآباد رفتیم و بستههای دیگر را داخل سطل زباله انداختم و در آخر، وقتی به شهرک اکباتان بازگشتم، آخرین بسته را که داخل چمدان بود در فاز سوم شهرک اکباتان به داخل سطل زباله انداخته و به خانه بازگشتیم.»
در همان جلسه، مادر مقتول هم در پاسخ به بازپرس شفیعی گفت: «بابک اذیت میکرد و یک روز راحت از دست او نداشتم. دوستانش که همگی خانم بودند را به خانه دعوت میکرد و مرا مجبور میکرد که از آنها پذیرایی کنم. حتی به او گفتیم ازدواج کن و از خانه برو، اما نپذیرفت و حتی یکبار تصمیم گرفتیم به او فرصت بدهیم که دست از کارهایش بردارد، اما بابک دست از رفتارهایش بر نمیداشت و هر روز ما را با رفتارهایش آزار میداد که دیگر با همسرم تصمیم گرفتیم او را به قتل برسانیم.»
مادر مقتول افزود: «قرصهای خوابآور را من در غذایش ریختم. وقتی غذایش را خورد، بیحال شد و من به اتاق رفتم که ناگهان صدای درگیری او و پدرش را شنیدم. وقتی از اتاق بیرون آمدم دیدم آنها با هم درگیر شدند و همسرم با چاقو ضربهای به گردن بابک زد و سپس چند ضربه به سینهاش زد و بابک روی زمین افتاد. به همسرم کمک کردم و جسد را به داخل حمام بردیم، در حمام باز بود و میدیدم همسرم جسد بابک را تکه تکه میکند.»
به دنبال این توضیحات اولیه، بازپرس محمدجواد شفیعی از شعبه ۵ دادسرای امور جنایی تهران دستور داد تا پدر و مادر بابک خرمدین برای تحقیقات بیشتر دراختیار کارآگاهان اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران قرار گیرند در حالی که پدر بابک خرمدین، هنگام خروج از اتاق بازپرس، بار دیگر دستانش را رو به آسمان برد و خدا را شکر کرد که فرزندش را به قتل رسانده و گفت: «با قتل پسرم دیگر به آرامش رسیدم و دیگر هیچ ناراحتی در زندگیام ندارم.»
دیروز خبرگزاری رکنا، گزارشی از واکنشهای همسایگان و اهالی محل منتشر کرد. به استناد این گزارش، برخی همسایهها، مدعی شده بودند که رفتار مادر بابک، گاهی غیرعادی بوده؛ با خودش حرف میزده و گاهی از نوههایش میگفته. همسایهها، مفقودی آرزو را به خارج رفتن او ربط دادهاند در حالی که هیچ فکرش را هم نمیکردند در پس زندگی آرام این خانواده چه جنایتهای خاموشی وجود داشته است. در ادامه این گزارش، نگهبان مجتمع محل زندگی خانواده خرمدین هم در توضیح برداشت کلی خود از این خانواده به خبرنگار رکنا گفته است: «بابک سلامی میکرد و دستی تکان میداد و میرفت. اما یک بار از او در مورد تشابه اسمش با بابک خرمدین پرسیدم. گفتم که چند کتاب با نام بابک خرمدین در کتابفروشیها دیدهام. بابک، ماجرای آن سردار ایرانی را برایم توضیح داد و آنقدر با حوصله برایم تعریف کرد که هنوز در ذهنم مانده است. بابک گفت که پدرش بابک خرمدین، سردار ایرانی را دوست داشت و اسمش را برای همین بابک گذاشت. میگفت بابک خرمدین سردار ایرانی زرتشتی بوده و در برابر هجوم اعراب تسلیم نشد و تنها ماند و دستگیر شد. سرانجام توسط خلیفه عباسی اعدام شد و جسدش را تکه تکه کردند.»
یکی دیگر از نگهبانان هم در توضیح جزییات بیشتر از وقایع روز شنبه (روز به قتل رسیدن بابک) به خبرنگار رکنا گفته است: «روز حادثه پدر بابک خرمدین از نگهبان شیفت آن روز خواسته بود کلید ورودی پارکینگ را به او بدهد تا بتواند ماشینش را تا مقابل ورودی ساختمان بیاورد. او بیماری مادر بابک و ناتوانی او را بهانه کرده بود. بعد ماشینش را جلوی در آپارتمان محل زندگیشان پارک کرده بود و با کمک همسرش کیسهها و چمدانهایی که تکههای بدن بابک در آن بود، در ماشین گذاشته بود.»
همسایههای دیوار به دیوار خانواده خرمدین هم به خبرنگار رکنا گفتهاند: «خانواده بابک خانواده آرامی بودند. هیچوقت مورد خاصی از آنها ندیده بودیم. پرخاشگری یا دعوای جدیای بین آنها نبود. البته اکبرآقا پدر بابک، کمی عصبی بود و آن وقتها که بابک نوجوان بود، صدای عربده کشیدنش بر سر او همیشه به خانه ما میآمد. اما اکبرآقا هیچوقت با همسایهها درگیری و پرخاشگری نداشت. یکی، دو هفته قبل، دست بابک شکسته بود. او را همراه مادرش دیدیم که داشت به دکتر میرفت. مادرش حتی در این سن و سال هم پسرش را تنها نگذاشته بود. رابطهشان با هم خیلی طبیعی بود. باورش چقدر سخت است در پشت پرده زندگی همسایهای که مثل همه مردم عادی در کنار ما زندگی میکرد، چنین فاجعهای رخ دهد که همه ایران در موردش حرف میزنند.»
اکبر خرمدین، علاوه بر اعتراف به قتل فرزند خود بابک، به قتل دختر و داماد خود هم اعتراف کرده آن هم در حالی که در طول ۱۰ سال گذشته و پس از به قتل رساندن ایشان، وانمود میکرده که آنها مفقود شده یا در کشور دیگری مقیم شدهاند.
نظر شما