سلام نو – سرویس بینالملل: بحران پنجشیر با شدت گرفتن درگیریها بین نیروهای مقاومت و طالبان و دخالت علنی طالبان در رخدادهای افغانستان وارد مرحله جدیدی شده است، مرحلهای که با شهادت برخی چهرههای ارشد جبهه مقاومت پنجشیر از جمله فهیم دشتی، رزونامهنگار شناخته شده و سخنگوی این جبهه آغاز شد.
مردم ایران نیز به دلیل رویکردهای انسانی نسبت به برخی رخدادهای ضد حقوق بشری و همچنین پیوند دیرینه خود با مردم افغانستان مطالبه کنش فعال دولت نسبت به این رخدادها را دارند. آنها خواهان فشار ایران به طالبان و کنشهای دیپلماتیک ایران در این عرصه هستند.
اگر مطالبات تند و احساسی درباره افغانستان را کنار بگذاریم به نظر میرسد بخش مهمی از جامعه ایران مطالبهی به حق و دقیق از دولت و به خصوص دستگاه دیپلماسی ایران دارند و آن نقش آفرینی جدی، موثر و مثبت در این بحران خونبار است.
در حالی که پاکستان عملا در ماجرای پنجشیر دخالت مستقیم میکند و تاجیکستان حداقل به صورت لفظی از مقاومت پنجشیر حمایت میکند، ایران به عنوان یکی از مهمترین همسایههای افغانستان دیرتر از همه وارد معرکه میشود و ضمن غیرقابل قبول خواندن وقایع پنجشیر و شهید خطاب کردن فهمیم دشتی، دخالت خارجی را نیز محکوم میکند.
موضع ایران موضعی درست است، اما مشکل دیر هنگام بودن چنین موضعی، آن هم در شتاب حوادث است که عملا اثر بخشی آن را به شدت کاهش میدهد. آن چنان که شتاب بیش از حد در دیپلماسی میتواند کشور را درگیر باتلاق کند، واکنش دیر هنگام نیز میتواند کشور را از دایره اثر گذاری خارج کند.
اما امروز واکنش دیر هنگام تنها مختص ماجرای افغانستان نیست و ایران یا به طور دقیقتر دستگاه سیاست خارجی آن در موارد مهمی دیگری از جمله برجام و مسائل مرتبط با آن نیز منفعل و مُردد است.
با این که وزارت خارجه یکی از اولین وزارتخانههایی بود که با دولت رئیسی وارد هماهنگی شد و وزیرش پیش از بسیاری از وزارتخانهها مشخص شد و آن وزیر نیز از بدنه وزارت خارجه بود به نظر میرسد هنوز دولت رئیسی چابکی لازم در زمینه دیپلماسی را ندارد.
به جز سفر وزیر خارجه، حسین امیرعبداللهیان، به عراق و تغییر جایگاه حاشیه برانگیز و نطق عربی نه چندان روانش ما تاکنون شاهد رخداد خاصی در این وزارتخانه نبودیم.
نمونهای از تعلل و مردد بودن دستگاه سیاست خارجی را میتوان در ماجرای برجام دید. حسین امیرعبداللهیان به تازگی با اشاره به مذاکرات وین گفت که برنامهریزی برای هرگونه تصمیمگیری دو تا سه ماه و تا زمانی که دولت جدید مستقر شود، زمان میبرد. حرفی که باعث شد آلمان و انگلیس از ایران بخواهند بیدرنگ به میز مذاکره برگردد.
حرف امیرعبداللهیان از آن جهت عجیب است که از دولت رئیسی، که به قدرت رسیدن آن از مدتها پیش قطعی بود، انتظار میرود در مسائل بنیادین مانند برجام برنامهای مشخص داشته و دو تا سه ماه نیاز به برنامه ریزی برای شروع مجدد کار نداشته باشد.
از طرف دیگر لارنس نورمن، خبرنگار سیاست خارجی وال استریت ژورنال مدعی شده است که ایران به درخواست سفر رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به ایران و درخواست بازتنظیم سازوکارهای نظارتی آژانس توسط بازرسهای آژانس پاسخ منفی داده است. او از منبع دیگری نقل میکند ایران صراحتا به این درخواست پاسخ نه نداده و صرفا به این درخواست واکنش نشان نداده که عملا چنین سفری را غیر ممکن میکند.
چنین اتفاقاتی در حالی رخ میدهد که به علت تجربه امیرعبداللهیان در وزارت خارجه همه انتظار داشتند این وزارت خانه عملکرد منعطفتر، قویتر و موثرتری در روزهای نخست دولت داشته باشد.
اما چنین رفتاری نشانه چیست؟ آیا دولت رئیسی دنبال به هم زدن برجام است و آن طور که محمد مخبر، معاون اول دولت گفته به مذاکرات و نتیجه آن خوشبین نیست؟ پس تماسهای رئیسی با طرفهایی مثل رییس جموری فرانسه و تاکیدش بر مذاکرات وین چیست؟ اگر مذاکرات وین قرار است ادامه داشته باشد این تعلل و تضاد چیست؟
البته انصاف این است که تمام مشکل را متوجه حسین امیرعبداللهیان و وزارت خارجه نکنیم، چون این وزارتخانه تنها بخشی از دستگاه سیاست خارجی است و نهادهایی چون شورای عالی روابط خارجی و شورای عالی امنیت ملی هم در سیاست منطهای و فرامنطقهای ایران نقشی موثر دارند و دستگاه سیاست خارجی ایران را شکل میدهند.
اگر ابراهیم رئیسی به عنوان رییس جمهور و یکی از ارکان اصلی هماهنگ کننده دستگاه سیاست خارجی اقدامی فوری و موثر برای هماهنگی این نهادها و خروج دستگاه سیاست خارجی از انفعال انجام ندهد ایران از افغانستان تا سوریه، از عراق تا یمن و از وین تا نیویورک دچار ضررهای قابل توجهی میشود.
تعلل رئیسی و دستگاه سیاست خارجی ایران میتواند به قدرت افزایی غیرقابل تصور پاکستان، طالبان و داعش در شرق ایران، تضعیف ایران در سوریه، عراق و یمن و پایان مذاکرات وین و رفتن پرونده برجام به شورای امنیت سازمان ملل منجر شود.
نظر شما