صدرا امامی با اشاره به تب کارآفرینی می‌گوید: کارآفرین شدن هیچ امتیاز خاصی نسبت به این که من متخصص و کارمند جایی باشم ندارد، چه بسا کسانی که کارآفرین هستند شکست‌هایی می‌خورند که از نظر مالی و روحی کنار آمدن با آن بسیار سخت است.

برای کشف علاقه راهی جز سعی و خطا وجود ندارد / توصیه‌های کاری برای دهه هشتادی‌ها

سلام نو سرویس اقتصادی: این روزها بسیاری علاقه‌دارند که پس از خروج از دانشگاه کسب‌وکار خود را راه اندازی کنند و در قامت کارآفرین ظاهر شوند، اما چنین چیزی شدنی است؟ آیا هر کسی ضرورتا باید کارآفرین باشد؟
برای بررسی این مسئله سلام نو با صدرا امامی به گفت‌وگو نشست. امامی توسعه دهنده کسب و کار و متخصص بازاریابی درونگرا است. او فارغ التحصیل مهندسی صنایع از دانشگاه امیرکبیر است و با کسب رتبه ۱ کنکور کارشناسی ارشد در رشته مدیریت اجرایی، این دوره تحصیلی را در دانشگاه تهران گذرانده است.

سوابق امامی باعث شد تا پیش از ورود به بحث کارآفرینی، درباره‌ی نسبت علاقه و رشته دانشگاهی نیز حرف بزنیم و چگونگی کشف این علاقه برای نسل جوان، به خصوص دهه هشتادی‌ها را مورد توجه قرار دهیم.

مشروح گفت‌وگوی سلام نو با صدرا امامی را ادامه می‌خوانید.

اجازه بدهید از این جا شروع کنیم که یک دانش آموز در آستانه انتخاب رشته یا حتی سال اول دانشگاه چطور می‌تواند حوزه کاری مورد علاقه خود را تشخیص دهد.

واقعیت این است که تشخیص این علاقه توسط دانش آموزان بسیار دشوار است چون در جامعه ما فرد قبل از دانشگاه وارد جامعه نمی‌شود و کاملا درگیر مدرسه است؛ در نتیجه فرد نمی‌تواند متوجه شود از چه کاری واقعا لذت می‌برد. با این تفاسیر به گمان من یک راه حل این است که فرد در سال‌های قبل از دانشگاه و حتی انتخاب رشته در موقعیت‌های کاری مختلف قرار بگیرد، درباره آن‌ها مطالعه کند و دامنه اتفاقات آن‌ها را بشناسد تا بتواند به قدرت تشخیص مناسبی دست پیدا کند.

اگر این زمان را از دست داده باشد چه راهی پیش رویش قرار دارد؟

اگر این موقعیت را از دست داده است، به نظرم در ابتدا نباید در جو مشاوره‌های مرسوم کنکوری قرار بگیرد و باید این جمله مشهور که «یک رشته مهندسی بخوان و در کنارش به علاقه‌ت برس» را کنار بگذارد. بعد باید یک بار به طور جدی به این فکر کند که چه تصویری از ده سال آینده خودش او را خوشحال و راضی می‌کند.

برای درک ملموس این ماجرا می‌توان به رتبه‌های برتر کنکور ریاضی نگاه کرد. سال‌ها است که رتبه‌های برتر کنکور برق و مکانیک را به عنوان انتخاب اول خود انتخاب می‌کنند. باید پرسید که چرا دست به چنین انتخابی می‌زنند؟ آیا کیفیت خاصی از کسب علم در دانشگاه در انتظارشان است؟ بازار کار عجیبی برای آن‌ها وجود دارد؟ این رشته‌ها رشته‌های پول سازی هستند؟ اگر هر کسی تصویری از ده سال بعد خود را متصور شود احتمالا پاسخی به سوالاتی شبیه این برای انتخاب‌هایی که می‌کند خواهد داشت.

اگر این فرصت هم از دست رفت و فرد وارد دانشگاه شده باشد چطور؟

در این جا به نظرم نباید به حضور در دانشکده خود اکتفا کند و باید به دانشکده‌های دیگر هم سر بزند. در آن جا با دانشجوهای سال بالایی حرف بزند، تصویری از بازار کار بگیرد و پروژه‌های در سطح دانشکده را رصد کند.

در مجموع به باور من راهی به جز سعی و خطا برای کشف علاقه وجود ندارد. وقتی عرصه این سعی و خطا قبل از دانشگاه برای ما وجود نداشته باید این کار را در زمان دانشگاه انجام دهیم و نباید از این سعی و خطا و تغییر بترسیم.

برای کشف علاقه راهی جز سعی و خطا وجود ندارد / توصیه‌های کاری برای دهه هشتادی‌ها

تبی که این روزها حسابی داغ است تب کارآفرینی است. در این فضا کارآفرین بودن بهتر است یا متخصص شدن؟

کارآفرین شدن هیچ امتیاز خاصی نسبت به این که من متخصص و کارمند جایی باشم ندارد، چه بسا کسانی که کارآفرین هستند شکست‌هایی می‌خورند که از نظر مالی و روحی کنار آمدن با آن بسیار سخت است. این تصویر که کارآفرین ۵ یا ۱۰ سال کار کند و بعد به راحتی درآمد داشته باشد محصول تبلیغات تجاری است و زیاد نباید آن را جدی گرفت.

اولین مسئله ضروری این است که کارآفرین و کارآفرینی را واقعی ببینیم. کارآفرین ممکن است سال‌ها با سختی زندگی کند، به خصوص با توجه به وضعیت اقتصادی کشور ما که ثبات زیادی در آن نیست.

ما باید تصویر آرمانی از کارآفرینی را کنار بگذاریم. کارآفرینی، آن هم در ایران، نیاز به ریسک پذیری بسیار بالا و توانایی رو به رو شدن با ابهام‌های متعدد دارد. باید دید آیا شخصیت یک فرد مناسب چنین موقعیتی هست؟ آیا چنین موقعیت‌هایی برای یک فرد ساده یا حداقل قابل تحمل خواهد بود؟

خیلی وقت‌ها ما می‌توانیم یک متخصص ماهر و چهره تصمیم ساز برای یک کارآفرین باشیم. باید بدانیم متخصص بودن به معنای دیده نشدن نیست. یک متخصص ماهر همیشه جای خود را پیدا می‌کند و تصمیم‌سازی می‌کند. در نتیجه ما باید ببینیم برای چه موقعیتی بهتر هستیم؛ کارآفرین یا متخصص؟ مایلیم تصمیمات کلان بگیریم یا درفرآیند تصمیم‌سازی مشارکت کنیم و چند تصمیم را در برابر تصمیم گیرنده بگذاریم؟

چطور می‌شود متوجه شد برای کدام موقعیت توانایی بیشتری داریم؟

پاسخ به این سوال هم مانند سوال نخست است و نمی‌شود بدون هیچ پیش زمینه و سعی و خطایی از این مسئله مطلع شد. اما پیشنهاد من است که این مسیر با کارآفرین بودن شروع نشود، بلکه با این شروع شود که فرد ابتدا در یک کار مهارت افزایی کرده و متخصص شود و بعد برای رفتن به سمت کارآفرینی مهارت‌های مدیریتی خود را بهبود بخشد.

البته من نمی‌خواهم یک گزاره عمومی یا پیام جهان شمول صادر کنم، شاید موقعیتی برای کارآفرینی رخ دهد که رفتن به سمت آن مفیدتر از متخصص شدن باشد. با این وجود به نظرم من مسائلی مانند مدیریت نیروها، مذاکره، ارائه محصول و عقد قرارداد نیاز به تجربه حضور در شرکت‌های مختلف دارد و شروع مسیر کاری در جایگاه یک متخصص انتخاب بهتری است.

اگر کسی با چنین رویکردی قصد ورود به شرکتی را داشت بهتر است به سمت حضور در شرکت‌های کوچک و متوسط برود تا جای رشد و نگاه به جنبه‌های مختلف کار را داشته باشد.  

در چنین فضایی مهم‌ترین اقدامی که دانشجویان، به خصوص دهه هشتادی‌ها، می‌توانند برای ورود بهتر به بازار کنند چیست؟

به نظر مهم‌ترین اولویت فرد باید توسعه مهارت باشد؛ چه مهارت‌های تخصصی و چه مهارت‌ها نرم. توسعه مهارت‌های تخصصی می‌تواند با دوره‌های مختلف، مطالعه، کارآموزی و حتی کار کردن در یک حوزه خاص باشد. این کار باعث می‌شود تا فرد برای کسب درآمد مشکل نداشته باشد.

کسب مهارت تخصصی حتی برای فرد کارآفرین هم به شدت ضروری است چون او می‌تواند در صورت شکست در یک پروژه راهی برای آغاز دوباره خود پیدا کند و از بحران خارج شود.

مهارت‌ها نرم هم حوزه‌ای است که برای کارآفرینی و حتی استخدام در جایی بسیار مهم است. ارتباط برقرار کردن، مذاکره و ارائه کردن، خود مهارت‌های بسیار مهمی هستند که برای کسب شغل و کارآفرینی بسیار اهمیت دارند.

نکته مهم این است که در کسب مهارت اصلا به دانشگاه اکتفا نکنیم چون آن چه در دانشگاه یاد می‌گیریم با آن چه در بازار کار رخ می‌دهد به طور کلی متفاوت است.

شما وقتی با کسانی که سر کار می‌روند گفت‌وگو می‌کنید از مهارت‌های کسب شده در دوران دانشجویی سخن می‌گویند نه نمره‌های کسب شده در دانشکده. ما باید بپذیریم که مهارت محوری را جایگزین معدل و مدرک و نمره خوب کنیم.

در انتها به نظرم باید یادگیری زبان را هم جدی گرفت چون فارغ از قصد مهاجرت، امروز منابع زبان اصلی بسیاری وجود دارد که با دانستن زبان می‌توان از آن‌ها برای کسب مهارت تخصصی و نرم بهره برد.

کد خبرنگار: ۲۰
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید