سلام نو – سرویس بینالملل: طالبان با شدت، خشونت و جدیت تمام به عرصه سیاسی افغانستان برگشته است، چیزی که از چند ماه قبل توسط بسیاری از تحلیلگران و رسانهها پیشبینی شده بود و چندان تعجب برانگیز نیست. حالا طالبان از مرز افغانستان با ایران تا مرز این کشور با تاجیکستان را تحت کنترل دارد و دولت مستقر در کابل را در آستانه سقوط قرار داده است.
صحنههایی تکان دهنده از آتش زدن مغازه، گذرگاه مرزی و البته خانههای مردم در فضای خبری و مجازی دست به دست میشود و سایه ترس دوباره بر سر افغانستان، به خصوص زنان و دختران افغان گسترده شده است.
بسیاری تعجب میکنند که چرا آمریکا افغانستان را به سادگی تخلیه کرده و به دست طالبان سپرد؟ بسیاری دیگر، به خصوص شهروندان ایران، متعجب هستند که چرا ایران مواضع سختی علیه طالبان نمیگیرد؟ چرا در مرز با طالبان درگیر نمیشود و چرا میزبان مذاکراتی چند جانبه است که دو طرف مهم آن طالبان و بخشی از دولت افغانستان هستند؟ آیا ایران دردسرهای طالبان را فراموش کرده است؟
چرا آمریکا ناگهان افغانستان را تخلیه کرد؟
امروز بخش مهمی از اهالی خاورمیانه از عملکرد آمریکا در افغانستان متعجب هستند. آمریکایی که روزی برای بیرون کردن روسیه از افغانستان نیروهای رادیکالی از جمله طالبان را فربه کرد و بعد برای نابودی القاعده و طالبان به افغانستان لشکر کشید چطور امروز به سادگی هر چه تمامتر افغانستان را رها میکند؟
پاسخ کوتاه به این سوال یک کلمه است: منافع ملی. یک روز نیاز بود طالبان در افغانستان علیه روسیه بجنگد و روز دیگر نیاز بود آمریکا برای عقب راندن طالبان و القاعده وارد افغانستان شود. امروز نیاز است افغانستان و به طور کلی خاورمیانه از تمرکز خارج شود تا آمریکا بتواند روی رقابت و مقابله با چین تمرکز کند.
به جز این، نگاه جو بایدن به عنوان رییس جمهور آمریکا نیز در چگونگی خروج آمریکا از افغانستان موثر است. بایدن از زمان بوش مخالف حضور نظامی در افغانستان بود و در دوران رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته آمریکا نیز تاکید کرد که کاملاً مخالف فکر ملت سازی در افغانستان است و تنها کاری که آمریکا باید در افغانستان به آن رسیدگی کند مسئله تروریسم است.
بایدن پنجشنبه گذشته نیز در سخنانی سرعت در خروج نظامیان آمریکا از افغانستان را مساوی امنیت دانست و گفت: ما برای ساختن یک کشور به افغانستان نرفتیم. رهبران افغانستان باید گرد هم آیند و به سوی آینده حرکت کنند.
او ادامه داد: آیا من به طالبان اعتماد دارم؟ نه. اما به قابلیت ارتش افغانستان اعتماد دارم، زیرا از نظر تحرک رزمی آموزشدیدهتر، مجهزتر و دارای مهارت بیشتری است. بایدن با این وجود از دولت افغانستان خواست که با طالبان توافق کند.
چرا ایران علیه طالبان موضع نمیگیرد و وارد افغانستان نمیشود؟
در طرف دیگر مردم ایران که از نظر عاطفی و قلبی به افغانستان نزدیک هستند و مردم آن را هم زبان و هم فرهنگ خود میدانند این روزها این سوال را تکرار میکنند که چرا ایران با طالبان سر جنگ ندارد و چرا مثل سوریه وارد افغانستان نمیشود؟ چرا از ظرفیت فاطمیون استفاده نمیکند؟
فارغ از تمام نقدهایی که میتوان و باید به دیپلماسی ایران درباره افغانستان وارد کرد، مسئله اینجا است که واقعیت زمین سیاست خود را به همه تحمیل میکند و حکومت ایران با هر نگاهی باز هم نمیتواند بدون حساب و کتاب در یک کشور دیگر مداخله کند.
آن چنان که در سوریه مسئله ایران شخص بشار اسد نبود، در افغانستان هم طالبان یا دولت اشرف غنی نیست. ایران برای این از اسد حمایت کرد که حامی منافعش در سوریه بود و به نسبت دیگر طرفهای درگیر انعطاف بیشتری داشت.
امروز در افغانستان هیچ بشار اسدی وجود ندارد که با چنگ و دندان برای حفظ دولت بجنگد. بسیاری از ولایتهای افغانستان با هماهنگی یا به تعبیری خیانت مسئولین دولتی سقوط کرد و هیچ مقاومتی علیه طالبان صورت نگرفت. از طرف دیگر رییس جمهور افغانستان نیز در دورهای که بحران به اوج خود رسیده سفری بیفایده به آمریکا داشت و چند روزی در کشور نبود.
از طرف دیگر طالبان به آمریکا، روسیه، چین، ایران و تمام کشورهای خارجی وعده داده که امنیت منافع و دیپلماتهای آنها در افغانستان حفظ شود. تا وقتی این شرط بر جای خود باقی بماند ایران و هیچ کشور دیگری نمیتواند به بهانه تعرض به طالبان یورش ببرد.
دلیل دیگر عدم مداخله ایران در افغانستان این است که تا امروز – و تا جایی که از منابع رسمی مشخص است – دولت افغانستان هیچ درخواست کمکی به ایران ارائه نداده است. حضور ایران در سوریه به درخواست دولت قانونی این کشور و با هماهنگی آن بود. اقدام خودسرانه ایران نه تنها میتواند دولت مستقر را طلبکار کند بلکه میتواند ایران را در باتلاقی بیاندازد که به درگیری با پاکستان و تنش با روسیه منجر شود. در این شرایط به نظر میرسد اولویت ایران بالا بردن دست گروههای مخالف طالبان در مذاکرات سیاسی و افزایش سهم آنها از دولت یا حکومت آینده است.
طالبان؛ واقعیت جدید و متحول شده افغانستان؟
اعلامیههایی منسب به طالبان منتشر شده که این گروه در صورت تسلط به افغانستان اجازه تحصیل و کار زنان را میدهد. این گروه همچنین به کشورهایی مثل تاجیکستان و روسیه تضمین داده که قصدی برای رفتن به فراسوی مرزهای افغانستان ندارد. برخی تحلیلگران و مقامات ایرانی نیز گفتهاند که طالبان درباره حفظ حرمت خون شیعیان به ایران تضمین داده است و قرار نیست از خطوط قرمز ایران عبور کند. در کنار این حتی این گروه قول داده که داعش را از افغانستان بیرون براند.
اما آیا این قولها به معنای تغییر طالبان است؟ حتی در صورت عمل به تمام این قولها طالبان باز هم موجودی خطرناک است، موجودی خطرناک که البته به قدرتهای اطرافش و برخی قراردادهای بینالمللی احترام میگذارد. طالبان از نظر ایدئولوژیک نسخهای قدیمیتر از داعش است و این دست کنشها نباید باعث خطای تحلیل، به خصوص در بین تصمیمگیران سیاسی شود.
با توجه به دولت ضعیف، رییس جمهوری که برآمده از جمهور نیست و غیبت قدرت آمریکا باید طالبان را واقعیت جدید افغانستان دانست و به فکر مدیریت و بعد هم تعامل احتمالی با آن بود، اما نباید باور کرد که این گروه تروریستی تغییر کرده است.
آن چنان که از مواضع جواد ظریف، وزیر خارجه ایران، نیز بر میآید ایران طالبان را به عنوان «بخشی» از راه حل آینده افغانستان میپذیرد، اما به غالب شدن آن راضی نیست. این رویکرد در فعالیتهای دیپلماتیک اخیر ایران و نشست بینالافغانی تهران نیز مشخص است.
در انتها تا این لحظه یک چیز مشخص است و آن میل طالبان به ویرانی، تخریب و کشتار است. ایران، و هر کشور مسئول دیگری که در افغانستان نقشی داشته یا دارد، باید با فشار، گفتوگو و هر راه دیگری طالبان را وادار به رفتارهایی عقلانی و کم ضررتر بکند وگرنه بنا بر تجارب پیشین شر طالبان دامن تمام منطقه از جمله ایران را خواهد گرفت. حال باید دید مقابله همسایگان و به خصوص ایران با طالبان تنها به مسیرهای دیپلماتیک محدود میشود یا شرایط به سمتی میرود که باز هم شاهد حمایتهای مختلف از گروههای مقاومت افغان باشیم.
نظر شما