قبلا چهره‌هایی به واسطه وزن آکادمیک خود به دولت دعوت می‌شدند، اما حالا متنفذین سیاسی برای خود در دانشگاه کرسی می‌تراشند تا جایگاه خود را بالا ببرند.

دانشگاه ایرانی زیر سایه بحران‌های ریشه‌کن کننده

سلام نو سرویس سیاسی: ۱۶ آذر و روز دانشجو  در ایران رویدادی است که به شکلی اساسی با سیاست گره خورده است. چنانچه دلیل نامگذاری این روز نیز کاملا سیاسی است و چندان عجیب به نظر نمی‌رسد که بهترین روزهای دانشجو در ذهن دانشجویان سیاسی‌ترین و البته آزادترین آنان باشد.

به همین جهت آن جریان‌های سیاسی خاصی که هیچ پایگاه و جایگاهی در دانشگاه ندارند در تمام این سال‌ها سعی کردند فعالیت سیاسی دانشجویان در دانشگاه را به شیوه‌های مختلف مختل کنند. آنان ابتدا از روش محدود کردن و فشار سیاسی استفاده کردند، اما وقتی این کار را نتیجه بخش ندید سعی در تهی سازی روز دانشجو کردند.

در راستای تحقق این جریان روز دانشجو را از یادواره‌ی شهادت سه دانشجو که دنبال مقابله با استبداد داخلی و استعمار خارجی بودند تبدیل به روز جشن و شادی کرد. به جای اندیشمندان مختلف کمدین‌ها را روی سن مراسم روز دانشجو آورد و به جای تجلیل از دانشجوی فعال در حوزه‌های مختلف قرعه کشی و جایزه دادن را راه انداخت.

اما حالا و با گذشت زمان به نظر می‌رسد خطرهای بزرگ‌تر از تهی سازی روز دانشجو و محدود کردن فعالیت سیاسی دانشگاه را تهدید می‌کند، خطرهایی که می‌تواند ریشه‌کن کننده نهاد آکادمی در ایران باشد. از جمله این خطرها کوچ اساتید و دانشجویان نخبه و متوسط و استیلای سیاستمداران بر دانشگاه است.

شرایط اقتصادی و اجتماعی باعث شده تا امروز موج عظیم مهاجرت طبقه متوسط در ایران شکل بگیرد. این موج به طور طبیعی بیش و پیش از همه شامل دانشجویان می‌شود. نکته قابل توجه این است که موج مهاجرت این بار تنها شامل نخبگان و سرآمدن دانشگاه‌هایی مثل شریف نمی‌شود و تقریبا هر دانشجویی در هر دانشگاهی دنبال مهاجرت است.

اگر دیروز فقط نخبگان درجه یک و دو کشور مهاجرت می‌کردند، امروز هر دانشجویی که اندکی کیفیت علمی دارد مهاجرت می‌کند. این مسئله نه تنها وزن علمی دانشگاه‌هایی مثل شریف، تهران و بهشتی را کاهش می‌دهد بلکه عملا وزانت علمی عمومی کشور را تهدید می‌کند. بخش بزرگی از اساتید کشور ما، مثل جامعه اساتید و معلمین دیگر کشورها، الزاما نابغه علمی و پژوهشی نیستند بلکه دانشجویانی با کیفیت هستند که بعد از فارغ التحصیلی به معلمان و استادانی سازنده بدل می‌شوند. به خاطرات نخبگان و سرآمدن ایرانی و خارجی نگاه کنید. بیشتر آن‌ها معلم‌هایی الهام بخش داشتند که معروف و شناخته شده نبودند. موج مهاجرت اخیر جامعه ما را از داشتن چنین آموزگاران با کیفیتی محروم می‌کند.

بحران دوم که به پرسابقگی بحران اول است استیلای سیاستمداران بر دانشگاه است. کرسی محمود حسابی در دانشگاه تهران امروز به علیرضا زاکانی و محمدباقر قالیباف می‌رسد؛ دو چهره‌ای که هر چند «مدرک دکتری» دارند، اما اساسا چهره‌ای علمی نیستند. البته چنین انتصاباتی منحصر به دولت ابراهیم رئیسی نیست و عمری طولانی دارد و در دولت موسوی، هاشمی، خاتمی، احمدی‌نژاد و روحانی هم رخ داده است، اما احتمالا باید پذیرفت که غلظت چنین انتصاباتی در دولت‌های احمدی‌نژاد و تا اینجا رئیسی بیشتر بوده است.

قبلا چهره‌هایی  به واسطه وزن آکادمیک خود به دولت دعوت می‌شدند، اما حالا متنفذین سیاسی برای خود در دانشگاه کرسی می‌تراشند تا جایگاه خود را بالا ببرند.

فرقی بین زاکانی، قالیباف، ظریف، حناچی یا عارف نیست. سیاستمداری که شهردار، وزیر یا نماینده است و عملا تمام روز خود را صرف این امور می‌کند اساسا چطور می‌خواهد به مدیریت آکادمی برسد؟ آن هم دانشگاه‌هایی مثل شریف و تهران که قلب تپنده نهاد آکادمی در ایران هستند و هر تغییر در آن‌ها می‌تواند فضای دانشگاه‌های ایران را متاثر کند. در عوض در شرایط بحرانی اقتصادی، سیاسی و امنیتی سیاستمدار با دانشگاه نیز مثل دیگر حوزه برخورد می‌کند. در نتیجه حضور سیاستمداران فعال در زمین سیاست نه تنها خیری برای آکادمی ندارد.

کد خبرنگار: ۹
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید