به گزارش سلام نو، یکی از فیلمهای بحث برانگیر سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر؛ فیلم سینمایی ؛دیدن این فیلم جرم است؛ است. فیلمی که در سکوت خبری و توسط محمدرضا زهتابچیان و تهیهکنندگی حوزه هنری ساخته شد. با محمدرضا زهتابچیان که با اولین اثرش در مقام کارگردان به جشنواره فیلم فجر آمده به بهانه نمایش این فیلم گفتگو کردهایم.
فیلم درباره یک مساله امنیتی در کشور است ولی براساس شنیدهها اولین کسانی که مخالف ساخت این فیلم بودند نهادهای امنیتی بودند. تحلیل شما از دلیل این مخالفتها چیست؟
متاسفانه از هیچ نهاد و سازمانی نه تنها حمایتی از ما نشد بلکه بعضا سنگاندازیهایی نیز صورت گرفت. به نظر من؛ عدم درک و تحلیل درست از شرایط موجود و عدم توجه کافی به آوردههای مثبت و سازندهٔ خود - انتقادی، دلیل این مخالفتها بود. همچنین فیلم ما قرائتهای رسمی را رد کرده است و از آن عبور کرده و همین مساله، فیلم را نامتعارف کرده است. کلا حساسیتهای سیاسی روی فیلم ما زیاد بوده و هست؛ در حالیکه حرف این فیلم یک حرف جامعهشناختی است و فقط صورت آن سیاسی است. به هر تقدیر، در این میان فقط حوزه هنری از ساخت فیلم حمایت کرد.
ایراد اصلی که نهادهای امنیتی به این فیلم میگرفتند به کدام بخش بود و آیا با اصلاحات امکان جلب حمایت آنها وجود نداشت؟
واقعیت این است کسانی که در برخی نهادها فیلمنامه را خواندند آن را تایید میکردند؛ میترسیدند که این فیلم ساخته شود و معتقد بودند که فضای امروز ما، فضایی نیست که در آن، حرفهایی با این صراحت بر پردهٔ سینما بیاید. هیچ نهادی حاضر نمیشد خطر حرفهایی که در این فیلم زده میشود را گردن بگیرد. این فیلم از قرائت رسمی عبور کرده بود. قرائت رسمی یعنی اینکه مثلا در سریالهای صداوسیما وقتی چهار جوان دچار مشکل میشوند به روحانی محل مراجعه میکنند و مشکلشان حل میشود اما ما این مساله را در فیلممان نداشتیم و در این فیلم اتفاقاً یکی از کسانی که خودش مشکل ایجاد میکند روحانی است که مواضعش مشکل دارد. همین مسائل باعث شده تا هر دو گروه به ما حمله کنند. گروهی به ما میگویند این فیلم وهن بسیج است و گروهی میگویند این فیلم تقدیس بسیج است. البته در اکرانهایی که در سینماهای مردمی داشتیم بیش از نود درصد مردم عادی فیلم را دوست داشتند و جامعهٔ هدف من نیز از اول همین مردم بود. بماند که قطعا عدهای از فیلم خوششان نمیآید.
در فیلم دیالوگهایی هست که مدتهاست درباره آن بحث است مثلا آنجا که یکی از بسیجیها به دوست و همرزم خود میگویند تصمیمی که در این موقعیت گرفتی، مانند موقعیت سفارت انگلیس نیست و امروز اگر اینجا بمانی با شیشه نوشابه با تو برخورد خواهد شد و این حرفی است که گروهی به شدت آن را رد میکردند.
ببینید، ما وقتی میخواهیم دردی را درمان کنیم باید ابتدا ان درد را بازگو کنیم. با نگفتن، هیچ چیز حل نمیشود. قطعا گفتن مشکلاتی که در دستگاههای مختلف وجود دارد؛ میتواند زمینهساز بهبود باشد. رفتار خردمندانه این است که ما همه چیز را رصد کنیم و حتی بر نقدهای جبهه معاندین را نیز تامل کنیم؛ زیرا معاندین از خود ما بیشتر با ذرهبین معایب را میجویند و بیان میکنند و هر سیستمی که میخواهد خودش را بهبود بدهد باید این مساله را به دید یک نعمت الهی نگاه کند.
بعضا این فیلم را با آژانس شیشهای ساخته حاتمیکیا و یا لاتاری ساخته مهدویان مقایسه میکنند خود شما چه نظری دارید؟
فیلم شاید بیننده را به یاد آثار دیگر بیاندازد. مسئلهٔ عجیبوغریبی نیست. اما واقعیت این است که حرف این فیلم با آنچه در آژانس شیشهای ساختهٔ استادم ابراهیم حاتمیکیا بیان میشود، تفاوت دارد. حرف این فیلم، بنیادیتر و در مقیاسی بسیار بزرگتر است. در این فیلم سعی کردیم که حجاب ظاهر و لباس و الفاظ و ادبیات را خرق کنیم و تفکیکی که صورت گرفته، تنها براساس جبههگیریها است.
مثلا گفته میشود بخشی شخصیتهای فیلم شبیه افراد واقعی همچون رسائی، جواد ظریف و میرحسین موسوی هستند؟
به هیچ وجه! فیلم ما بسیار ساده است و لحن صریحی دارد و اصلا نیازی به کدگشایی نیست و هر چه میخواستیم بگوییم، خیلی رو گفتهایم. این فیلم، مورد مناسبی برای کدگشایی نیست. بجای کدگشایی، باید به تصاویر فیلم دقت کرد. باید دقت کرد که در فیلم، هر جا شخصیت انگلیسی وجود دارد در کنار او فرزند آیتالله احتشام نیز حضور دارد و اصلا زمینهساز نفوذ انگلیسیها، عملکرد ناصر احتشامهاست! این یعنی اینکه ما مهمتر از دشمن خارجی از درون ضربه میخوریم و یعنی اینکه هیچ تمدنی با نیروی خارجی از بین نمیرود مگر آنکه خودش پیشاپیش، از درون پوسیده شده باشد.
فیلم در یک سکانسهایی به شعارگویی دچار میشود و گروهی این مساله را ضعف فیلم میدانند؟
مشخص است که فیلم حرف و شعاری دارد و خود من نیز شعار دادن را رد نمیکنم. جامعهای که آرمان دارد قطعا شعار هم دارد. حالا شاید من در اجرای این شعارها ضعف داشته باشم که آن بحث دیگری است اما قطعا فیلم شعار دارد زیرا آرمانگرا است.
فیلم این ویژگی را دارد که وارد شخصیت مرد مست انگلیسی شود زیرا دلیل عقدهای بودن این مرد این است که در دهه 60 زنان چادری در برخورد با همسر وی باعث مرگ وی شدهاند اما شما به ریشههای آن نمیپردازید؟
اول آنکه مساله من آن مرد نیست و دوم آنکه از لحاظ زمانی فیلم اجازه به ما نمیداد ضمن آنکه نمیخواستم با طرح یک مساله فرعی ذهن بیننده را از مساله اصلی دور کنم و نمیخواستم که کارکرد فیلم، علیه فلان گروهک و فلان دسته بشود. این فیلم فقط درباره نابسامانیهای ناشی از تبعیضها و بیعدالتیها است.
در پایان فیلم شخصیتی که وارد ماجرا میشود عموی قهرمان داستان است که نقش آن را امیر آقایی بازی میکند و او به وی بسیار اعتماد دارد اما عمو که نامش سردار موسوی است نیز در انتها به شخصیت اصلی خیانت میکند؟
خیانت نمیکند بلکه عقلانیت به خرج میدهد. ما در فیلم نشان دادیم که نظام جمهوری اسلامی یک تفکر واحد نیست و ترکیبی از جریانهای فکری و رفتاریِ متفاوت است و کلیت آنها نظام را میسازد. این فیلم، یک مدلسازیِ سینماتیک و یک شبیهسازیِ دراماتیزه از تعارضِ نمونهای از این جریانهاست. عموی امیر، با عقلانیت ابتدا جان شخصیتهای اصلی را نجات میدهد و جلوی درگیری را میگیرد و در آخر هم قصه را جمع میکند نهایتاً اینکه، حرف اصلی این فیلم در مورد عدالتطلبی است./ایلنا