به گزارش سلام نو، علم و دانش، قدرت تغییر جهان را دارد، هرچند روشنگری راه آسانی نیست؛ چراکه در بسیاری از بزنگاههای تاریخی، طرفداران ایدههای انقلابی با مخالفتها و انتقادهای زیادی مواجه شدهاند. نمونهی این موضوع را میتوان در پنج رویداد تاریخی مشاهده کرد که در زمان خود احمقانه یا غیرممکن به نظر میرسیدند؛ اما اکنون صحت آنها به اثبات رسیده است.
اشتقاق قارهای
دانشمند زمینشناس و هواشناس آلمانی، آلفرد وگنر، در ۶ ژانویهی ۱۹۱۲ ایدهی فوقالعادهای بهنام اشتقاق قارهای را مطرح کرد. او براساس مشاهدات خود به این نتیجه رسید که قارههای روز زمین در گذشته یکی بودهاند که از هم جدا شدهاند. وگنر دریافت که قارهها کموبیش شبیه قطعهها پازل هستند که تاحدودی به هم جفت میشوند و فسیل گیاهان و حیوانات از ارتباط قارهها به یکدیگر حکایت دارد. علاوهبراین، وقتی قارهها درکنار هم قرار میگرفتند، ویژگیهای زمینشناسی آنها نظیر رشته کوههای آمریکا و اسکاتلند، کوههای آفریقای جنوبی و برزیل با یکدیگر مطابقت داشتند.
آلفرد وگنر را بهخاطر این ایده، دیوانهای هذیانگو خطاب کردند. زمینشناسان مخالف نظر او بودند؛ زیرا بهشدت تأکید میکردند که قارهها ازطریق پلهای زمینی به یکدیگر متصل هستند و کوهها در اثر فشردهشدن زمین بهوجود آمدهاند. در دههی ۱۹۶۰ بود که نسل جدیدی از دانشمندان به شواهدی دربارهی گسترش بستر دریا و حرکت صفحات پوستهی زمین دست پیدا کردند؛ اما وگنر متأسفانه در سال ۱۹۳۰ از دنیا رفت و نتوانست این موفقیت را ببیند، هرچند ایدهی اصلی او اکنون پذیرفته شده است و آن را قارهی بسیار بزرگ پانگهآ (کهنقاره یا ابرقارهی عظیم دوران پیش از تاریخ) مینامند.
نظریه تکامل
هنگامیکه چارلز داروین زیستشناس، کتاب خود باعنوان «خاستگاه گونهها» را در سال ۱۸۵۹ منتشر کرد، بلوای زیادی در دنیا بهپا شد. نظریهی داروین باعنوان تکامل یا فرگشت، مسخره و مضحک بهنظر میرسید؛ چراکه میگفت تمام موجودات زنده با همهی تنوعی که دارند، از نیاکانی مشترک بهوجود آمدهاند و در روند آهستهی تکامل، موجودات زنده بهسبب تغییری که در شکل فیزیکی وراثتی یا صفات رفتاری خود بهوجود میآورند، در طیزمان تغییر میکنند. تغییراتی که منجر به انطباق و سازش بیشتر موجود زنده با محیط زندگیاش میشود و عملاً به بقا و زادوولد او کمک خواهد کرد.
داروین طی چندین دهه بررسی و مشاهدهی دقیق به این نظریه رسید که مبتنی بر دانش محکمی بود. بیشترین انتقاد و مخالفت با او از سوی جامعهی مذهبی بود که نمیتوانستند بپذیرند انسان دارای خاستگاه تکاملی بوده و با همین شکل کنونی از سوی خداوند آفریده نشده است. بااینحال نهادهای مذهبی قدرت زیادی داشتند و قبل از پذیرش این موضوع، داروین مجبور به تحمل انتقادات و تمسخر آنها شد. این نظریه در دههی ۱۸۷۰ بهعنوان موضوعی مهم در محافل علمی پذیرفته شد؛ اما پذیرش عمومی بسیار دیرتر اتفاق افتاد، هرچند اکنون میتوانیم آن را در عمل ببینیم.
نظریه خورشید مرکزی
اگرچه نظریهی خورشید مرکزی (یک مدل نجومی است که در آن زمین و سایر سیارات به دور خورشید میچرخند) به شکلهای مختلف در طول تاریخ باستان مطرح شده است، اما بسیاری از این اطلاعات در قرون وسطی از بین رفتند. این ایده توسط ستارهشناس رنسانسی، نیکلاس کوپرنیک، در نیمهی اول قرن ۱۶ مجدداً مطرح شد و بااینکه مورد توجه دانشمندان قرار گرفت؛ اما طولی نکشید که رهبران مذهبی نظیر مارتین لوتر و کلیسای مقدس کاتولیک شروع به انتقاد و مخالفت با آن کردند. بهاینترتیب اکثر قشر تحصیلکرده آن دوران به نظریهی زمین مرکزی اعتقاد داشتند، تااینکه گالیله در قرن ۱۷ با آن مخالفت کرد. او با استفاده از بررسیها و مشاهدات خود، نظریهی کوپرنیکانیسم (Copernicanism) را مطرح کرد و از آنجا که در انجیل آمده است جهان نمیتواند حرکت کند، بهخاطر دیدگاههای اهریمنی مورد بازجویی قرار گرفت.
در فوریه سال ۱۶۱۶ نظریهی کوپرنیکانیسم ممنوع و گالیله بهطور کامل از آموزش یا دفاع از ایدهی خود (خورشید در مرکز دنیا قرار دارد و زمین به دور آن میچرخد) یا بحث دربارهی آن بهطورت شفاهی یا کتبی منع شد. این موضوع مشکلات زیادی به بار آورد، بهخصوص که او سهواً به پاپ توهین کرد. کتابی که در سال ۱۶۳۲ نوشته بود، بهخاطر تأیید ضمنی از نظریهی خورشید مرکزی به آتش کشیده و خود او نیز به دادگاه برده شد. او را در سال ۱۶۳۳ به ارتداد محکوم کردند و بهناچار مابقی عمر خود را در حصر خانگی بهسر برد. این باور به قوت خود باقی ماند تا اینکه آیزاک نیوتن کتاب «اصول ریاضی فلسفهی طبیعی» را در سال ۱۶۹۷ منتشر و نظریهی گالیله را تأیید کرد.
اکنون میدانیم که همهی دانشمندان باستان و همینطور گالیله و کوپرنیک درست میگفتند؛ بااینحال واتیکان تا سال ۱۹۹۲ از گالیله عذرخواهی یا فرمان عفو او را صادر نکرد.
ضدعفونیکننده
امروزه جراحان تا از استریلبودن و ضدعفونی وسایل مطمئن نشوند، جراحی خود را شروع نمیکنند؛ اما اوضاع همیشه به همین منوال نبوده است و درواقع زمانی بود که عمل جراحی بهخاطر احتمال مرگ ناشی از عفونت بسیار خطرناکتر از عملنکردن محسوب میشد. این باور که دنیا مملو از موجودات زندهی کوچکی است که ما قادر به مشاهدهی آنها نیستیم، برای چندین سال مطرح بود؛ اما تلاشها برای ارتباطدادن آنها به سلامتی موفقیتآمیز نبود.
جراح انگلیسی جوزف لیستر سالهای زیادی را صرف استفاده از اثر میکروبیولوژی لویی پاستور در محیط بیمارستان کرد تا با ایجاد ضدعفونیکننده بتواند مرگومیر ناشی از جراحی را کاهش دهد. ایدهی او با مخالفتهایی مواجه شد و ژورنال معتبر پزشکی «لاسنت» حتی بیانیهای هشدارآمیز علیه فعالیتهای او چاپ کرد. بههرحال بعد از آنکه او با مدارکی مستند و قوی توانست موفقیتآمیزبودن این روش ضدعفونی را ثابت کند و آن را به نسل جدیدی از دانشجویانی که تعصبی به ایدههای قدیمی نداشتند، آموزش دهد، نظریهی او پذیرفته شد.
رسیدن به ستارهها
اگر به اکتشافات فضایی علاقه دارید، احتمالاً اسم رابرت گدارد به گوشتان خورده است. مرکز سفرهای فضایی گدارد که در سال ۱۹۵۹ در مریلند تأسیس شد و همچنین موسسهی گدارد برای پژوهشهای فضایی نیز به یاد او نامگذاری شده است. او از پیشگامان رقابت فضایی در دنیا بهحساب میآید؛ اما از آنجا که فکر میکرد میتواند موشکی را به فضا بفرستد، در زمان خودش مورد تمسخر قرار گرفت. سرمقالهی نیویورک تایمز در سال ۱۹۲۰ بهشدت از او انتقاد کرد و نوشت، پروفسور گدارد که یک کرسی در کالج کلارک دارد و از موسسهی اسمیتسونین نیز حمایت میکند، هیچ اطلاعی از عمل و عکسالعمل ندارد و باید بهجای اظهارنظرهای بیهوده و بیمعنا، کار بهتری انجام دهد.
او بسیار قاطع و ثابتقدم بود و بااینکه بارها و بارها متحمل شکست شد، اما به تلاش خود ادامه داد تا در ۱۶ مارس ۱۹۲۶ موفق به پرتاب اولین موشک سوخت مایع کنترلشونده شد. این پرواز تاریخی فقط ۲ ثانیه طول کشید و تا ارتفاع ۱۲٫۵متری بالا رفت؛ اما نشان داد که این کار عملی است. در ۱۷ ژوئیه ۱۹۶۹، سه روز بعد از آنکه اولین انسان قدم به ماه گذاشت، نیویورک تایمز مقالهی انتقادی خود را حذف کرد. رابرت گدارد به خبرنگاری گفته بود:
هر دیدگاه و ایده تا زمانیکه یک نفر موفق به اثبات آن نشده باشد، جدی گرفته نشده و بعد از آن به موضوعی عادی و طبیعی تبدیل میشود./زوم ایت
از سراسر وب
پیشنهاد از