جلفا سال هاست که ایرانی هایِ مسلمان و ارامنه را همدلانه دورِ هم جمع کرده است و آنسه و آناسیک آنقدر به ایران و به ویژه اصفهان علاقه و وابستگی شدید دارند که با تمام وجود می گویند این لحظه های در اصفهان بودن را با هیچ کشوری عوض نخواهند کرد.

در این ایام نه تنها ارمنی ها بلکه ایرانی های مسلمان نیز برای کریسمس و جشن سال نو میلادی در جنب و جوش هستند.

بابا نوئل هم یکی از شخصیت هایِ خاطره سازِ ما از کودکی تا جوانی ست. او که همیشه با مهربانی برایمان شادی به ارمغان آورده است.

آرارات و ماسیس دو فروشنده ای بودند که با آنسه و آناسیک به ویترین مغازه پُر رنگ و لعابشان نگاه کردیم و از آن ها خواستیم تا از بابانوئل هایِ عروسکی شان عکس بگیریم و آن ها هم مهربانانه استقبال کردند.

در فروشگاه دیگری که دکوراسیون و نامش نشان دهنده ی ارمنی بودن صاحب آن بود پیرمردی نشسته و محتاطانه رفتار کرد.

نخستین جمله ای که گفت این بود که اهل مصاحبه نیستم.

به سمت میدان جُلفا رفتیم. تمام نقاطِ مُنتهی به آن مملوء از جمعیت و افرادی بود که برخی از آن ها در لباس بابانوئل ظاهر شده و در امنیتِ کامل به جشن و شادی می پرداختند.

در اواسطِ کوچه، خانه ای قرار داشت که چشم هر بیننده ای را به خود معطوف می کرد. خانه ای که با چراغ هایِ تزیینیِ طلایی رنگ آذین بندی شده بود و انتظارِ بابانوئل و جشن کریسمس را در دلِ سرمایِ زمستان می کشید.

روبه روی آن خانه قدیمی ایستاده و این لحظه را به تصویر کشیدم.

به سمتِ میدان راهی شدیم. آناسیک از رسم و سنت هایشان می گفت که ماهی و کوکو سبزی غذای سفره عیدشان است.

از ژانویه ای که جشن ها و دید و بازدیدهای شان شروع می شود و از مراسمِ کلیسا که منحصر به آن هاست و کسی جز آن ها اجازه حضور ندارد.

هنگامِ صحبت هایِ آناسیک، حضورِ جمعیتِ فراوان در اطراف و دربِ ورودیِ کلیسای وانک را به خاطر آوردم که برای ورود به آن تلاش بسیاری می کردند و حضور ارمنی ها کمتر از ایرانی های مسلمان بود.

در این میان، آنسه به هدیه های بابانوئل و بزرگترها اشاره کرد که از کودکی آرزویش را داشتند و برای آمدنِ سال نو لحظه شماری می کردند.

جمعیت در میدان جلفا و کلیسای وانک به حدّی بود که برای بسیاری از هموطنانِ ارمنی هم غیرقابل باور بود. در میان جمعیت، مسافران ایرانی و گردشگران خارجی بسیاری حضور داشتند و عده ای در حال رفتن به سوی میدان جلفا و برخی دیگر درحال بازگشت از آن بودند.

در میانِ این رفتن و آمدن ها شادی و شور و شعف مردم، بسیار زیبا و دلچسب بود.

جلفا سال هاست که ایرانی هایِ مسلمان و ارامنه را همدلانه دورِ هم جمع کرده است و آنسه و آناسیک آنقدر به ایران و به ویژه اصفهان علاقه و وابستگی شدید دارند که با تمام وجود می گویند این لحظه های در اصفهان بودن را با هیچ کشوری عوض نخواهند کرد.

به دیگر نقاطِ منطقه رفتیم. از بیت اللحم تا خیابانِ نمازخانه مریم. کوچه ای که از شمالش به میدان جُلفا و از جنوبش نیز به کوچه حمام، جُلفا و کلیسای وانک رسیدیم.

با وجود این که از ساعتِ دایر بودنِ همیشگیِ کلیسا گذشته بود اما مردم به ویژه ایرانی های مسلمان آن جا ایستاده و به گرفتن عکس و فیلم مشغول بودند.

به ساعتِ کلیسا نگاه کردیم و از گوشه یِ دیوارهایِ پُر خاطره اش به سمت مارتا پیترزِ زیبا رفتیم تا لحظه هایی از جشن کریسمس را نیز در کنار آن باشیم.

سلام نو - سرویس فرهنگ و هنر: فاطمه میرزایی دُخت l با آنسه و آناسیک از  قلب خیابان نظر وارد جلفا شدیم. تمامیِ مغازه هایِ دو طرف خیابان آذین بندی شده و درخت های کریسمس و بابانوئل های قرمز همه را معطوف به خود کرده بودند.

به اواسط جلفا که رسیدیم با جمعیت غیرقابل منتظره ای روبرو شدیم. زنان و مردان و حتی کودکانی که برخی راهیِ میدان جُلفا و برخی دیگر به سمت کلیسایِ وانک می رفتند.

به یکی از فروشگاه های انجمن خیریه بانوان ارامنه رفتیم و در لحظات باقی مانده تا میلاد حضرت مسیح(ع) با خانم هاکوپیان همراه شده و به او تبریک گفتیم.

کد خبرنگار: ۵
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید