عادل طالبی با انتقاد از جو ضد کارمندی گفت: چه کسی گفته همه باید کارآفرین شوند؟ اگر همه کارآفرین شوند پس چه کسی کارهای دیگر را بکند؟ چه کسی گفته کارمندی بد است؟ شاید بتوان بدترین محصول این رویکرد را بد دانستن کارمندی و کارکردن برای دیگران دانست.

هر ایجاد اشتغالی به معنای کارآفرینی نیست / سکه کارآفرینی دو رو دارد / کسی به نرخ شکست ۹۰ درصدی استارت آپ‌ها اشاره نمی‌کند / چه کسی گفته همه باید کارآفرین شوند و کارمندی بد است؟

سلام نو سرویس اقتصادی: این روزها خیلی‌ها دوست دارند شبیه ایلان ماسک یا جف بزوس شوند؛ کارآفرین، پولدار، مشهور و البته باحال! شاید بتوان گفت تب کارآفرینی چنان شدید است که بسیاری با وجود توانایی‌های خوب حاضر به کار کردن برای بهترین سازمان‌ها نیز نیستند. اما آیا کار آفرین شدن به همین سادگی است؟

برای بررسی این مسئله سلام نو با عادل طالبی گفت‌وگو کرده است. طالبی کارشناس ارشد مدیریت کسب و کارهای الکترونیک است و نامش در فضای کسب‌وکار ایران با استراتژی‌ها مارکتینگ و شناخت بازار گره خورده است. او هر چند امروز به عنوان یک کارآفرین موفق شناخته می‌شود، اما برای رسیدن به این نقطه شکست‌های سختی خورده و تجاربی فوق‌العاده دارد.

طالبی معقتد است جو کارآفرینی باعث شده تا ارزش آفرینی در دل سازمان مورد غفلت واقع شود. او تاکید می‌کند که باید از مشکلات و سختی‌های کارآفرینی گفت و تنها به آخر قصه چهره‌هایی مثل ایلان ماسک یا بیل گیتس توجه نکرد.

در ادامه گفت‌وگوی سلام نو با عادل طالبی را می‌خوانید.

آقای طالبی این روزها ما با تعدادی زیادی کارآفرین مواجه هستیم. آیا هر کس ایجاد اشتغال کند کارآفرین است؟

به نظر من ما در ایران هنوز تعریف درست و روشنی از کارآفرینی نداریم. کارآفرینی در واقع ترجمه Entrepreneurship است که ارزش آفرینی را در دل معنای خود دارد، ولی در ایران هر کسی شغل ایجاد کند کارآفرین خطاب می‌شود. ما در ایران مشکل بیکاری داریم و با این بحران بیکاری هر کسی که شغل ایجاد کند و عده‌ای را به کار مشغول کند حتما باید جایزه بگیرد، اما هر ایجاد شغلی الزاما کارآفرینی  و ارزش آفرینی نیست. آن چیزی که در دنیا به عنوان کارآفرینی مطرح است با آن چیزی که ما کارآفرینی خطابش می‌کنیم فاصله محسوسی دارد.

مشکلی که ما در ایران با آن مواجه هستیم، در سطح ماندن تعریف واژه‌ها است. این که شما ارزشی را که بازار نمی‌پذیرد را تبیین کنید کارآفرینی و کسب و کار نیست.

چرا ما امروز با تعداد زیادی آدم مواجه هستیم که مدرس یا تحصیل کرده کارآفرینی هستند، اما هنوز این مشکل معنایی را داریم؟

یکی از مشکلات ما این است که دولت برای برداشتن فشار درخواست شغل از روی خودش آمد بر طبل کارآفرینی کوبید تا این فشار مطالبه شغل تا حدی از روی دوشش برداشته شود. محصول این اقدام چه بود؟ دولت رشته کارآفرینی را در تمام دانشگاه‌ها ایجاد کرد و کسانی را که اصلا معنای کار، آفرینش و کارآفرینی را نمی‌دانستند به عنوان استاد به این رشته وارد کرد. محصول این اقدام هزاران فارغ التحصیل رشته کارآفرینی بود که با مشتی جمله تئوریک و فهمی غیرواقعی از کسب‌وکار و معادلات آن پا به میدان گذاشتند و ادعای بلد بودن کار آفرینی را کردند.

چرا این اقدام مثبت نیست؟ این که به تعبیری به جای ماهی دادن ماهی گیری یاد مردم بدهند؟

چه کسی گفته همه باید کارآفرین شوند؟ اگر همه کارآفرین شوند پس چه کسی کارهای دیگر را بکند؟ چه کسی گفته کارمندی بد است؟ شاید بتوان بدترین محصول این رویکرد را بد دانستن کارمندی و کارکردن برای دیگران دانست. متاسفانه جوی ایجاد شد که کارمندی بد است ولی اگر کاری داشتی که ۱ میلیون درآمد داشت خیلی خوب است! این نگاه اساسا نگاهی اشتباه است.

امروز این نگاه ما را به جایی رسانده که افراد حاضر نیستند به دل سازمان‌ها بروند و ارزش آفرینی بکنند، در حالی که یکی از مهم‌ترین موارد ارزش آفرینی و کارآفرینی همین ارزش آفرینی درون سازمانی است. هر سازمان به افرادی نیاز دارد که به رشد آن کمک کنند ولی به دلیل جو ایجاد شده ما در این حوزه کمبود نیرو داریم و لطمه‌های شدیدی را نیز متحمل شده‌ایم.

پیرو همین نگاهی که آن را تبیین کردید ما امروز با تب استارت آپ، کارآفرینی یا به تعبیری بیل گیتس و ایلان ماسک شدن مواجه هستیم. بسیاری فکر می‌کنند بدون دانشگاه یا دانشگاه نصفه می‌توان در یک مسیر ده-دوازه ساله به ثروت قابل توجه رسید. این مسیر به همین اندازه ساده است؟

ما علمی داریم به نام آمار و احتمالات که درصد خطا، شانس موفقیت و چنین مواردی را محسابه می‌کند. باید از آمار برای درک بهتر مسئله استفاده کنیم تا دید روشنی داشته باشیم.

دو دهه پیش یک برنامه تلویزیونی پخش شد به نام راز که خیلی گل کرد و دست به دست می‌چرخید و حتی همین حالا هم هنوز مورد توجه است. در این برنامه عده‌ای را نشان می‌دهند که می‌گویند با فکر کردن به آرزوهایشان به آن‌ها رسیدند و هر کسی تلاش کند و اراده داشته باشد می‌تواند به چیزی که می‌خواهد برسد.

اما این برنامه یک مشکل مهم داشت و آن این بود که ته قیف را نشان می‌داد. چهره‌های حاضر در این برنامه خروجی یک جمعیت بزرگ بودند. از میلیون‌ها نفری که شب‌ها خواب خانه و ثروت در مناطق مرفه آمریکا را می‌دیدند راز تنها با کسانی گفت‌وگو کرد که به این موفقیت رسیدند و از میلیون‌ها نفری نگفت که همین خواب را می‌دیدند، اما به هیچ چیز نرسیدند.

هر ایجاد اشتغالی به معنای کارآفرینی نیست / سکه کارآفرینی دو رو دارد / کسی به نرخ شکست ۹۰ درصدی استارت آپ‌ها اشاره نمی‌کند / چه کسی گفته همه باید کارآفرین شوند و کارمندی بد است؟

در کتاب هنر شفاف اندیشیدن به عنوان اولین خطای شناختی به این مسئله اشاره و تحت عنوان خطای گورستان هنرمندان راک به آن پرداخته شده است. در آن جا گفته می‌شود که هر سال میلیون‌ها نفر دوست دارند روی استیج کنسرت‌های راک بروند تا صدها هزار تماشاچی آن‌ها را تشویق کنند، ولی واقعیت این است که هیچ کس میلیون‌ها نفری که به استیج نرسیدند را نمی‌بیند، بلکه همان چند نمونه موفقی که به استیج رسیدند در رسانه‌ها مطرح می‌شوند.

نمونه ایرانی این ماجرا را می‌توان در کنکور رشته تجربه مشاهده کرد.  گمانم این است که دو سال پیش ۶۰۰ هزار دانش آموز برای کنکور تجربی کنکور دادند. این ۶۰۰ هزار نفر به عشق آقا یا خانم دکتر شدن و مواهب آن کنکور دادند ولی راه رسید به این نقطه را ندیدند. این ۶۰۰ هزار نفر ندیدند که یک دانشجوی دکتری برای رسیدن به تخصص و فوق تخصص یک راه حداقل ۱۵ ساله با درس خواندن شبانه روزی در پیش رو دارد و بعد از طی این زمان تازه شاید به آن نقطه‌ای برسد که آرزوی آن ۶۰۰ هزار نفر است. در کنار این از رشته پزشکی عمومی تا دام پزشکی و هر نوع پزشکی دیگری که فکرش را بکنید ما ۱۲ هزار صندلی بیشتر در دانشگاه سراسری نداریم که خود نیز چالشی بزرگ است. با این همه در نهایت این تنها دکترهای موفق هستند که در چشم مردم و رسانه‌ها دیده می‌شوند و درباره بیش از نیم میلیون داوطلبی که شکست می‌خورند چیزی گفته نمی‌شود.

و ظاهرا همین فرمول در زمین کارآفرینی هم تکرار می‌شود.

بله. ماجرای کارآفرینی و استارت آپ هم همین است. هیچ کس درباره هزار استارت آپی که شکست خوردند و نرخ ۹۰ درصدی شکست چیزی نمی‌گوید و همه چند غول این حوزه را پیش روی خود می‌گذارد و می‌گوید می‌خواهیم ایلان ماسک شویم. در خود آمریکا هزاران نفر بهتر، پرپتانسیل‌تر و با امکانات‌تر از ایلان ماسک نتوانستند مسیر او را بروند و شکست خوردند، در نتیجه هیچ چیز اینقدر ساده نیست.

من نمی‌گویم نباید این مسیر را رفت، ولی همه نمی‌توانند این مسیر را بروند. این در حالی است که بسیاری می‌توانند در دل شرکت‌های بزرگ قرار بگیرند و به موفقیت آن‌ها کمک و خودشان هم رشد کنند. من نمی‌گویم از کارآفرینی  نگوییم ولی این هم گفته شود که استارت آپ شوخی نیست و همیشه به ایلان ماسک ختم نمی‌شود و کارافرینی دو رو دارد! یادمان باشد که میلیون‌ها نفر می‌خواستند ایلان ماسک شوند، اما از دور خارج شدند.

برای بسیاری از امور مثل انتخاب رشته، دانشگاه یا علاقه شغلی راه‌ها و فرمول‌هایی وجود دارد که به ما کمک می‌کند. فرمول یا راه‌کاری وجود دارد که فرد متوجه شود برای فضای کارآفرینی مناسب است یا نه؟

به نظر من یک جوان اگر پنج تا ده سال در دل شرکت‌ها کسب تجربه کند فهم درستی از مناسبات بازار و ارزش به دست می‌آورد و ارتباطات خوبی می‌سازد، ارتباطاتی که برای کسب و کار از پول هم مفیدتر است. بعد از پنج تا ده سال با تکیه بر دانش دانشگاهی، تجربه کاری و مهارت‌های نرم مثل مذاکره می‌تواند درباره ورود به حوزه کارآفرینی تصمیم بگیرد. ورود این چنینی احتمال شکست را کاهش می‌دهد.

۳۰ سالگی برای کارآفرینی دیر نیست؟

اصلا اصل موفقیت بعد از سی سالگی است. گمانم سال ۲۰۱۸ گزارشی در آمریکا منتشر شد درباره استارت آپ‌ها و در آن مشخص شده که بیشتر استارت آپ‌های موفق بنیانگذارانی بالای ۳۵ سال داشته‌اند.

امثال بیل گیتس پس چه هستند؟

مواردی مثل گیتس و چهره‌هایی شبیه به او استثنا هستند. در کنار این باید دانست که ما هیچ وقت از کوه یخی که درباره بیل گیتس پنهان است صحبت نمی‌کنیم. شما ببینید پدر و مادر بیل گیتس چه کسانی بودند و او چقدر حمایت‌های تمام و کمالی داشته است. این طور نبود که بیل گیتس بدون هیچ حمایتی و صرفا از یک پارکینگ شروع به کار کند.

درباره دیجیکالا هم همین است. همه می‌گویند که برادران محمدی می‌خواستند یک دوربین بخرند و وقتی در این خرید به مشکل خوردند رفتند سراغ ساخت دیجیکالا. هیچ کس نمی‌گوید که برادران محمدی چه سابقه‌ای در مارکتینگ داشتند و چقدر از بازار شناخت داشتند.

متاسفانه خیلی از داستان‌های موفقیت یک بخش قابل توجهی از داستان اصلی را ندارند و بیشتر درباره آخر مسیر که راحت و جذاب است صحبت می‌کنند و از پیش‌نیازها و مشکلات نمی‌گویند.

با تمام این‌ها ۳۰ سالگی برای کارآفرینی در کشوری مثل ایران دیر نیست.

به باور من شاید بتوان در ایران دیرتر هم اقدام کرد چون اینجا آمریکا نیست که در صورت شکست یک حمایت حداقلی داشته باشید. در ایران می‌توانید با یک شکست از بین بروید و له شوید! ما چون در جایی مثل آمریکا نیستیم باید با احتیاط بیشتری گام برداریم!

من در ۲۱ سالگی شرکت اولم را تاسیس کردم، در ۲۴ سالگی ورشکست شدم و در سال ۸۰ وقتی ۲۶ سالم بود ۱۶ میلیون تومان بدهی به بار آوردم. ۸ سال طور کشید تا بدهی‌هایم را تسویه کردم و بعد دوباره در ۳۴ سالگی از صفر و با تجربه بیشتر شروع کردم.

و حالا از راضی هستید؟

بله خیلی خوب است چون این بار با هوشیاری و تجربه بیشتری گام برداشتم و کمی محافظه‌کار بودم.

چرا محافظه‌کار؟

واقعیت این است که در کشور ما کمی محافظه‌کاری بسیار مفید است چون پارامترهای فوق‌العاده زیادی در موفقیت یا عدم موفقیت شما دخیل هستند. مثلا کشوری مثل آمریکا یا فرانسه اصلا چیزی به نام تحریم یا نوسان نرخ ارز را تجربه نکرده‌اند. در نتیجه نبود این مشکلات و حمایت حداقلی دولت، یک جوان فرانسوی می‌تواند چند سال کسب تجربه کند و با آرامش شکست بخورد ولی در ایران اینطور نیست.

من خاطرم هست که یک دوره می‌خواستم از بیمه بیکاری استفاده کنم و در برابر یازده سال کاری که کرده بودم تنها اجازه استفاده دو ساله از بیمه بیکاری را دادند. این دو سال هم حداقل مبلغ ممکن را دریافت کردم. با این تفاسیر ما نمی‌توانیم در ایران خیلی راحت ریسک کنیم.

حالا که به مسیر خود نگاه می‌کنید، چقدر به رویاهای عادل طالبی ۱۸ ساله رسیدید.

هنوز چیزهایی هست که ندارم و دنبال رسیدن به آن‌ها هستم، اما خوشحالم که در مسیر درست قرار دارم و کارهایی که دوست دارم را انجام می‌دهم.

در آخر خیلی‌ها رویای این را دارند که با استارت آپ و کارآفرینی بعد از چند سال صرفا یک بیزینس را مدیریت کنند و به سادگی پول درآورند. شما به آن نقطه رسیده‌اید؟

اصلا چنین چیزی ممکن نیست. هر چقدر در فضای کارآفرینی جلوتر بروید مسئولیت‌تان سنگین‌تر می‌شود و باید بیشتر کار کنید. شما بزرگ‌تر از بیل گیتس یا مشهورتر از استیو جابز که نمی‌شوید. این چهره‌ها وحشتناک کار کردند و می‌کنند. اگر کسی دنبال این است که بعد از مدتی کار به تفریح بپرداز باید برود دنبال خلاف، نه کارآفرینی! کارآفرینی فضای همیشه کار کردن و خلق ارزش است و میل به خلق و فعالیت هیچ وقت شما را راحت نمی‌گذارد.

کد خبرنگار: ۹
۱دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بشارتیان IR ۱۲:۳۷ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
    0 0
    خیلی مطلب عالی و مفیدی بود خوشحالم که دارم از تجریه ی آقای طالبی توی مسیر زندگیم استفاده میکنم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید