به گزارش سلام نو به نقل از مردم سالاری، بررسی رابطه دانشجویان با سیاست و شناسایی عوامل و زمینههای موثر بر آن، از ابعاد مختلف قابل تحلیل و ارزیابی است؛ از دیدگاه مارکوزه،هابرماس. فوکو، دانشجویان دارای سه ویژگی و خصیصه اصلی هستند که میتوانند پتانسیل و ظرفیت جنبشهای اجتماعی جدید باشند: ۱. خصیصه سنتی؛ دانشجویان جوان هستند و جوانی برای خود ویژگیهایی دارد. عمدهترین ویژگی جوانی این است که جوانی سن هیجانها و انرژیهای متراکم است که میخواهند این انرژی متراکم و هیجان انباشته را در جایی تخلیه کند و لذا سن دانشجویی سن مقتضی تحرک و حرکتهای انقلابی است.۲. ویژگی معرفتی؛ چون دانشجو با معرفتها و اطلاعات تازه سر و کار دارد و از لحاظ روشی نیز متُد انتقادی و تحلیلی را دنبال میکند، لذا به وضع موجود رضایت نمیدهد و با آن درگیر است. پرسشگر و انتقادگر است و این ویژگی باعث میشود که دانشجو به عنوان محور اصلی تحرکات اجتماعی شناخته شود. ۳. دانشجو محافظهکار نیست؛ کسانی مثل مارکوزه و دیگران میگفتند که طبقات اجتماعی به علت وابستگی به کار، شغل و درآمد، محافظهکاراند اما دانشجو چون کار و اشتغال ندارد، محافظهکار نیست؛ آرمانخواه است؛ و در راه آرمانش هزینه میکند و به هزینه کردن، راحت رو میآورد.
از نظر اقتصادی و اجتماعی، دانشجویان در جوامع معاصر گروههای حاشیه نشینی هستند که در طی دوران دانشجویی جایگاهی در درون شیوه تولید و متن روابط اقتصادی جامعه ندارند و به عنوان نیروی کار فوق العاده آینده از منابع بخش عمومی یا بخش خصوصی ارتزاق میکنند. از منظر اجتماعی ویژگیهای زندگی دانشجویی عبارتند از: دور افتادگی از خانواده، احساس گسیختگی و آزادی در انتخاب راه زندگی، زندگی دسته جمعی در خوابگاهها، زندگی نامطلوب جنسی و تراکم انرژی جنسی- حیاتی، دور افتادگی از متن واقعی زندگی اجتماعی. چنین شرایطی در کنار بهره مندی از سن جوانی توام با شور و هیجان و تحرک، وارد شدن در جرگه روشنفکری به دلیل آغاز به تحصیلات عالی و آشنایی نزدیک و نسبتا نظام مند با مسائل اجتماعی و سیاسی، بهرهمند بودن از فرصت تحلیلهای دسته جمعی خوابگاهی پیرامون شرایط اجتماعی و سیاسی داخلی و جهانی و...، جنبشهای دانشجویی را در وضعیتی قرار میدهد که اغلب خصلتی آرمانگرایانه پیدا میکنند.
اساسا نوع زیست دانشجویی به گونهای است که زمینه ای مساعد برای پیدایش جنبشهای اجتماعی ضد سنتی، عدالت خواهانه و آرمانگرایانه، پدید میآورد. در حقیقت تجمعِ بخشی از نیروهای آگاه جامعه که از سطح تحصیلی نسبتا بالا و روحیه کنکاش و بررسی علمی برخوردارند، وضعیت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و روند مناسبات اجتماعی را در معرض نقادی دانشجو و دانشگاه قرار میدهد. ذهن نقاد و حساس دانشجو، وی را به تفکر و تامل نسبت به مشکلات جامعه میکشاند؛ به این معنی که میزان مشکلات موجود در جامعه بر میزان شدت و یا کاهش انتقادها و اعتراضها و فعالیت سیاسی دانشجویان تاثیر دارد. هر چه مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بیشتر باشد، میزان اعتراضها و انتقادهای دانشجویان نیز بیشتر و رادیکال تر خواهد بود و بر عکس، چنانچه میزان مشکلات بزرگ در جامعه کمتر باشد، جنبشهای دانشجویی نیز اصلاحات و انتقادهای محدودتری را خواهند داشت.
از منظر فرهنگی و سیاسی نیز در جوامعی که نظام ارزشی، اجتماعی و سیاسی آنان آمیختگی تنگاتنگی با دین و آموزههای دینی داشته باشد، و دخالت در سیاست را از وظایف فردی و اجتماعی بداند و نظام حاکم نیز بر مشارکت و حساسیت دانشجویان در امور سیاسی تاکید داشته و زمینههای مناسب را فراهم آورد؛ دانشجویان انگیزه بیشتر و جدیتری در قبال تحولات سیاسی داشته و بر ارتقای کمی و کیفی مشارکت سیاسی آنان به شدت تاثیرگذار است. در مورد سیاسی بودن دانشجو و این که آیا لازم است دانشجو علاوه بر فعالیتهای علمی و پژوهشی خویش، مشارکت سیاسی داشته باشد؛ سه تفکر وجود دارد:
۱. عدهای مخالف سیاسی بودن دانشجو و هرگونه فعالیت سیاسی او هستند. و به فرموده مقام معظم رهبری :«در محیط دانشگاه، بعضیها حوصله حرکت ندارند؛ میگویند بگذار کارهای را بکنیم، درسمان را بخوانیم، زودتر این ورق پاره را بگیریم و مثلا دنبال کاری برویم... اینها مشمول... بیداری، خیزش و حرکتی که عنوان دانشجویی دارد نیستند.»
۲. برخی دانشجوی سیاسی پیرو و کاملا فاقد درک و بینش سیاسی را میخواهند تا به عنوان ابزاری افکار آنها را در سطح دانشگاه تبلیغ کند و به اصطلاح به عنوان «توپخانه ومهمات سیاسی» عمل نماید. ترویج کنندگان چنین تفکری عموما جریانهای سیاسی، احزاب و باندهایی هستند که تنها در صدد کسب قدرت، به هر وسیله بوده و با استفاده از جایگاه مهم دانشگاه و موقعیت حساس دانشجویان، اهداف نامشروع و غیرقانونی خود را حتی با نادیده گرفتن امنیت ومنافع ملی، در جهت تضعیف نظام اسلامی و مردمی کشورمان تعقیب مینمایند.
۳. دسته سوم با رویکردی واقع بینانه به جایگاه دانشگاه و دانشجو و نقش مهم آن در ساختارهای اساسی کشور، بر ارتقای سطح بینش و تحلیل سیاسی دانشجویان، حفظ استقلال و مشارکت سیاسی مناسب با نقش و کارکردهای دانشجویی، تاکید و اهتمام دارند.
در یک جمع بندی مهمترین دلایل ضرورت سیاسی بودن و لزوم مشارکت سیاسی دانشجو عبارتند از:
یکم. آموزههای اسلامی
در نگاه دینی و با مراجعه به نصوص و مبانی اسلامی، مشارکت سیاسی و حساسیت به امور جامعه، به عنوان یک حق، وظیفه و تکلیف همگانی، مورد اهتمام آموزههای دینی مبین اسلام میباشد که در آموزههای متعددی نظیر مقام خلیفه الهی انسان، بیعت با حاکم، امر به معروف و نهی از منکر، عنصر مشورت، پاسخگوئی والیان و حاکمان به مردم و نظارت بر قدرت سیاسی و...، تبیین گردیده است. بر اساس جهان بینی اسلامی و آیه شریفه « اِنی جَاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیِفَه»؛ انسان، جانشین خدا در زمین و موجودی آزاد و خود مختار است؛ و این آزادی و اختیار آن گاه که با آگاهی و قدرت قرین گردد، مسئولیت را به بار میآورد. از این منظر انسان در برابر خدا، خود، انسانهای دیگر و طبیعت مسئول است. شهید صدر در تفسیر آیه فوق مینویسد : «خلافت انسان درقرآن، در حقیقت شالوده حکومت انسان بر هستی است و حکومت میان مردم، همه از ریشه همان خلافت سرچشمه میگیرد... حق حاکمیت ملی نیز به عنوان خلیفه الله بودن انسانها میتواند مشروع و قانونی باشد.» این مسئولیت از سویی سبب میشود که انسان در قبال سرنوشت، کمال و سعادت خویش احساس وظیفه کند و از سویی دیگر چون به تعامل و تاثیر و تاثر خود با اجتماع واقف است خود را نسبت به اجتماع مسئول بداند. پیامبر گرامی اسلام (ص) میفرماید:« اَلَا کُلکُم رَاعٌ وَ کُلکُم مَسئُولٌ عَن رَعیتِه؛ شما همه ناظر و راهبر و نسبت به یکدیگر مسئول هستید.» علامه محمد تقی جعفری، آموزه دینی شورا و مشورت را نشانه جایگاه خاص مردم در تعیین سرنوشت شان میداند. برخی مفسرین نیز، نقش اراده و اختیار انسان در تعیین سرنوشت سیاسی خویش را فراتر از بحث شورا، به کلیه مباحث اجتماعی قرآن و فقه سیاسی تسری میدهند.
از سوی دیگر، مشروعیت حکومت دینی امری الهی بوده و بستگی به قبول و نفی مردم ندارد؛ اما در عین حال، مقبولیت حکومت که از رهگذر رضایت عمومی و مشارکت همگانی در قالب بیعت مردم با رهبر جامعه محقق مییابد، همواره مورد اهتمام پیشوایان دینی بوده و در فقه سیاسی اسلام مورد توجه و بحث قرار گرفته است. چنانکه حضرت علی(ع) هنگام بیعت مردم با وی، حق حاکمیت و تعیین حاکم را از حقوق اختصاصی و مسلم مردم عنوان نموده و میفرماید: «ای مردم! تعیین حاکم جزء حقوق شماست و کسی نمیتواند بر مسند حکومت بنشیند، مگر آن که شما او را انتخاب کنید. من به عنوان حاکم، تنها امین و کلید دار شما هستم.» و بالآخره اینکه یکی دیگر از مهم ترین حقوق دولت بر مردم و از وظایف سیاسی افراد در جامعه، مسؤولیت نظارت و نصیحت زمامداران و حکومت اسلامی است. بنا براین از منظر دینی و با مراجعه به نصوص ومبانی اسلامی، مشارکت سیاسی فعال و حساسیت نسبت به سرنوشت خود و جامعه، نه تنها یک حق، بلکه یک تکلیف حتمی، ضروری و «ارزشی مطلوب» برای دانشجویان و عموم جامعه است.
دوم. حقوق اساسی
اصول متعدد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مشارکت سیاسی آحاد مردم به رسمیت شناخت شده و راهکارهای تحقق آن در نظر گرفته شده است. چنانکه در اصل پنجاه و ششم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران میخوانیم: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ کس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند، یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد میآید اعمال میکنند».
دراصل ششم نیز آمده است: «در جمهوری اسلامی ایران، امور کشور باید به اتکای آرای عمومی اداره شود؛ از راه انتخابات، رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها یا از راه همه پرسی». و اصل بیست و ششم قانون اساسی این گونه مقرر میدارد: «احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ کس رانمیتوان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.»
سوم. کارکردهای اجتماعی
تبیین کارکردهای دانشگاه به عنوان یکی از مهمترین بخشهای ساختار فرهنگی کشور و نقش که دانشجو در این زمینه به عهده دارد؛ به خوبی مبین ضرورت مشارکت سیاسی دانشجویان میباشد؛ از دیگاه اندیشمندان علوم اجتماعی و سیاسی که به تبیین و بررسی ساختارهای نظام اجتماعی؛ کارکرد و رابط آنها با یکدیگر پرداخته اند، و به نظریه « ساختارگرا کارکردی » مشهور است؛ دانشگاه کارکرد و نقش موثری برسایر ساختارهای جامعه ایفا مینماید. چنانکه تالکوت پارسونز، با ترسیم یک نظام سلسله مراتبی سیبرنتیک، معتقد است که کارویژه نظام فرهنگی، کنترل و نظارت از طریق تولید دانش و اطلاعات است؛ که با ایفای نقش فرهنگی مطلوب خویش، نظام سیاسی را جهت دهی و هدایت نموده و برای نظام اقتصادی نیز قابلیتهای لازم را تامین و نیروی انسانی مورد لزوم را تربیت کند و ظرفیت انطباق نظام را با محیط افزایش دهد. و برای نظام اجتماعی نیز الگو و راهنمای عمل خواهد بود.
به عبارت دیگر کارکرد نظام اجتماعی، حفظ انسجام و ثبات یک جامعه است و کارکرد نظام سیاسی تحقق اهداف تعهد آور یک نظام است و نظام اقتصادی به دنبال انطباق نظام با محیط اطراف میباشد و دانشگاه محلی است که ظرفیت انطباق با محیط اعم از فیزیکی و اجتماعی را افزایش داده و موجبات تسلط و کنترل بر آن به منظور رفع نیازهای انسانی را فراهم میسازد. و همچنین نقش مهمی در اهداف سیاسی و استراتژی نظام سیاسی و تامین الگوی ثبات اجتماعی را برعهده دارد. بر این اساس دانشگاه جزیره ای مستقل از جامعه نیست و ضمن تاثیرپذیری از نظام سیاسی، توانایی مهمی در تاثیرگذاری بخشهای مختلف آن دارد. زمانی تحصیل کرده یک محیط علمی قادر خواهد بود برای سامان دادن به مدیریت نظام اجتماعی،سیاسی، اقتصادی و...؛ کارایی علمی مطلوب و موثری داشته باشد که همگام با کسب دانشهای روز، نسبت به موضوعات اساسی کشور و نحوه مدیریت آن، حساسیت لازم را داشته باشد و از نزدیک با مشکلات و مسایل اجتماعی جامعه خود نیز آشنا شود و عملا مشکلات را شناسایی کند.و راه رسیدن به این مقصود، حضور و مشارکت فعال دانشجویان در دل اجتماع است؛ و در صورت آگاهی از مناسبات فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و به تبع آن احساس مسئولیت برای هدایت جامعه و انسان است که نهایتا یافتن راه درمان دردها با استمداد از آموختهها و تجربیات نظری وعلمی برای دانشجو میسر میشود.
از سوی دیگر یکی از کارکردهای دانشجویان، ایفای نقش الگو برای هم سن وسالان خویش بوده و از توانایی قابل توجهی در تاثیرگذاری بر اطرافیان و خانوادههای خود برخوردارند. و مهم تر آنکه بسیاری از دانش آموختگان دانشگاه، وارد بازار کار، عرصه اجرایی و مدیریتی کشور خواهند شد؛ از این رو نوع رفتار و جهت گیریهای آنان در قبال مسائل سیاسی کشور، از اهمیت بسزائی برخوردار میباشد.
چهارم. توسعه و کارآمدی نظام
امروزه مشارکت و همیاری در زمینههای گوناگون اجتماعی از ملاکهای توسعه، پیشرفت و کارآمدی نظام محسوب میگردد. هر اندازه مردم و به خصوص طبقات تحصیل کرده، در تصمیم سازیها، و تصمیم گیریها و به عهده گرفتن مسئولیتها سهم بیشتری داشته باشند، توسعه، پیشرفت و کارآمدی بیشتر خواهد بود. ارتباط مشارکت سیاسی با بحث توسعه سیاسی به حدی است؛ که برخی از متفکران، پارامتر اصلی توسعه سیاسی را مشارکت سیاسی دانسته و بر این اساس نظامهای سیاسی را تقسیم کردهاند.
نظر شما