سلام نو – سرویس بین الملل: این روزها تنش بین ایران و آمریکا بسیار داغ است و بسیاری از تحلیلگران سیاسی نگاه خود را به واشنگتن و تهران دوخته تا ببینند سرانجام این تقابل مهم به کجا ختم میشود؟ ایران کوتاه میآید یا آمریکا یا برخلاف تصور همه راه حل موضوع از جنگی ناگزیر میگذرد؟
اما پاسخ به این سوالها پاسخ به پرسشهای دیگری را نیز طلب میکند. از جمله ویژگیهای شخصی ترامپ، رویکرد ایران در خاورمیانه و سوالات مهم دیگری که کم و بیش در این مدت پرسیده شده. اما پرونده ایران به جز مسئله هستهای و امنیت اسرائیل اهمیت استراتژیک دیگری نیز برای آمریکا دارد که بسیار کلان است و هر دو دولت اوباما و ترامپ دنبال آن بودند و آن نقش آفرینی جدید ایران در خاورمیانه و البته پرونده چین است.
آمریکا بهتر از هر کشور دیگری میداند که اژدهای زرد چینی به هر شکلی بود بالهای خود را باز کرده و چیزی تا اوج گرفتن و پیش افتادن از ابر قدرت سابق جهان ندارد، برای همین به شدت دنبال این است تا با رقابت مستقیم با چین جلوی این روند را بگیرد. برای این که آمریکا بتواند وارد چنین رقابت تند و تیزی با چین شود باید نقطه کانونی درگیریهای خود را از خاورمیانه و خلیج فارس به چین و دریای چین منتقل کند.
پیشنیاز این مسئله هم آنچنان که همه میدانند سپردن مدیریت خاورمیانه به متحدان آمریکا است، جایی که بزرگترین مشکل ایالات متحده رخ مینماید. اعراب متحد آمریکا با وجود ثروت و حرف شنوی از این کشور در زمینه مدیریت امنیت منطقه ناتوان هستند و درگیریهای داخلی دارند. ترکها متحدانی مطمئن نیستند و اسرائیل به عنوان مهمترین متحد آمریکا با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند.
مشکل بزرگتر این است که به جز ترکیه تمام این کشورها در دورانی نزدیک به ورود به دوران بیثباتی به سر میبرند و نمیتوانند آن چنان که باید برای دوران پسا آمریکا آماده باشند.
در این میان تنها ایران است که به پایان دوران بیثباتی نزدیک است، توان مدیریت خاورمیانه حتی در بیثباتترین شکلش را دارد. اما مشکل اساسی اینجا است که ایران مایل نیست در بلوک قدرت آمریکا بازی کند، با اسرائیل مشکل اساسی دارد و فعلا به چین و روسیه نزدیک است.
بر همین مبنا آمریکا فارغ از تمام مسائل دیگر مایل است ایران را به هر قیمتی وارد بلوک قدرت خود کند تا بتواند تمام انرژی خود را صرف رقابت با چین کند. ابزار این کار در دوران اوباما دیپلماسی و در دوران ترامپ فشار حداکثری است، در واقع اوباما مایل بود ایران را با خود همراه کند ولی ترامپ مایل است ایران را با خود ببرد!
در این مقایس بزرگ دعوای چین و آمریکا همین حالا هم به جای باریکی کشیده و دو طرف فارغ از نقش ایران در حوزه اقتصاد و تکنولوژی به شدت با هم درگیر هستند.
دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا در راستای تشدید فشار بر چین برای دستیابی به توافق تجاری پنجشنبه ۱۰ مرداد اعلام کرد که از اوایل ماه آینده میلادی بر ۳۰۰ میلیارد دلار از کالاهای وارداتی از این کشور تعرفه ۱۰ درصدی وضع میکند. چین نیز در مقابل این اقدام دونالد ترامپ، بر ۱۱۰ میلیارد کالاهای وارداتی از امریکا تعرفه وضع کرده است.
این در حالی است که دو طرف در حوزه تکنولوژی نبردهای خاص خود را دارند، از جمله دعوایی که دو طرف بر سر هواوی دارند و آمریکا با تحریمهای گوناگون ضربههای سنگینی را متوجه آن کرده است. آمریکا آژانسهای فدرال خود را از کاربرد محصولات هواوی منع کرده و از متحدانش هم خواسته آن را ممنوع کنند .استرالیا و نیوزیلند هر دو استفاده از هواوی را در نسل بعد شبکه های موبایل 5G ممنوع کردهاند. این در حالی است که هواوی به سرعت به غول بازار موبایل تبدیل شده و امپراطوری سامسونگ در بازار موبایل هوشمند را تهدید کرده است.
حال باید دید در نهایت جنگ چین و آمریکا به کجا میرسد، آیا آمریکا میتواند با جذب ایران به بلوک خود یک حرکت بزرگ را انجام دهد و با خیال راحت از خاورمیانه خارج و به چین وارد شود یا نه مجبور است یک پای در خاورمیانه و یک پای در خاور دور داشته باشد؟