سلام نو – سرویس بینالملل: باز هم وین، باز هم ایران و باز هم ۵+۱؛ امروز قرار است بار دیگر مذاکراتی در وین انجام شود تا شاید راه احیای برجام هموارتر از قبل شده و پیکر نیمهجان این توافق بعد از ۳ سال دوباره جان بگیرد.
اما آیا جان گرفتن دوباره برجام و نشستن ایران و آمریکا بر سر یک میز باعث میشود تا دو طرف به روز صفر توافق بازگردند؟ آیا برخلاف ضربالمثلها آب رفته به جوی باز میگردد؟ برجامی که قرار بود گام نخست در جاده اعتماد سازی باشد آیا میتواند بار دیگر این نقش را ایفا کند یا باز هم با مشکلی جدید مواجه میشود؟
رحمان قهرمانپور، کارشناس روابط بینالملل در گفتوگو با سلام نو تاکید میکند که برجام امروز، برجام روز نخست نیست و در بهترین حالت بستری برای پیش رفتن به سوی آینده است. او همچنین هرگونه اجماع سازی در ایران را امری دشوار میداند که حتی با ظهور یک رییس جمهور اصولگرا هم کاملاً حل نمیشود.
مشروح گفتوگوی سلام نو با رحمان قهرمانپور را در ادامه میخوانید.
سؤالی که امروز برای بسیاری مطرح است این است که آیا برجام، امروز برجام بشو است و آیا میتوان انتظار داشت به شرایطی نزدیک به روز نخست بازگردد؟
واقعیت این است که این برجام دیگر برجام سابق نمیشود، چون نه ایران و نه آمریکا چنین چیزی نمیخواهند. دلیل این مسئله هم این است که دولت ترامپ در سه سالی که گذشت اقداماتی انجام داد که بخش مهمی از آنها بازگشتناپذیر است. به عنوان مثال عدم فروش نفت ایران تأثیراتی منفی بر اقتصاد ایران داشته که بازگشتپذیر نیست. مشتریهای از دست رفته ایران در این بازار بینالمللی با یک دستور اجرایی باز نمیگردد و پولی که به خاطر فروخته نشدن نفت در این سالها از دست ایران رفته دیگر باز نمیگردد.
در آن سوی میدان وضعیت آمریکا هم به گونهای است که بازگشت به برجام به شکل سابق را به نفع خود نمیبیند. آن چنان که آقای رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران، به عنوان یکی از خوشبینترین افراد به برجام تاکید کرده شرایط تغییر کرده است و به همین دلیل آمریکا به شکل خودکار به برجام باز نمیگردد.
مسئله دیگری که باید در رابطه با آمریکا در نظر گرفته شود این است که اولویتهای این کشور در داخل و خارج دستخوش تغییراتی شده است. در سطح بینالملل مسئله رقابت با چین برای آمریکا بسیار مهمتر از چند سال قبل شده است. از طرف دیگر آمریکا در انتخابات اخیر خود با رخدادی کمنظیر مواجه شد و شاهد به چالش کشیده شدن اصل انتخابات و حمله به کنگره و افزایش شکاف سیاسی و اجتماعی بود؛ رخدادهایی که رییس جمهور آمریکا را به این نقطه رساند که به اولویتهای داخلی آمریکا اهمیت بیشتری دهد. در نتیجه چنین شرایطی مسئله برجام از اولویتهای اول کاخ سفید خارج شده است.
با توجه به این تغییر جدی شرایط در سطح بینالملل و سطح داخلی ایران و ایالات متحده این برجامی که امروز به آن اشاره میشود دیگر آن برجام روز نخست نخواهد شد. در نتیجه اتفاقی که امروز در حال جریان است احیای برجام گذشته نیست بلکه تلاش برای زنده ماندن برجام در یک شکل حداقلی است تا دو طرف با توجه به آن ببینند میتوانند گامی رو به جلو بردارند یا نه.
با شرایطی که شما گفتید به نظر میرسد در نهایت برای رخ دادن اتفاقی جدی باید انتظار مذاکرات جدیدی را داشت. آیا در صورت شکلگیری مذاکراتی جدید بین ایران و آمریکا ما بار دیگر شاهد کارشکنیهایی شبیه کارشکنیهای دوران مذاکرات برجام خواهیم بود؟
واقعیتی که باید پذیرفت این است که صحنه سیاست بیش از آن که تابع عقلانیت باشد، تابع منافع است و ما باید صحنه سیاست را بر اساس منافع تحلیل کنیم، هرچند هیچ سیاستمداری نمیگوید که کارهایش را از روی منفعت انجام داده و تاکید دارد که به خاطر مردم کار میکند.
متاثر از این مسئله و منافع سیاسی گروههای مختلف، فضای سیاست ما در سالهای اخیر به سمت قطبی شدن رفته است، اتفاقی که باعث هر چه دشوار شدن فرایند اجماع در سیاست خارجی شده است. به واسطه این قطبی شدن هر جناحی وقتی میبیند طرف مقابلش به واسطه یک اقدام در حال به دست آوردن برتری است با آن اقدام مخالفت میکند. در این جا فرقی هم بین جناحهای مختلف نیست و آنها رفتاری کم و بیش مشابه دارند.
به نظر میرسد این رقابتها ادامه خواهد داشت و حتی مسئله اجماع بر سر سیاست خارجی دشوارتر هم خواهد شد. به همین دلیل است که بسیاری منتظر انتخابات ریاست جمهوری هستند تا بعد از آن اتفاقاتی رخ دهد، چون امروز شرایط کشور خاص است و با توجه به پایان کار دولت، رییس جمهور فعلی انگیزهای برای ریسک کردن و هزینه دادن ندارد؛ در نتیجه نمیتواند اجماع لازم را ایجاد کند.
با فضایی که ترسیم کردید حتی با رییس جمهور اصولگرا اجماع سخت خواهد بود.
بله. دست اصلاحطلبان در برابر رقیب بسته نیست و توان مالی و رسانهای خوبی دارند. در نتیجه رییس جمهور بعدی ، چه اصلاحطلب باشد چه اصولگرا، برای اجماع کار دشواری در پیش دارد. ما در دوران آقای احمدینژاد هم وقتی به تفاهمی در مبادله سوخت با اروپا رسیدیم اصلاحطلبان انتقاد کردند و آقای لاریجانی نیز اولین کسی بود که علم مخالفت با این طرح را بلند کرد و این طرح موفق نشد. در نتیجه شرایط برای رییس جمهوری که بیاید دشوارتر از گذشته خواهد بود.
در یک مقایسه باید گفت که امروز اجماع کردن حتی از سال ۹۳ و ۹۴ دشوارتر خواهد بود، با این همه باید صبر کرد و دید مسیر برجام در ماههای آینده به چه سمت میرود؛ توسعه برجام فعلی، برجام پلاس یا تنش بیشتر؟
یکی از نقدهای اصلی به برجام چیزی به نام مکانیسم ماشه و به طور کلی دست بالای آمریکا بود. در گامهای آینده چه تضمینی وجود دارد که اتفاق دوره ترامپ دوباره تکرار نشود یا آمریکا از مکانیسمی مثل ماشه سوءاستفاده نکند؟
واقعیت این است که سیاست بینالملل تابع قدرت است و شما با کتاب خواندن و موعظه اخلاقی نمیتوانید روابط کشورها را تنظیم کنید. ما در روابط با همسایگانمان نیز با کسی که ضعیفتر است با لحنی محکمتر حرف میزنیم و با کسی که قویتر است مماشات میکنیم. طبیعت سیاست بینالملل همین است و راه حل ایران هم فقط و فقط افزایش قدرت است. وقتی قدرت شما زیاد شود دیگران شما را به عنوان بازیگری مهمتر در معادلات خود لحاظ میکند و رفتارشان با شما متفاوت خواهد بود.
کاری که ما باید بکنیم این است که قدرتمندتر شویم و شیوه این قدرتمند شدن در داخل مورد اجماع باشد. در حال حاضر چنین اتفاقی نیفتاده. برخی معتقدند با دیپلماسی باید قوی شد و برخی دیگر معتقدند افزایش قدرت ایران در گرو افزایش قدرت نظامی است. هرچند باید درباره این مسائل در سطح جامعه حرف زده شود، اما در نهایت تصمیمگیران باید در سطح کلان این تصمیمات را اتخاذ کنند و چگونگی اجماع بر روی این مسائل را بیابند.
برخی معتقدند رخدادهایی مثل سند همکاری با چین، بازگشت به برجام و قراردادهای منطقهای نشان از تغییر رویکرد ایران و تکیه بیشتر بر دیپلماسی است، آیا این نگاه درست است؟
به نظر من این مسائل را نمیتوان نشان تغییر جدی دانست. اگر به جای بحثهای مرسوم رسانهای واقعیتهای موجود را در نظر بگیریم متوجه میشویم که فضا متفاوت است. از نظر کسانی که به مسائل فنی مسئله آشنا هستند اتفاقی که امروز قرار است بیفتد اتفاق مهمی نیست، چون مذاکرهای در کار نیست و صرفاً میانجیگری اروپا بین ایران و آمریکا است و هنوز آن اتفاقی بزرگی که باید نیفتاده است و باید صبر کرد و دید بعد از انتخابات ریاست جمهوری آن اتفاق بزرگ میافتد یا خیر.
زمینه چنین اتفاقی وجود دارد؟
سیاست وابسته به بازی بازیگران است و ممکن است بازیگرانی روی کار بیایند که چنین مهارتی داشته باشند. در سال ۹۲ و ۹۳ هم بسیاری فکر نمیکردند توافقی رخ دهد، ولی در نهایت توافق شد. شرایط امروز هم به گونهای است که اگر از فرصتها استفاده شود اتفاقاتی میفتند، اما با انفعال و در رسانهها حرف زدن کاری پیش نمیرود چون کار سیاست نیازمند طراحی، فکری کردن، تصمیمگیری و تحلیل شرایط است.
نظر شما