مخالفان اصولگرای هاشمی تغییرات او را عامل زاویه گرفتنش با انقلاب می‌دانند و بخش عمده‌ای از حامیان امروزش می‌گویند این تغییرات در جهت دمکراتیک‌تر شدن هاشمی بود. هر چند خود او معتقد بود در مواضعش تغییر نمی‌بیند.

درسی که سیاستمداران باید از هاشمی رفسنجانی بگیرند

سلام نو - سرویس سیاسی: ۵ سال از شبِ فوت اکبر هاشمی رفسنجانی می‌گذرد، شبی عجیب که هیچ کس در انتظارش نبود. نام هاشمی از ابتدای انقلاب با آن گره خورده بود و تا آخرین روز هم چنین بود. هاشمی از نزدیک‌ترین شاگردان امام خمینی بود و از روز نخست در راه استادش گام برداشت و همراهی صادق و پایمرد برای او بود.

در هم تنیدگی هاشمی، انقلاب و سیاست ایران چنان شدید و عمیق بود که بسیار اصلا فکر نمی‌کردند او بمیرد. انقلاب بود و هاشمی بود، جنگ بود و هاشمی بود، امام رفت و هاشمی بود، هاشمی رئیس جمهور نبود، اما هاشمی بود، قصد حذف هاشمی در دوران احمدی‌نژاد بود، اما هاشمی بود. هاشمی برای بسیاری از ما همیشه بود و همین مرگش را عجیب‌تر می‌کرد.

حالا ۵ سال از آن دوران می‌گذرد و بسیار و بسیار از هاشمی گفته شده. اما از او چه درسی می‌توان گرفت که برای امروز ایران کارآمد باشد؟ او که انقلاب را مثل فرزندانش و حتی بیشتر دوست داشت و دوست داشت پا جا پای امیر کبیر بگذارد.

هاشمی ۴ دهه در جمهوری اسلامی و یک دهه در نظام شاهنشاهی سیاست‌ورزی کرده بود. یک دهه مبارز انقلابی بود و چهار دهه یک مقام ارشد سیاسی. به طور طبیعی درس‌های زیادی می‌توان از هاشمی گرفت، اما شاید مهم‌ترین درسی که امروز بتوان از هاشمی گرفت یک چیز باشد؛ تغییر.

مخالفان اصولگرایش این تغییر را عامل زاویه گرفتنش با انقلاب می‌دانند و بخش عمده‌ای از حامیان امروزش می‌گویند این تغییرات در جهت دمکراتیک‌تر شدن هاشمی بود. هر چند خود او معتقد بود در مواضعش تغییر نمی‌بیند.

او در گفت‌وگویی که سال ۹۲ با شرق داشت در واکنش به این جمله که «می‌گویند آقای هاشمی در گذشته بیشتر به عنوان مرد حکومت صحبت می‌کرد و اخیرا از جانب مردم صحبت می‌کند»گفت:

من در مواضعم تغییری نمی‌بینم و بستگی به شرایط زمانی دارد. البته کسانی این حرف‌ها را می‌زدند که در طول هشت‌سال گذشته، اولا خودشان را تمامیت نظام می‌دانستند و فکر می‌کردند صحبت‌کردن از مردم پشت‌کردن به نظام است. در تمام این سال‌ها بر اساس شناختی که از قبل بین من و رهبری حاکم بود، صحبت می‌کردم و مسایل را می‌گفتم. افکار همدیگر را می‌دانیم. ولی با دولتی که سرکار بود و کارهایی که بخش‌هایی از قوای دیگر و بعضی از نهادها می‌کردند، مخالف بودم و نمی‌توانستم کارهایشان را تایید کنم. چون تایید نمی‌کردم؛ می‌گفتند هاشمی طرف مردم را می‌گیرد. گویا خودشان می‌دانستند که دارند برخلاف مردم حرکت می‌کنند. البته همیشه نظر مردم برای من اصل بود و خواهد بود.

در این میان چه کسی درست می‌گوید؟ مخالفان، موافقان یا خود هاشمی؟ باید گفت آن چنان که خود هاشمی می‌گوید مواضع بنیادین او هیچ‌گاه تغییر نکرد. او در اوج فشارهای چپ‌ها در دهه هفتاد و در اوج فشارهای راست‌ها در دهه ۸۰ هیچ‌گاه از اصل انقلاب، نظام و ترکیب جمهوریت و اسلامیت کوتاه نیامد. او از روز اول انقلاب به دمکراسی باور داشت و بارها خود را به رای مردم گذاشت و از نه شنیدن نترسید. این یعنی برخلاف مدعیان نسل جدید انقلابی‌ها هیچ‌گاه از انقلاب، نظام و شخص آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رهبر نظام دست نکشید و هیچ‌گاه گامی بر خلاف این مسیر برنداشت و هر چه کرد برای حفظ این سه مسئله و مردم کرد.

حامیان امروز، که بخشی منتقدان دیروز هاشمی هستند، نیز درست می‌گویند. هاشمی تغییراتی داشته که محسوس هم بوده است. او ضرورت توسعه سیاسی را در اواخر عمر بهتر درک کرد. به اشتباه بودن رفتارهای بسته و امنیتی پی برد و متوجه شد که تمام معنای سیاست به معادلات پشت صحنه نیست.

او واقعیت‌های روز را پذیرفت و متناسب با آنان تغییر کرد، کاری که به نظر می‌رسد تمام سیاستمداران ایران از چپ و راست تا نسل جدید انقلابی‌ها باید آن را از هاشمی یاد بگیرند.

کد خبرنگار: ۹
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید