از مسیح علینژاد تا ایران اینترنشنال همه و همه از فعالیت براندازانه علیه جمهوری اسلامی سود مالی هنگفتی می‌برند، سود مالی شیرینی که با به سرانجام رسیدن پروژه براندازی قطع خواهد شد.

براندازی کسب و کار من است

سلام نو سرویس سیاسی: درست بعد از ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید نسل جدیدی از نیروهای مخالف نظام جمهوری اسلامی یا همان برانداز پر و بال گرفتند و وارد صحنه شدند. این نسل از منظر رسانه‌ای نمادهایی مثل منوتو و ایران اینترنشنال، از منظر تشکیلاتی فرشگرد و از منظر کنشگری موسسه توانا و مسیح علینژاد را داشت، اما دست آوردهای عملیاتی آن در حوزه براندازی تناسبی با هزینه‌هایی که برایش شد نداشت.

نسل جدید براندازان حتما از تلویزیون‌های لس آنجلس نشین و چهره‌هایی مثل هخا موفق‌تر بودند. این نسل به خصوص به لطف عملکرد فوق ضعیف صداوسیما و عملکرد در ظاهر حرفه‌ای ایران اینترنشنال و رسانه‌های هم‌سوی آن توانستند بر روی آتش بحران‌ها نفت و بنزین بریزند، اما آن طور که باید و شاید موفق نبودند.

این مسئله این سوال را در ذهن ایجاد می‌کند که چرا نسل جدید براندازان با وجود امکانات بسیار و حمایت قوی از سوی آمریکا، عربستان و حتی امارات نتوانستند در سرنگونی نظام و مهم‌تر از آن معرفی خود به عنوان آلترناتیو نظام مستقر گامی جدی بردارند؟ این پرسش را می‌توان از منظر داوری‌های اخلاقی مورد بررسی قرار داد، اما به نظر می‌رسد این گروه‌ها به جز اهداف غیراخلاقی و غیرملی مشکلات بنیادین دیگری نیز دارند که باید به آن توجه کرد.

از ونزوئلا تا آرژانتین و از مصر تا عراق هر جا آمریکا از نیروهای سیاسی برانداز یا مخالف دولت مستقر حمایت کرده است نتایجی بارها بهتر از حمایتش از به اصطلاح اپوزسیون ایرانی دریافت کرده است. علت این مسئله به چه چیزی باز می‌گردد؟ آیا قوام نظام سیاسی مستقر و پایگاه آن این ناکامی را رقم زده یا پای مسائل دیگری در میان است؟

فارغ از جایگاه مردمی نظام جمهوری اسلامی و تاثیر آن بر میزان ناکامی براندازان، مشکل اصلی در ناکامی گروه‌های مخالف نظام این است که تقریبا تمام این گروه‌ها هیچ میلی به براندازی واقعی نظام و سرنگونی حکومت و به دست گرفتن قدرت ندارند. شاید این حرف کمی عجیب به نظر برسد، اما تنها نگاهی به عملکرد و البته ریشه‌های این گروه‌ها می‌تواند دلیل این عدم علاقه را نشان دهد.

از مسیح علینژاد تا ایران اینترنشنال همه و همه از فعالیت براندازانه علیه جمهوری اسلامی سود مالی هنگفتی می‌برند، سود مالی شیرینی که با به سرانجام رسیدن پروژه براندازی قطع خواهد شد؛ اتفاقی که چندان باب میل براندازان حرفه‌ای نیست.

تنها در یک نمونه مطابق اطلاعات منتشر شده در سایت www.insidegov.com مسیح علی‌نژاد بین سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ سه قرارداد با «شورای مدیران خبررسانی» (مشهور به «BBG») وابسته به دولت آمریکا منعقد کرده است.  مجموعه‌ای قراردادها که ظاهرا ارزش آن به ۲۳۰ هزار دلار می‌رسد.

ریسپانسبل استیت کرافت در گزارشی که در  ژانویه ۲۰۲۰ منتشر کرد تاکید کرد که مسیح علینژاد را صرفا نباید یک روزنامه‌نگار و فعال ایرانی دانست؛ او حقوق بگیر دولت آمریکا است و برای تقویت صدای طرفداران ترامپ فعالیت می‌کند. این رسانه سپس به این نکته اشاره می‌کند که فاکس نیوز از علینژاد به عنوان روزنامه‌نگار یاد می‌کند و این نکته که او از دولت آمریکا مزد می‌گیرد را به فراموشی می‌سپارد. ستون‌نویس نیویورک تایمز نیز ظاهرا اطلاعی از فاندها و کمک‌های دولتی مسیح علینژاد ندارد.

براندازی کسب و کار من است

بر اساس اطلاعات رسمی منتشر شده در گاوتریب(govtribe) مسیح علینژاد کارمند صدای آمریکا است و از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۱ بیش از نیم میلیون دلار قرار داد فدرال بسته یا کمک هزینه مالی دریافت کرده. این در حالی است که بر اساس گزارش برخی منابع او برای پروژه چهارشنبه‌های سفید نیز ۵۰۰ هزار دلار کمک مالی جداگانه دریافت کرده است.

این تنها بخشی از کمک‌های مالی و دستمزدهای علینژاد است. او در این سال‌ها توانایی این را داشت که از کمک هزینه‌های مختلف اتحادیه اروپا برای پروژه‌های حقوق بشری استفاده کند و برای جایزه‌های مختلفی که می‌برد نیز پول خوبی به دست بیاورد.

موسسه توانا با مدیریت مریم معمار صادقی نیز در این سال‌ها بودجه‌های خوبی را از وزارت خارجه آمریکا، هلند، گوگل و بسیاری جاهای دیگر کسب کرده است. معمار صادقی از جمله حامیان بی‌پرده حمله نظامی به ایران است. ایران اینترنشنال هم وضعیت مشابهی دارد. حقوق دریافتی روزنامه‌نگاران و خبرنگاران در ایران اینترنشنال دو تا سه برابر متوسط دیگر بنگاه‌های رسانه‌ای است.

در این میان حتی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بیش از آن که یک سازمان تروریستی عملیاتی باشد سازمان تجاری است که از جاسوسی، ترور و فعالیت مجازی پول در می‌آورد. روابط مجاهدین خلق و چهره‌هایی مثل جان بولتون، رودی جولیانی و حتی مایک پمپئو نیز بیشتر مبتنی بر پول است. مجاهدین از لابی خود در کنگره به جز فشار به ایران برای کسب کمک مالی نیز استفاده می‌کنند.

آن چنان که می‌بینید عموم براندازان ایرانی با وجود خصومت با نظام و میل برای تحت فشار گذاشتن آن، تمایل به سرنگونی نظام ندارند و چونان زالو از تحت فشار گذاشتن مردم کسب درآمد می‌کنند. این مسئله باعث می‌شود تا براندازی بیش از یک فعالیت سیاسی یک شغل تمام وقت جذاب، پرهیجان و البته پردرآمد باشد که توقف آن بیش از همه به ضرر براندازان است.

کد خبرنگار: ۹
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید